کلمه جو
صفحه اصلی

lightness


معنی : سبکی
معانی دیگر : درخشانی، شید مندی، نور داری، روشنی، روشنایی، کم رنگی، (رنگ) روشنی، بازی، کم وزنی، ملایمت، نرمی، کم فشاری، سرخوشی، سرور، سرحالی، کمی، آهستگی، چابکی، خوشدلی

انگلیسی به فارسی

درخشانی، شید مندی، نور داری، روشنی، روشنایی


کم رنگی، (رنگ) روشنی، بازی


رنگ پریدگی


سبکی، کم وزنی


ملایمت، نرمی، کم فشاری


سرخوشی، سرور، سرحالی


جدی نبودن، سرسری گیری، بی خیالی، بی علاقگی، سهل انگاری


سبک، سبکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or state of being illuminated.

(2) تعریف: paleness.
اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality or condition of having little weight.

(2) تعریف: ease of movement; agility; grace.

(3) تعریف: freedom from troubles or burdens.

- I feel a lightness since he left.
[ترجمه ترگمان] از وقتی رفت احساس سبکی می کنم
[ترجمه گوگل] از زمان ترک او احساس راحتی می کنم

(4) تعریف: cheerfulness or gaiety of manner.

(5) تعریف: frivolity or lack of seriousness.
متضاد: seriousness
مشابه: levity

- His constant lightness is irritating.
[ترجمه ترگمان] سب ک His آزاردهنده است
[ترجمه گوگل] سبکی ثابت او تحریک کننده است

• condition of being illuminated; being light in color; state of being light in weight; gracefulness, agility; freedom from pressure; happiness, cheerfulness; facetiousness

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] روشنایی .
[نساجی] روشنی رنگ

مترادف و متضاد

سبکی (اسم)
frivolity, legerity, levity, flippancy, lightness, portability, nimbleness

جملات نمونه

1. That gave one sense of lightness.
[ترجمه ترگمان]این احساس سبکی داشت
[ترجمه گوگل]این یک حس سبکی بود

2. Such lightness of conduct is not to be permitted in church.
[ترجمه ترگمان]چنین سبکی در کلیسا مجاز نیست
[ترجمه گوگل]چنین سبکی از رفتار در کلیسا مجاز نیست

3. The lightness of the sky showed that the rain was really over.
[ترجمه ترگمان]روشنایی آسمان نشان می داد که باران واقعا تمام شده است
[ترجمه گوگل]نور آسمان نشان داد که باران واقعا بیش از حد بود

4. She danced with a grace and lightness that were breathtaking.
[ترجمه ترگمان]با ظرافت و ظرافتی که نفس نفس می زد می رقصید
[ترجمه گوگل]او رقصید با فضیلت و سبک، که نفس گیر بود

5. The toughness, lightness, strength, and elasticity of whalebone gave it a wide variety of uses.
[ترجمه ترگمان]چقرمگی، سبک، قدرت و الاستیسیته استخوان وال به طور وسیعی از آن استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]سختی، سبک، قدرت و انعطاف پذیری چوب خردل به طیف گسترده ای از کاربردهای آن منجر شد

6. I admire her lightness/sureness of touch as a cook.
[ترجمه ترگمان]من سبک او را تحسین می کنم که به اندازه یک آشپز به من دست بزند
[ترجمه گوگل]من به عنوان یک آشپز به سبک / لمس لمس خودم تحسین میکنم

7. This is country style with a grace and lightness that makes a welcome change from the usual heavy stripped pine.
[ترجمه ترگمان]این سبک روستایی با لطف و سبکی است که باعث می شود یک تغییر خوشایند از چوب کاج خشک معمولی انجام شود
[ترجمه گوگل]این سبک کشور با فضیلت و سبک است که تغییرات خوش آمدید را از چوب کاج معمولی سنگین معمولی می سازد

8. A lightness enters the story at this point, as a woman comes to cheer the old nurse.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که زنی برای تشویق پرستار پیر می آید، سبکی در داستان وارد می شود
[ترجمه گوگل]این نکته به این نکته بستگی دارد که یک زن به پرستار قدیمی احترام می گذارد

9. There was a lightness to his gestures, a ready smile on his lips.
[ترجمه ترگمان]حرکاتش سبک بود و لبخند گرمی بر لبانش نقش بسته بود
[ترجمه گوگل]لبخندش را روی لب های او گذاشت

10. Still, even there lightness would occasionally break through.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، حتی سبکی نیز می توانست در آن نفوذ کند
[ترجمه گوگل]با این حال، حتی گاهی اوقات می توانستند از بروز خفیفی عبور کنند

11. They also found the filigree lightness necessary for the Octet scherzo.
[ترجمه ترگمان]هم چنین ظرافتی که برای قاعده هشتایی ضروری است، پیدا کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین قابلیت نورپردازی فلیتر را برای Okte Scherzo لازم دانستند

12. The lightness and wit of Brooke-Rose's novels do, however, invite comparison with those of Muriel Spark.
[ترجمه ترگمان]با این حال، روشنی و لطافت رمان های بروک - رز از مقایسه با آن هایی که موریل Spark را در بر می گیرد، دعوت می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، سبک و آرزوهای رمانهای بروک رز، مقایسهای با موریل اسپار را پیشنهاد می کنند

13. Edward Carrington had a heavy certainty that the lightness was more genuine on her part than on his.
[ترجمه ترگمان]رز ماری مطمئن بود که این سبکی بیش از او است که به او تعلق دارد
[ترجمه گوگل]ادوارد کارینگتون اطمینان سنگینی داشت که سبکی نسبت به او بیشتر واقعی بود

14. The third, Lightness plays an important role in visual perception.
[ترجمه ترگمان]سوم، Lightness نقش مهمی در ادراک بصری بازی می کند
[ترجمه گوگل]سوم، Lightness نقش مهمی در ادراک بصری ایفا می کند

پیشنهاد کاربران

روشنایی، روشنایی رنگ، روشنی رنگ

lightness ( مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ )
واژه مصوب: روشنی 2
تعریف: نسبت نور بازتابیده از سطح رنگی به نور بازتابیده از سطح سفید


کلمات دیگر: