کلمه جو
صفحه اصلی

lexicon


معنی : فرهنگ، واژه نامه، قاموس، کتاب لغت، لغت نامه، دیکسیونر
معانی دیگر : سابقه، تاریخ، فهرست اعمال یا رویدادها، واژه نامه (به ویژه فرهنگ یک زبان باستانی)، ویژه واژگان (لغت های رشته یا علم بخصوص)، فهرست واژه های دانش بخصوص

انگلیسی به فارسی

فرهنگ، کتاب لغت، قاموس، واژه نامه، دیکسیونر


لغت نامه، قاموس


واژگانی، واژه نامه، فرهنگ، قاموس، لغت نامه، کتاب لغت، دیکسیونر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a dictionary or other inclusive listing of words.
مشابه: catalogue, compilation, dictionary, glossary, index, inventory, thesaurus, vocabulary, wordbook

- The anthropologist studied the tribe's language and set out to compile a lexicon.
[ترجمه ترگمان] انسان شناس، زبان قبیله را مطالعه کرد و برای گردآوری یک واژه نامه دست به کار شد
[ترجمه گوگل] انسان شناس، زبان قبیله را مطالعه کرده و برای تدوین یک واژگانی طراحی کرده است

(2) تعریف: the set of terms used by an individual, a particular group, or a profession; vocabulary.
مترادف: cant, nomenclature, terminology, vocabulary

- Words often take on an entirely unique meaning in the lexicon of a particular field or profession.
[ترجمه ترگمان] کلمات اغلب یک معنی کاملا منحصر به فرد را در واژه نامه یک رشته یا حرفه خاص به خود می گیرند
[ترجمه گوگل] واژه ها اغلب به معنای کاملا منحصر به فرد در لغت نامه یک رشته خاص یا حرفه ای می پردازند

• dictionary; vocabulary used in a particular profession, terminology; total number of morphemes within a language
if you talk about a particular lexicon, you are referring to all the acceptable ideas or principles associated with a particular group or organization.
a lexicon is an alphabetical list of words of a language or of a particular subject.
a lexicon is also a dictionary, especially of a very old language such as greek or hebrew; an old-fashioned use.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] لغت نامه .

مترادف و متضاد

فرهنگ (اسم)
civilization, culture, dictionary, lexicon

واژه نامه (اسم)
dictionary, lexicon, glossary, wordbook

قاموس (اسم)
dictionary, lexicon, thesaurus

کتاب لغت (اسم)
dictionary, lexicon, wordbook

لغت نامه (اسم)
lexicon, word hoard

دیکسیونر (اسم)
lexicon

collection of word meanings, usage


Synonyms: dictionary, glossary, terminology, thesaurus, vocabulary, wordbook, wordlist, word stock


جملات نمونه

1. a notable event in the lexicon of terrorism
یک رویداد در خور توجه در تاریخ تروریسم

2. Chocolate equals sin in most people's lexicon.
[ترجمه ترگمان]شکلات در اکثر واژگان مردم برابر گناه است
[ترجمه گوگل]شکلات در بسیاری از واژگان مردم همسان است

3. In the lexicon of the avant-garde art world, Meurent could not have figured as an artist.
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ جهان هنر آوانگارد، meurent نتوانست به عنوان یک هنرمند شناخته شود
[ترجمه گوگل]مورنت در واژگانی از دنیای هنر آوانگارد نمی توانست به عنوان هنرمند شناخته شود

4. There will also be few omissions from the lexicon.
[ترجمه ترگمان]همچنین کمی omissions از این واژه نامه وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین چند نکته از واژگانی وجود دارد

5. Synonymy is a relation that structures the lexicon of a language into sets of words sharing a meaning.
[ترجمه ترگمان]synonymy رابطه ای است که واژگان یک زبان را به مجموعه کلمات تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]مترادف یک رابطه است که واژگانی زبان را به مجموعه ای از کلمات که مفهوم را به اشتراک می گذارد تشکیل می دهد

6. CLE-I has a 1300-word core lexicon and includes a component that allows non-linguistic domain experts to add new entries.
[ترجمه ترگمان]cle - من یک واژه نامه هسته ۱۳۰۰ دارم و شامل یک جز است که به متخصصان حوزه غیر زبانی اجازه اضافه کردن ورودی های جدید را می دهد
[ترجمه گوگل]CLE-I یک واژه نامه هسته ای 1300 کلمه دارد و شامل یک جزء است که به متخصصین زمینه های غیر زبان شناسی اجازه می دهد تا مطالب جدیدی را اضافه کنند

7. The representation of syntactic information in the lexicon is inextricably linked with the grammar being used.
[ترجمه ترگمان]نمایش اطلاعات نحوی در واژه نامه به طور جدایی ناپذیری با دستور زبان مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]نمایش اطلاعات نحوی در واژگان، به طور جداگانه با استفاده از دستور زبان مرتبط است

8. Both sides have concocted a lexicon of epithets for each other.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف یک واژه نامه برای یکدیگر به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]هر دو طرف عبارتند از یک الگوریتم از epithets برای یکدیگر

9. To reduce the likelihood of this a large lexicon must be stored.
[ترجمه ترگمان]برای کاهش احتمال این یک واژه نامه بزرگ باید ذخیره شود
[ترجمه گوگل]برای کاهش احتمال این، یک لغت نامه بزرگ باید ذخیره شود

10. The required list of words, or lexicon, can be acquired from a standard dictionary in machine readable form.
[ترجمه ترگمان]فهرست مورد نیاز کلمات، یا واژه نامه را می توان از فرهنگ لغت استاندارد در فرم قابل خواندن ماشین به دست آورد
[ترجمه گوگل]لیست مورد نیاز از کلمات یا واژگانی را می توان از یک فرهنگ لغت استاندارد در دستگاه قابل خواندن بدست آورد

11. Further problems were encountered with the lexicon supplied with the second version.
[ترجمه ترگمان]مشکلات بیشتر با واژگان ارایه شده در نسخه دوم، مواجه شدند
[ترجمه گوگل]مشکالت بیشتر با واژگانی که با نسخه دوم عرضه شده بود مواجه شد

12. The improvements to be attained by extending the lexicon further also appear to be minimal.
[ترجمه ترگمان]همچنین به نظر می رسد که پیشرفت هایی که باید با گسترش واژه نامه بدست آید به حداقل می رسد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد پیشرفت هایی که با گسترش واژگانی به دست می آید به حداقل برسد

13. Rather than store the complete words in a lexicon, such systems store the probabilities of letter transitions.
[ترجمه ترگمان]به جای ذخیره کردن کلمات کامل در یک واژه نامه، این سیستم ها احتمال انتقال نامه را ذخیره می کنند
[ترجمه گوگل]به جای ذخیره کلمات کامل در یک واژگان، چنین سیستمی احتمال انتقال نامه را ذخیره می کند

14. But if the lexicon is not complete, then neither is the syntax, semantics or phonology likely to be.
[ترجمه ترگمان]اما اگر واژه نامه کامل نباشد، پس نه ترکیب، معناشناسی و آواشناسی ممکن است باشد
[ترجمه گوگل]اما اگر واژگانی کامل نباشد، نه نحو، معناشناسی یا واژگانی که احتمالا وجود دارد

15. It concentrates just on lexical access - there is no syntactic or semantic component - and its lexicon contains only 211 words.
[ترجمه ترگمان]آن فقط بر روی دسترسی واژگانی متمرکز است - هیچ جز معنایی یا معنایی وجود ندارد - و واژه نامه آن تنها حاوی ۲۱۱ کلمه است
[ترجمه گوگل]این تمرکز فقط بر دسترسی به لغوی است - هیچ جزء متنی و معنایی وجود ندارد - و واژگانی که فقط 211 کلمه دارد

a notable event in the lexicon of terrorism

یک رویداد در خور توجه در تاریخ تروریسم


پیشنهاد کاربران

لغات، گروه لغات

ادبیات ( مثلا: در ادبیات سیاسی فلان حزب یا گروه )

Dictionary

دایره ی لغات

واژگان

lexicon ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی )
واژه مصوب: قاموس
تعریف: واژه‏نامۀ خاص یک زبان، به ویژه زبان های باستانی


کلمات دیگر: