کلمه جو
صفحه اصلی

highway


معنی : راه، بزرگراه، شاهراه
معانی دیگر : معبر عمومی، جاده، گذر (در برابر : راه اختصاصی private way)، راه اصلی (در برابر : راه فرعی by way)، آبراه اصلی

انگلیسی به فارسی

شاهراه، بزرگراه، راه


بزرگراه، شاهراه، راه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a major public road on which one can drive at high speeds, esp. between cities.
مترادف: autobahn, expressway, freeway, interstate, parkway, pike, route, thruway, turnpike
مشابه: motorway, road, speedway

(2) تعریف: any main road.
مترادف: arterial, avenue, boulevard, main drag, road, route, street, thoroughfare
مشابه: causeway, drive, strip

• public road; main road, interstate, expressway; route, passage (over land or water)
in american english, a highway is a large road that connects towns or cities.
a highway is also a main road; a legal use.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شاهراه
[کامپیوتر] شاهراه .
[زمین شناسی] شاهراه، بزرگراه، راه
[برق و الکترونیک] بزرگراه

مترادف و متضاد

راه (اسم)
pass, access, way, road, path, route, avenue, entry, manner, method, how, autobahn, highway, track

بزرگراه (اسم)
autobahn, highway, freeway, superhighway, parkway

شاهراه (اسم)
autobahn, highway, freeway, superhighway, lifeline, thoroughfare, turnpike

heavily traveled, capacious road


Synonyms: artery, avenue, boulevard, drag, four-lane, freeway, interstate, parking lot, parkway, path, pike, roadway, skyway, street, superhighway, super slab, thoroughfare, toll road, track, turnpike


جملات نمونه

1. a highway marker
کیلومتر شمار جاده

2. the highway is full of humps
جاده پر از دست انداز است.

3. the highway stops in the middle of the desert
جاده در وسط صحرا تمام می شود.

4. a fast highway
بزرگراه (که می شود در آن تند راند)

5. an eight-lane highway
بزرگراه هشت باندی (دارای ظرفیت 4 ماشین در هر طرف)

6. an express highway
جاده ی سریع السیر

7. they were committing highway robbery and hiding their pillage in a cave
آنان راهزنی می کردند و اموال چپاول شده را در غار پنهان می نمودند.

8. he turned off the highway and tooled slowly up the hill
او از جاده ی اصلی خارج شد و آهسته به طرف بالای تپه رانندگی کرد.

9. he was assailed by highway robbers
راهزنان بر او حمله بردند.

10. the path joins the highway
کوره راه به شاهراه می پیوندد.

11. to sign the new highway
شاهراه جدید را علامت گذاری کردن

12. soldiers were spinning over the highway in their jeeps
سربازان در جیب هایشان به سرعت در جاده حرکت می کردند.

13. the engine went dead in the middle of the highway
در میان جاده موتور از کار افتاد.

14. this new road is a continuation of the old highway
این راه جدید دنباله ی بزرگراه قدیمی است.

15. a dirt road that unites a farm road with the main highway
جاده ی خاکی که راه روستایی را به شاهراه اصلی وصل می کند

16. This part of the highway is separated by a parkway.
[ترجمه ترگمان]این قسمت از بزرگراه به وسیله parkway از هم جدا شده است
[ترجمه گوگل]این قسمت بزرگراه توسط پارکینگ جدا شده است

17. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

18. Let's take the highway. This road leads nowhere.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم بزرگراه این جاده هیچ جایی نداره
[ترجمه گوگل]بیایید بزنیم این جاده منجر به جایی نمیشود

19. The highway stretched out ahead of me until it narrowed to a vanishing point some miles away.
[ترجمه ترگمان]جاده از من جلوتر بود، تا اینکه به نقطه ای ناپدید شد که چند مایلی آن دور بود
[ترجمه گوگل]بزرگراه دور از من بود تا زمانی که به چند کیلومتر دور به نقطه ناپدید شدن رسید

20. He was charged for obstructing the highway.
[ترجمه ترگمان]او مسئول مسدود کردن بزرگراه بود
[ترجمه گوگل]او برای جلوگیری از بزرگراه متهم شده بود

21. He was fined for obstructing the public highway.
[ترجمه ترگمان]او بخاطر ممانعت از بزرگراه عمومی جریمه شد
[ترجمه گوگل]او برای جلوگیری از بزرگراه عمومی جریمه شد

22. Drinking is a principal cause of highway deaths.
[ترجمه ترگمان]نوشیدن یک عامل اصلی مرگ و میر در بزرگراه است
[ترجمه گوگل]نوشیدن یک علت اصلی مرگ و میر بزرگراه است

پیشنهاد کاربران

راهروی اصلی ( در خانه )

highway pavements به معنی روسازی راه

بزرگراه

اتوبان

شاهراه


کلمات دیگر: