کلمه جو
صفحه اصلی

maximize


معنی : بزرگ کردن، بیشینه ساختن، بحد اعلی رساندن، به آخرین درجه ممکن افزایش دادن
معانی دیگر : به حداکثر رساندن، بیشین کردن، به شدیدترین حد رساندن، به بالاترین سطح رساندن، (به بیشترین حد) وانمود کردن، بیش نمایی کردن

انگلیسی به فارسی

به حداکثر رساندن، بزرگ کردن، بیشینه ساختن، بحد اعلی رساندن، به آخرین درجه ممکن افزایش دادن


بیشینه ساختن


به اخرین درجه ممکن افزایش دادن، بحد اعلی رساندن، بزرگ کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: maximizes, maximizing, maximized
مشتقات: maximization (n.), maximizer (n.)
• : تعریف: to increase or enlarge as much as possible.
متضاد: minimize

- Getting a strong education maximizes your opportunities for the future.
[ترجمه ترگمان] به دست آوردن یک آموزش قوی، فرصت های شما را برای آینده به حداکثر می رساند
[ترجمه گوگل] گرفتن آموزش قوی، فرصت های شما را برای آینده به حداکثر می رساند
- The new machines helped the company maximize its production.
[ترجمه ترگمان] ماشین های جدید به شرکت کمک کردند تا تولید خود را به حداکثر برساند
[ترجمه گوگل] ماشین های جدید به شرکت کمک می کردند تا تولید خود را به حداکثر برسانند

• increase to the greatest amount or degree, magnify as much as possible; make the most of; make best use of something; (computers) enlarge a window to the maximum size in a graphical user interface (also maximise)
to maximize something means to make it as great in amount or importance as you can.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] حداکثر سازی، بزرگ کردن - ( در ویندوز ) بزرگ کردن یک پنجره به اندازه ای که همه ی صفحه ی نمایش را بپوشاند . برای انجام این کار، دکمه ی ماوس را روی maximize botton فشار دهید ( نگاه کنید به Window ) و نیز نگاه کنید به restore; minimize . گزینه ی maximize در منوی Control manu نیز وجود دارد. در مک اینتاش، کادر zoom را برای بزرگ کردن یک پنجره به کار ببرید.
[ریاضیات] بیشینه ساختن، بیشینه سازی، مهینه سازی

مترادف و متضاد

بزرگ کردن (فعل)
gross, aggrandize, enlarge, magnify, maximize, heave, amplify, nurture, dilate, distend, extend

بیشینه ساختن (فعل)
maximize

بحد اعلی رساندن (فعل)
maximize

به آخرین درجه ممکن افزایش دادن (فعل)
maximize

جملات نمونه

He tried to maximize the importance of health care.

او کوشید که اهمیت بهداشت را بیشنمایی کند.


1. we must maximize educational opportunities for all
ما باید فرصت های تحصیلی همگان را به حداکثر برسانیم.

2. he tried to maximize the importance of health care
او کوشید که اهمیت بهداشت را بیش نمایی کند.

3. In order to maximize profit the firm would seek to maximize output.
[ترجمه ترگمان]به منظور به حداکثر رساندن سود، شرکت به دنبال به حداکثر رساندن خروجی خواهد بود
[ترجمه گوگل]به منظور به حداکثر رساندن سود شرکت تلاش می کند تا حداکثر بهره برداری را افزایش دهد

4. The aim was to maximize the machine's productive capacity.
[ترجمه ترگمان]هدف، به حداکثر رساندن ظرفیت تولیدی ماشین بود
[ترجمه گوگل]هدف این بود که ظرفیت تولیدی دستگاه را به حداکثر برسانیم

5. The company's main function is to maximize profit.
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی این شرکت به حداکثر رساندن سود می باشد
[ترجمه گوگل]عملکرد اصلی این شرکت به حداکثر رساندن سود است

6. We will actively manage your portfolio to maximize the return on your investment.
[ترجمه ترگمان]ما به طور فعال پورتفولیوی خود را مدیریت خواهیم کرد تا بازگشت سرمایه شما را به حداکثر برساند
[ترجمه گوگل]ما به طور مرتب نمونه کارها را مدیریت می کنیم تا بازده سرمایه گذاری شما را به حداکثر برسانیم

7. We must maximize profits.
[ترجمه ترگمان]ما باید سود را به حداکثر برسانیم
[ترجمه گوگل]ما باید سود را حداکثر کنیم

8. Maximize the window to full screen.
[ترجمه ترگمان]پنجره را به طور کامل حداکثر کنید
[ترجمه گوگل]حداکثر رساندن پنجره به تمام صفحه

9. Each member of OPEC would seek to maximize its own production.
[ترجمه ترگمان]هر عضو اوپک به دنبال به حداکثر رساندن تولید خود خواهد بود
[ترجمه گوگل]هر عضو سازمان اوپک می خواهد تولید خود را به حداکثر برساند

10. The career center will help you maximize your opportunities.
[ترجمه ترگمان]مرکز شغلی به شما کمک می کند فرصت های خود را به حداکثر برسانید
[ترجمه گوگل]مرکز شغلی به شما کمک خواهد کرد تا فرصت های خود را به حداکثر برسانید

11. Open up the lens aperture to maximize the brightness of the shot.
[ترجمه ترگمان]دیافراگم لنز را باز کنید تا روشنایی عکس را به حداکثر برسانید
[ترجمه گوگل]دیافراگم لنز را باز کنید تا روشنایی شات را به حداکثر برسانید

12. Beyond this, to maximize the voluntary participation, the editor comes to personify the strategy and purposes of the publication.
[ترجمه ترگمان]فراتر از این، برای به حداکثر رساندن مشارکت داوطلبانه، سردبیر به دنبال تجسم استراتژی و اهداف انتشار است
[ترجمه گوگل]فراتر از این، برای به حداکثر رساندن مشارکت داوطلبانه، سردبیر می خواهد استراتژی و اهداف انتشار را به شخصیت بسپارد

13. How do they maximize their chances of career development?
[ترجمه ترگمان]آن ها چطور می توانند شانس خود برای توسعه شغلی را به حداکثر برسانند؟
[ترجمه گوگل]چگونه شانس خود را برای توسعه حرفه ای به حداکثر می رسانند؟

14. Such a policy will maximize the value of the firm.
[ترجمه ترگمان]چنین سیاستی ارزش شرکت را به حداکثر می رساند
[ترجمه گوگل]چنین سیاستی ارزش شرکت را به حداکثر میرساند

15. The following guides suggest how to maximize the dollars for these products.
[ترجمه ترگمان]راهنماهای زیر نشان می دهند که چگونه دلارها را برای این محصولات به حداکثر برسانند
[ترجمه گوگل]راهنماهای زیر نشان می دهد چگونه به حداکثر رساندن دلار برای این محصولات

We must maximize educational opportunities for all.

ما باید فرصت‌های تحصیلی همگان را به حداکثر برسانیم.


The company maximized its profits.

شرکت سود خود را به بیشینه رساند.


پیشنهاد کاربران

به بالاترین سطح رساندن، به حداکثر رساندن

بیشینه کردن

حداکثرسازی

بزرگ کردن تا حد امکان

maximize ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: بیشینه کردن
تعریف: تبدیل اندازۀ پنجره به بزرگ ترین حد آن که معمولاً تمام پرده را در بر می‏گیرد


کلمات دیگر: