کلمه جو
صفحه اصلی

hog


معنی : گراز، خوک، بزور گرفتن
معانی دیگر : (عامیانه) بیش از سهم خود (خوراک و غیره) برداشتن، لاح زدن، خوک پرواری (به ویژه sus scrofa)، (انگلیس) خوک اخته شده، (انگلیس و غیره بجز امریکا و کانادا) بچه گوسفند (که هنوز پشم چینی نشده)، (عامیانه) آدم خوک صفت (کثیف و پرخور و طماع)، آدم شکمباره، به شکل گرده ماهی درآوردن یا بودن (مانند ته و بیرون قایق)، میان فراز کردن یا بودن، کوژمیان کردن، یال اسب را کوتاه کردن (و به صورت ماهوت پاک کن در آوردن)

انگلیسی به فارسی

خوک، گراز، خوک پرواری، بزور گرفتن


قورباغه، گراز، خوک، بزور گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: go whole hog, live high on (or off) the hog
(1) تعریف: a domestic pig or swine, esp. one that weighs over 120 pounds, raised for meat.

(2) تعریف: any of various related mammals, including some wild species such as the boar.

(3) تعریف: (informal) a greedy, gluttonous, or filthy person.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hogs, hogging, hogged
مشتقات: hoglike (adj.)
• : تعریف: (informal) to take an unfair or unjustified amount of.

- He hogged all the butter.
[ترجمه ترگمان] اون همه کره رو خورد
[ترجمه گوگل] او کل کره را گرفت

• domestic pig raised for market; any of a number of mammals related to the domestic pig (i.e. boar, wart hog, etc.); greedy person (slang); something that consumes too much of anything
cause to arch; curve upward (of a ship's keel); shred into little bits with a machine (of wood); cut a horse's mane short, roach; act selfishly, take more than one's fair share
a hog is a large male pig, usually one that has been castrated.
if you hog something, you take all of it in a selfish or impolite way; an informal use.
if you go the whole hog, you do something bold or extravagant in the most complete way possible.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] برنامه ای که نیاز به مقدار زیادی از یک منبع قابل دسترس دارد .

مترادف و متضاد

گراز (اسم)
pig, hog, pork, tusker

خوک (اسم)
pig, swine, hog, pork

بزور گرفتن (فعل)
exact, usurp, extort, grab off, hog

pig


Synonyms: boar, cob roller, oinker, piggy, piglet, porker, razorback, shoat, sow, swine, warthog


glutton


Synonyms: cormorant, epicure, gorger, gormandizer, gourmand, greedy eater, hefty eater, pig, swine


be selfish


Synonyms: be greedy, gobble up, grab all of, have all to oneself, monopolize


جملات نمونه

1. hog wild
(عامیانه) هیجان زده و بی بندوبار،از خود بیخود

2. don't hog the phone! i want to talk too!
تلفن را به خودت اختصاص نده ! منهم می خواهم حرف بزنم !

3. go (the) whole hog
(خودمانی) تا آخر کار ادامه دادن،کاملا پذیرفتن یا انجام دادن

4. in iowa corn growing and hog raising dovetail efficiently
در ایالت آیووا کشت ذرت و پرورش خوک به طور موثری با هم هماهنگ شده اند.

5. high on (or off) the hog
(عامیانه) با هزینه و تجملات زیاد

6. Feed a pig and you'll have a hog.
[ترجمه ترگمان]به یک خوک غذا بده و خوک هم خواهی داشت
[ترجمه گوگل]خوراک یک خوک و شما یک خوک

7. He is greedy like a hog.
[ترجمه ترگمان]مثل خوک حریص است
[ترجمه گوگل]او مثل یک خوک حرص خورده است

8. These pigs are close cousins of the wild hog.
[ترجمه ترگمان]این خوک ها cousins از خوک وحشی هستند
[ترجمه گوگل]این خوک ها عموزاده نزدیک خوک وحشی هستند

9. Let's go the whole hog and order champagne.
[ترجمه ترگمان]بیا همه خوک و خوک سفارش بدیم
[ترجمه گوگل]بیایید کل قاشق و شامپاین را برداریم

10. They did their utmost to hog as much profit as possible.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش ترین سود را برای hog انجام می دادند
[ترجمه گوگل]آنها برای رسیدن به حداکثر سود به هرج و مرج تلاش می کردند

11. Drivers who hog the road leave no room for other cars.
[ترجمه ترگمان]راننده ها که جاده را hog هیچ جا برای اتومبیل های دیگر جا نمی گذارند
[ترجمه گوگل]راننده هایی که در جاده ها قرار دارند، هیچ جای دیگری برای اتومبیل های دیگر ندارند

12. The hog bristled up.
[ترجمه ترگمان]سیخ سیخ سیخ شده بود
[ترجمه گوگل]قوچ محسوب می شود

13. The Siemens display goes the whole hog.
[ترجمه ترگمان]نمایش زیمنس کل خوک را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]نمایشگر زیمنس کل گراز را می گیرد

14. You could hire taxis, or go the whole hog and hire a chauffeur-driven car for the day.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی تاکسی استخدام کنی، یا همه خوک ها رو اجیر کنی و یه ماشین رانندگی کنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید تاکسی ها را بفروشید یا کل ماشین را بچرخانید و یک ماشین راننده را برای روز استخدام کنید

15. A hog in a headscarf squealed as she cleaved its skull with her axe.
[ترجمه ترگمان]در حالی که جمجمه خود را با تبر قطع می کرد، یک خوک بود
[ترجمه گوگل]یک قوچ در یک روسری که در حال چرخش است، جمجمه را با تبرش می شکند

he hogged all of the meat!

او همه‌ی گوشت‌ها را کشید برای خودش!


don't hog the phone! I want to talk too!

تلفن را به خودت اختصاص نده! من هم می‌خواهم حرف بزنم!


A truck was hogging the center of the road and nobody could pass.

یک کامیون وسط جاده را گرفته بود و کسی نمی‌توانست رد بشود.


اصطلاحات

go (the) whole hog

(عامیانه) تا آخر کار ادامه دادن، کاملاً پذیرفتن یا انجام دادن


high on (or off) the hog

(عامیانه) با هزینه و تجملات زیاد


hog wild

(عامیانه) هیجان‌زده و بی‌بندوبار، از خود بیخود


پیشنهاد کاربران

گراز
خوک وحشی

hog something you use most or all of it in a selfish way

خوک نر پرواری

خوک وحشی، گراز

go ( the ) whole - hog
زدن به سیم آخر
سنگ تموم گذاشتن

قرق کردن، قدغن کردن

He's always hogging the bathroom ( = spending too much time in the bathroom, so that no one else can use it ) .

حریص، شکمو، پرخور


کلمات دیگر: