انفجار، ترکش
blowup
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) سر و صدای خشمآمیز
انفجار، عکس بزرگ شده
مترادف و متضاد
explosion
Synonyms: eruption, blast, detonation
an angry outburst
Synonyms: explosion, outburst, flare-up, dispute, effusion, fit, fury, outrage
پیشنهاد کاربران
blowup ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: گُرگرفت
تعریف: افزایش ناگهانی شدت حریق به حدی که مهار سریع آن ناممکن شود
واژه مصوب: گُرگرفت
تعریف: افزایش ناگهانی شدت حریق به حدی که مهار سریع آن ناممکن شود
کلمات دیگر: