1. independent clause
بند آزاد،جمله واره ی ناوابسته
2. independent of
جدا از،سوای،علی رغم،فارغ از،مستقل از
3. an independent country
کشور مستقل
4. an independent retail store
مغازه ی خرده فروشی خودگردان
5. an independent state
کشور مستقل
6. an independent voter
رای دهنده ی ناوابسته (به احزاب یا دستجات)
7. be independent of
مستقل بودن از،آزاد بودن از،خودباش بودن
8. she is independent in her thinking
او در تفکر متکی به خویش است.
9. to become independent
مستقل شدن
10. the company hired independent auditors
شرکت،حسابرسان مستقلی را به کار گرفت.
11. overhead costs are relatively independent of the rate of production
هزینه ی بالاسری نسبتا از میزان تولید مستقل می باشند.
12. she wants to be independent of her parents
او می خواهد از والدینش مستقل باشد.
13. the judiciary must be independent of the administrative and legislative powers
قوه ی قضاییه باید از قوای مجریه و مقننه مستقل باشد.
14. an economist should form an independent judgement on currency questions
یک اقتصاددان بایستی نسبت به مسایل پولی نظریات مستقلی داشته باشد.
15. their eventful experiences as an independent nation
سرگذشت پرماجرای آنان به عنوان یک ملت مستقل
16. two party-affiliated newspapers and three independent ones
دو روزنامه ی وابسته به حزب و سه روزنامه ی ناوابسته (مستقل)
17. he is going to run as an independent candidate
او به عنوان نامزد مستقل (در انتخابات) شرکت خواهد کرد.
18. that country is nominally but not actually independent
آن کشور اسما مستقل است ولی نه بالفعل
19. that victory insured their existence as an independent nation
آن پیروزی موجودیت آنان را به عنوان یک ملت مستقل تضمین کرد.
20. A number of low-budget independent films brought new directors and actors to the fore.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از فیلم های مستقل با بودجه پایین، مدیران و بازیگران جدیدی را به جلو می آوردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از فیلم مستقل با بودجه کم هزینه، مدیران و بازیگران جدید را به پیش برد
21. An assessment by an independent educational psychologist was essential.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی توسط یک روانشناس آموزشی مستقل ضروری بود
[ترجمه گوگل]ارزیابی یک روانشناس مستقل آموزشی ضروری بود
22. Your questions should be independent of each other.
[ترجمه ترگمان]سوالات شما باید مستقل از هم باشند
[ترجمه گوگل]سوالات شما باید مستقل از یکدیگر باشند
23. The seasons change, independent of anyone's wishes.
[ترجمه ترگمان]فصل های تغییر فصول، مستقل از خواسته های هر کس
[ترجمه گوگل]فصل ها تغییر می کنند، مستقل از خواسته های هرکسی
24. The police are seeking independent confirmation of certain details of the story.
[ترجمه ترگمان]پلیس به دنبال تایید مستقل جزئیات برخی جزئیات این داستان است
[ترجمه گوگل]پلیس به دنبال تایید مستقل از جزئیات خاصی از داستان است
25. The creation of independent states has led to a resurgence of nationalism.
[ترجمه ترگمان]ایجاد دولت های مستقل منجر به تجدید حیات ناسیونالیسم شد
[ترجمه گوگل]ایجاد دولت های مستقل منجر به احیای ناسیونالیسم شد
26. The newspaper seeks to be independent of political dogma.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه به دنبال مستقل بودن از عقاید سیاسی است
[ترجمه گوگل]روزنامه سعی دارد مستقل از سنت سیاسی باشد