کلمه جو
صفحه اصلی

hoax


معنی : شوخی فریب امیز، گول زدن، دست انداختن
معانی دیگر : گول زنی، حقه، کلک، غلط اندازی، شوخی عملی (مثلا گزارش دروغی به اداره ی آتش نشانی دادن)، حقه زدن، کلک سوار کردن

انگلیسی به فارسی

شوخی فریب آمیز، گول زدن، دست انداختن


دروغ گفتن، شوخی فریب امیز، دست انداختن، گول زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act of deception, esp. a humorous or mischievous trick.
مترادف: chicanery, flimflam, humbug, prank, spoof, trick
مشابه: hocus-pocus, joke, practical joke, ruse, stunt

(2) تعریف: something false or inauthentic presented as true or authentic, with intent to deceive or defraud.
مترادف: fake, phony, ripoff
مشابه: bait-and-switch, counterfeit, fabrication, pretense, sham, swindle

- The so-called "ancient" poem was a hoax that the public believed completely.
[ترجمه ترگمان] این شعر \"باستانی\" یک شوخی بود که مردم به طور کامل باور داشتند
[ترجمه گوگل] شعر به اصطلاح 'باستانی'، کلاهبرداری بود که مردم به طور کامل آن را باور داشتند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hoaxes, hoaxing, hoaxed
مشتقات: hoaxer (n.)
• : تعریف: to deceive or defraud with a hoax.
مترادف: bamboozle, cozen, deceive, dupe, flimflam, fool, hoodwink, humbug, trick
مشابه: con, defraud, delude, fake, mislead, rip off, rogue, rook, swindle

• mischievous deception, act intended to deceive or trick
trick, deceive, dupe
a hoax is a trick in which someone tells people something that is not true.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] گول زنی، شوخی مسخره آمیز قطعه ای از اطلاعات غلط که به عنوان شوخی عمدی به جریان می افتد. این خالت در اینترنت رایج است . ( مقایسه کنید با meme virus ) . این نوع شوخیهای مسخره آمیز در پیامهای پست الکترونیکی، با این پیام ظاهر می شوند . که ( این برنامه را به تمام دوستانت پست کن ) یعنی، شوخی کننده از شما نمی هواهد که پیام را در یک حوزه ی عمومی پخش نکند . زیرا ممکن است افراد آگاه آنها را شناسایی کنند . هر فایلی که به نامه ی الکترونیکی شما چسبیده است شاید حاوی یک ویروس یا برنامه ی مخرب باشد . تا وقتی از منبع آنها مطمئن نشده اید . آنها را باز نکنید .

مترادف و متضاد

شوخی فریب امیز (اسم)
hoax, hob, humbug

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

دست انداختن (فعل)
flout, game, fool, ridicule, put on, kid, banter, spoof, hoax, gibe, befool, mock, bullyrag, lark, laverock

trick


Synonyms: cheat, cock-and-bull story, con, con game, crock, deceit, deception, dodge, fabrication, fake, falsification, fast one, fast shuffle, fib, flimflam, fraud, gimmick, gyp, hooey, humbug, hustle, imposture, joke, lie, practical joke, prank, put-on, racket, ruse, scam, sell, shift, snow job, spoof, sting, swindle, whopper


Synonyms: bamboozle, bluff, chicane, con, deceive, delude, dupe, fake out, fleece, flimflam, fool, frame, gammon, gull, hoodwink, Murphy, play games with, pull one’s leg, rook, run a game on, set up, sting, swindle, take for a ride, take in


جملات نمونه

1. his hoax was soon discovered
حقه ی او زود کشف شد.

2. It turned out to be an elaborate hoax.
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که شوخی استادانه است
[ترجمه گوگل]معلوم شد که یک دروغ جدی است

3. Traffic was disrupted by a hoax bomb.
[ترجمه ترگمان]ترافیک توسط یک بمب کارگذاشته شده قطع شد
[ترجمه گوگل]ترافیک بوسیله یک بمب جعلی متوقف شد

4. The bomb threat turned out to be a hoax.
[ترجمه پریسا] تهدید بمب یک شوخی از آب در آمد
[ترجمه ترگمان]این تهدید باعث شد که این بمب یک شوخی باشد
[ترجمه گوگل]تهدید بمب تبدیل به یک کلاهبرداری شد

5. The emergency call turned out to be a hoax.
[ترجمه ترگمان] تماس اضطراری معلوم شد که یه شوخی بوده
[ترجمه گوگل]تماس اضطراری معلوم شد

6. The organizers staged a hoax on some of the competitors.
[ترجمه ترگمان]برگزارکنندگان در مورد برخی از رقبا دست به شوخی زدند
[ترجمه گوگل]برگزارکنندگان در مورد برخی از رقبای خود فریب خورده اند

7. Don't hoax the new boy who's my nephew.
[ترجمه پایدار] سر به سر خواهر زاده ( یا برادر زاده ) من نزارین
[ترجمه ترگمان]شوخی نکن پسر جدید من که برادرزاده منه
[ترجمه گوگل]پسر جدیدی را که خواهرزاده من است نفی نکنید

8. They asked for the maximum penalty for hoax calls to be increased to one year.
[ترجمه ترگمان]آن ها درخواست کردند که حداکثر مجازات برای تماس های صورت گرفته تا یک سال افزایش یابد
[ترجمه گوگل]آنها خواستار حداکثر مجازات برای تماس های دروغین تا یک سال می شوند

9. He denied making the hoax call but was convicted after a short trial.
[ترجمه ترگمان]او این تماس را تکذیب کرد اما بعد از یک محاکمه کوتاه محکوم شد
[ترجمه گوگل]او منکر ساختن تماس دروغ گفتن شد اما بعد از یک محاکمه کوتاه محکوم شد

10. Detectives are investigating a hoax call which led to the evacuation of an office block.
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان در حال تحقیق در مورد یک تلفن شوخی هستند که منجر به تخلیه یک بلوک دفتر شد
[ترجمه گوگل]کارفرمایان در حال تحقیق درباره تماس های دروغین هستند که منجر به تخلیه یک بلوک اداری می شود

11. He described the deception as a cruel hoax.
[ترجمه ترگمان] اون تقلب رو به عنوان یه حقه بی رحمانه توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او این فریب را به عنوان یک کلاهبرداری بی رحمانه توصیف کرد

12. The number of hoax calls in the county has risen by twenty three percent over the past five years.
[ترجمه ترگمان]طی پنج سال گذشته تعداد of در این استان در حدود بیست و سه درصد افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]تعداد تماس های فریبکارانه در شهرستان طی پنج سال گذشته بیست درصد افزایش یافته است

13. It was then I started making hoax calls.
[ترجمه ترگمان]پس از آن من شروع به ایجاد تماس های شوخی کردم
[ترجمه گوگل]در آن زمان من شروع به برقراری تماس های دروغین کردم

14. The perpetrators of the hoax managed to dupe respectable journalists into printing their story.
[ترجمه ترگمان]عاملان این شوخی توانستند روزنامه نگاران محترم را فریب دهند تا داستان خود را چاپ کنند
[ترجمه گوگل]مجرمان فریب خورده توانستند روزنامهنگاران محترم را مجبور به چاپ داستانشان کنند

His hoax was soon discovered.

حقه‌ی او زود کشف شد.


He even hoaxed the experts.

حتی کارشناسان را هم گول زد.


پیشنهاد کاربران

مخفی ، راز

اطلاعات دروغین راجع به خطر چیزی
مثل a bomb hoax

قهر

گول زنی

معادل trick, حقه

یک شوخی کاملا استادانه
حقه

Sth like rumor in order to scare others or
A false warning about sth

A false warning about sth dangerous

hoax ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کلک 1
تعریف: عملیاتی معمولاً نرم‏افزاری یا الکترونیکی به صورت پیغام برای فریب کاربر تا امری نادرست را باور کند و دست به انجام کارهایی بزند که مطلوب فرستندۀ پیغام است


کلمات دیگر: