کلمه جو
صفحه اصلی

listing


معنی : سیاهه برداری، فهرست نویسی، اسم نویسی
معانی دیگر : فهرستگری، هر چیز وارد شده در فهرست (به ویژه لیست خانه های فروشی که در دفتر معاملات ملکی ثبت شده)، سجاف، خیش کنی

انگلیسی به فارسی

سیاهه برداری


سجاف، اسم نویسی، فهرست نویسی، خیش کنی


فهرست، سیاهه برداری، فهرست نویسی، اسم نویسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an entry, as in a list or directory.
مشابه: tally

- I can't find a listing for him in the telephone book.
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم توی دفتر تلفن یه لیست براش پیدا کنم
[ترجمه گوگل] من نمی توانم یک لیست برای او در دفترچه تلفن پیدا کنم

(2) تعریف: the act of making a list, or of entering an item in a list.

(3) تعریف: a list.
مشابه: agenda, roster

- a listing of tonight's television programs
[ترجمه ترگمان] فهرستی از برنامه های تلویزیونی امشب
[ترجمه گوگل] لیستی از برنامه های تلویزیونی امشب

• list, record; act of making a list; something which is part of a list
a listing is a list, or an item in a list.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شیار کردن - شیارکشی
[کامپیوتر] لیست گیری، سیاهه برداری، صورت، سیاهه .
[نساجی] اختلاف رنگ بین حاشیه و متن پارچه - جذب بیشتر رنگینه توسط لبه های پارچه نسبت به وسط آن - کناره پارچه - حاشیه پارچه
[ریاضیات] صورت، صورت برداری، فهرست کردن
[خاک شناسی] جوی کنی
[آب و خاک] شخم بدون برگردان

مترادف و متضاد

سیاهه برداری (اسم)
listing

فهرست نویسی (اسم)
listing

اسم نویسی (اسم)
registration, listing

جملات نمونه

1. There was a brass plaque outside the surgery listing the various dentists' names and qualifications.
[ترجمه ترگمان]یک پلاک برنجی در بیرون اتاق عمل بود که نام dentists مختلف و واجد شرایط بود
[ترجمه گوگل]پلاک نارنجی در خارج از جراحی لیستی از اسامی و مدارک مختلف دندانپزشکان وجود دارد

2. We asked for an itemized bill, listing all our phone calls and how long they were.
[ترجمه ترگمان]ما خواستار لیست این لیست شده بودیم و تمام تماس های تلفنی مان و این که چقدر هستند را لیست کردیم
[ترجمه گوگل]ما خواستار یک لایحه خاص شدیم، لیست تماس های تلفنی ما و مدت زمانی که آنها بودند

3. Indeed, if many investors abjure the listing, those who hold their noses and take the plunge might make even more money.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت اگر بسیاری از سرمایه گذاران از لیست خود دست بکشند، کسانی که بینی خود را نگه می دارند و سقوط می کنند ممکن است پول بیشتری به دست آورند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، اگر بسیاری از سرمایه گذاران فهرست را رد کنند، آنهایی که بینی خود را می گیرند و می میرند می توانند پول بیشتری به دست آورند

4. The company is seeking a stock exchange listing .
[ترجمه ترگمان]شرکت به دنبال فهرست بورس اوراق بهادار است
[ترجمه گوگل]این شرکت به دنبال لیستی از بورس اوراق بهادار است

5. The tanker is listing badly and liable to sink at any moment.
[ترجمه ترگمان]تانکر در حال تهیه لیست بد است و ممکن است در هر لحظه غرق شود
[ترجمه گوگل]تانکر فهرستی است که در هر لحظه ناپدید می شود

6. The ship was listing badly but still kept afloat.
[ترجمه ترگمان]کشتی هنوز به طور بد در لیست قرار گرفته بود، اما هنوز شناور بود
[ترجمه گوگل]کشتی به شدت لیست بود، اما همچنان شناور بود

7. The damaged vessel was listing badly.
[ترجمه ترگمان]این کشتی آسیب دیده در فهرست بدی قرار داشت
[ترجمه گوگل]کشتی های آسیب دیده لیست بدی داشتند

8. A full listing of the companies will be published quarterly.
[ترجمه ترگمان]فهرست کامل این شرکت ها بصورت فصلی منتشر خواهد شد
[ترجمه گوگل]لیست کامل این شرکت ها به صورت سه ماهه منتشر می شود

9. Lack of space forbids listing the names of all those who contributed.
[ترجمه ترگمان]عدم فضا لیستی از اسامی تمام کسانی که کمک کرده اند را ممنوع می کند
[ترجمه گوگل]فقدان فضایی ممنوع است که فهرستی از اسامی همه کسانی که به آنها کمک کرده است را فهرست می کند

10. To obtain listing forms, call 1-800-273-732
[ترجمه ترگمان]برای به دست آوردن فهرستی از فرم ها، فراخوانی ۱ - ۸۰۰ - ۲۷۳ - ۷۳۲
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن فرم لیست، 1-800-273-732 تماس بگیرید

11. See index on page 43 for full listing.
[ترجمه ترگمان]برای تهیه فهرست کامل به شاخص صفحه ۴۳ مراجعه کنید
[ترجمه گوگل]برای فهرست کامل در صفحه 43 را ببینید

12. Meanwhile, an event log shows a listing of events and breakpoint messages.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، یک ثبت وقایع، فهرستی از رویدادها و پیغام های breakpoint را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]در ضمن یک ورودی رویداد لیستی از رویدادها و پیام های نقطه توقف را نشان می دهد

13. It is intended to update this listing on a regular basis.
[ترجمه ترگمان]این فهرست به منظور به روز رسانی این فهرست به صورت منظم در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]این در نظر گرفته شده است به طور منظم به روز رسانی این فهرست

14. The paper has a listing of the day's happenings.
[ترجمه ترگمان]یادداشت ها یک لیست از اتفاقات آن روز است
[ترجمه گوگل]این مقاله فهرستی از وقایع روز است

15. With listing, you jot down a few words, saving the real writing for later.
[ترجمه ترگمان]با فهرست کردن، چند کلمه را یادداشت کنید، و نوشته های واقعی را بعدا ذخیره کنید
[ترجمه گوگل]با لیست، شما چند کلمه را می نویسید، نوشتن واقعی را برای بعد ذخیره کنید

پیشنهاد کاربران

ریز برنامه، صورت برنامه: در علم کامپیوتر، فهرستی مصور از خطوط کد کامپیوتری یا داده های رقمی به شکل انسان خوانا

فهرست بندی

پذیرفته شدن ( بورس ، صرافی ارزهای مجازی و . . . )

پذیرش

لیست گیری

فهرست بندی، لیست کردن


کلمات دیگر: