کلمه جو
صفحه اصلی

housekeeping


معنی : خانه داری، اداره منزل
معانی دیگر : کلفتی، خدمتکاری، اداره ی خانه، کاخداری

انگلیسی به فارسی

خانه داری، اداره منزل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the carrying out of ordinary household tasks.

(2) تعریف: the management of the full range of a household's activities.

- The couple set up housekeeping in a rented apartment.
[ترجمه ترگمان] زوجی که خانه داری را در یک آپارتمان اجاره کرده بودند
[ترجمه گوگل] این زوج خانه را در یک آپارتمان اجاره کرده است

(3) تعریف: the maintenance of a commercial property, as by cleaning, servicing, repairing, and the like.

• managing of household affairs; department of a hotel responsible for the cleaning and maintaining of rooms and public spaces
housekeeping is the work and organization involved in running a home.
the housekeeping is the money that you use each week to buy food, cleaning materials, and other things for your home; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] عملیات کامپیوتری که مستقیماً کمکی برای بدست آوردن نتایج مطلوب نمیکند اما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازه مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است، خانه داری .
[برق و الکترونیک] آماده سازی موجموعه ی عملیات رایانه ای که قبل از اجرای برنامه ی اصلی باید انجام شود مانند تعریف مقادیر ثابت و متغیر، محدوده ها، محلهای ذخیره، و سایر مراحل مقدماتی که مستقیماً در حل مسئله شرکت نمی کنند.

مترادف و متضاد

خانه داری (اسم)
thrift, housekeeping, housework, menage

اداره منزل (اسم)
housekeeping

household management


Synonyms: domestic science, home economy, housewifery, housework


جملات نمونه

1. light housekeeping
خانه دارای کم زحمت

2. soghra did our housekeeping for years
صغرا سال ها کارهای خانه ی ما را انجام می داد.

3. She does not enjoy the details of housekeeping.
[ترجمه ترگمان]او از جزئیات خانه داری لذت نمی برد
[ترجمه گوگل]او از جزئیات خانهداری لذت نمی برد

4. The company has made considerable savings through good housekeeping, such as avoiding wastage.
[ترجمه ترگمان]این شرکت پس انداز قابل توجهی را از طریق خانه داری خوب مانند دوری از ضایعات، پس انداز کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت با صرفهجویی در مصرف خانگی، از قبیل اجتناب از تلفات، صرفهجویی قابل توجهی را انجام داده است

5. His sister quarterbacked the housekeeping last year.
[ترجمه ترگمان] سال پیش خواهرش خونه رو عوض کرد
[ترجمه گوگل]خواهر او در سال گذشته ضمانت خانهداری را نابود کرد

6. I thought that cooking and housekeeping were unimportant, easy tasks.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم پخت وپز و خانه داری مهم و پیش پاافتاده است
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که پخت و پز و خانه داری وظایف بی اهمیت و آسان بود

7. Her husband spent the housekeeping money on gambling.
[ترجمه ترگمان]شوهرش پول خانه داری را صرف قمار کرده بود
[ترجمه گوگل]شوهرش پول خرج خانگی را در قمار صرف کرد

8. Some legislators set up housekeeping when the biennial gatherings began and played house for the six-month sessions.
[ترجمه ترگمان]برخی از قانونگذاران در زمانی که تجمعات هر دو ساله شروع شد و برای جلسات شش ماه خانه بازی کردند، خانه داری را برپا کردند
[ترجمه گوگل]بعضی از قانونگذاران هنگام برگزاری نشست های دوسالانه، خانهداری را آغاز کردند و خانه را برای جلسات شش ماهه بازی کردند

9. Good Housekeeping magazine seal of approval that makes it easier for countries to borrow and do business abroad.
[ترجمه ترگمان]در مجله Housekeeping مهر تایید که برای کشورها وام گرفتن و انجام کسب وکار در خارج از کشور را آسان تر می کند
[ترجمه گوگل]مجله Good Housekeeping تاییدیه ای است که باعث می شود کشورها قرض بگیرند و تجارت را در خارج از کشور انجام دهند

10. Diane has her hands full with housekeeping chores and a new baby.
[ترجمه ترگمان]دایان دست هایش را پر از کاره ای خانه داری و یک نوزاد تازه کرده است
[ترجمه گوگل]دیان دستانش را با کارهای خانه دار و یک کودک جدید پر می کند

11. Medieval brewers alas knew precious little about good housekeeping practices.
[ترجمه ترگمان]افسوس گران قرون وسطی از روش های خوب خانه داری خوب آگاهی نداشتند
[ترجمه گوگل]خرس های قرون وسطی می دانستند که در مورد روش های نگهداری خوب، بسیار ارزشمند هستند

12. Paperwork is our bugbear; we can manage the housekeeping between us.
[ترجمه ترگمان]Paperwork bugbear ما است، می توانیم خانه را بین خودمان حل و فصل کنیم
[ترجمه گوگل]کاغذکاری بوگدان ما است؛ ما می توانیم خانه را بین ما اداره کنیم

13. The housekeeping couple at Cooper's one-time residence on Sixty-first Street were quiet and discreet.
[ترجمه ترگمان]خانه خانم خانه در ساعت ۱ - اولین خانه کوپر ساکت و محتاط بود
[ترجمه گوگل]زن و شوهر خانوار در یک زمان اقامت کوپر در خیابان شصت و اولین آرام و آرام بودند

14. We excuse you aides from most of your housekeeping duties to enable you to see to the patients.
[ترجمه ترگمان]ما شما را از بسیاری از وظایف خانه داری معاف می کنیم تا شما بتوانید به بیماران مراجعه کنید
[ترجمه گوگل]ما از بسیاری از وظایف خانهداری خود به شما کمک میکنیم تا شما را برای دیدن بیماران آماده کنیم

15. The circulation of Good Housekeeping keeps going up and up, which gives us all a great buzz.
[ترجمه ترگمان]گردش of خوب به بالا و بالا رفتن ادامه می دهد، که ما را به همهمه زیادی وا می دارد
[ترجمه گوگل]گردش کار خانه خوب نگه می دارد و بالا، که به ما می دهد همه یک وزوز بزرگ است

Soghra did our housekeeping for years.

صغرا سال‌ها کارهای خانه‌ی ما را انجام می‌داد.


پیشنهاد کاربران

نظافت محل کار

( اداره و موسسه و غیره ) رسیدگی به امور داخلی

نظافت کارگاهی
نظافت کاری

خانه داری


خدمات نظافت

housekeeping ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: خانه‏داری
تعریف: نظافت و آراستن اتاق ها و راهروهای مهمان خانه/ هتل


کلمات دیگر: