کلمه جو
صفحه اصلی

transmission


معنی : ارسال، سخن پراکنی، مخابره، انتقال، سرایت، عبور، فرا فرستی
معانی دیگر : واگیری، (رادیو و غیره) پخش، ترا گسیل، ترا گسیلش، پراکنش، (مکانیک) جعبه دنده، دستگاه انتقال نیرو، زور رسانی، اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود، فرا فرستادن

انگلیسی به فارسی

مخابره، مخابرات، ارسال


انتقال، عبور، ارسال، سرایت، اسبابی که بوسیله اننیروی موتور اتومبیل بچرخها منتقل می‌شود، فرا فرستی،فرا فرستادن، سخن پراکنی


انتقال، ارسال، مخابره، عبور، سرایت، فرا فرستی، سخن پراکنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: transmissive (adj.)
(1) تعریف: the act or process of transmitting, or the fact or condition of being transmitted.
مشابه: communication, conveyance, dispatch

(2) تعریف: a system or assemblage of gears by which power is transmitted from one mechanism to another, as from the engine to the drive shaft of an automobile.

(3) تعریف: the sending of radio waves from a transmitter to a receiving station; broadcast.
مشابه: broadcast

(4) تعریف: something that is transmitted.
مشابه: broadcast, communication

• sending; broadcast; transmittal, conveyance
the transmission of something involves passing it or sending it to a different place or person.
the transmission of television or radio programmes is the broadcasting of them.
a transmission is a broadcast.
the transmission on a car or other vehicle is the system of gears and shafts by which the power from the engine reaches and turns the wheels.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] عبور
[سینما] انتقال - پخش - فرستادن - محور انتقال یا عبور نور
[عمران و معماری] انتقال
[کامپیوتر] ارسال، مخابرات، مخابره، انتقال
[برق و الکترونیک] انتقال ،ارسال فرایند انتقال سیگنال ،پیام ،تصویر ریالیا شکل دیگری از اطلاعات از یک مکان به یک یا جند مکان دیگر با کابل تار نوری ،خطوط سیمی، رادیو،نور،باریکه های مادون قرمز یا سیستم های مخابراتی دیگر .2 . پیام سیگنال یا شکل دیگری از اطلاعات ارسال شونده . 3. نسبت شار نوری ارسال شده در محیط به شار نوری تابیده بر آن . ارسال می تواند به صورت بخشی یا طیفی باشد . آن را ارسال کنندگی نیز می نامند . - انتقال
[مهندسی گاز] انتقال، عبور
[نساجی] انتقال - گذر - عبور
[ریاضیات] ارسال، جعبه دنده، انتقال، عبور
[پلیمر] عبور

مترادف و متضاد

ارسال (اسم)
address, transmission, forwarding, dispatch, transmittance, transmittal, consignment, intromission, transmittancy

سخن پراکنی (اسم)
transmission, broadcast

مخابره (اسم)
connection, transmission, dispatch, traffic, communication, contact

انتقال (اسم)
transfer, shunt, transmission, transmittance, transmittal, shift, devolution, turnover, transportation, conveyance, transition, conductance, conduction, remittance, reassignment, remitment, transmittancy

سرایت (اسم)
transmission, penetration, permeation, contagion, infection, contagious influence

عبور (اسم)
pass, transmission, passage, ferry, outlet, passageway, transition, transit, crossing, passing

فرا فرستی (اسم)
transmission

جملات نمونه

1. the transmission of certain characteristics may jump one or more generations
انتقال برخی ویژگی ها(ی ارثی) ممکن است از روی یک یا چند نسل جهش کند (در یک یا چند نسل ظاهر نشود).

2. Education is the transmission of civilization.
[ترجمه ترگمان]تحصیل، انتقال تمدن است
[ترجمه گوگل]آموزش و پرورش انتقال تمدن است

3. The influenza virus has shown person-to-person transmission in a given locale.
[ترجمه مریم] در یک منطقه خاص سرایت ویروس آنفولانزا از یک فرد به فرد دیگری نشان داده شده است.
[ترجمه ترگمان]ویروس آنفولانزا یک انتقال انسان به فرد را در یک منطقه مشخص نشان داده است
[ترجمه گوگل]ویروس آنفلوانزا انتقال فردی به فرد در یک منطقه داده شده نشان داده است

4. Early summer sunshine from the dense foliage and transmission, on the ground between India and full size coin sparkling spot.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید در اوایل تابستان از شاخ و برگ های انبوه و انتقال، بر روی زمین بین هند و نقطه اوج سکه درخشید
[ترجمه گوگل]تابستان تابستان تابستان از برگ های متراکم و انتقال، در زمین بین هند و سایز نقطه درخشان نقطه کامل است

5. Do you know the date of transmission?
[ترجمه ترگمان]تاریخ انتقال را می دانید؟
[ترجمه گوگل]آیا تاریخ انتقال را می دانید؟

6. The transmission began with a recitation from the Koran.
[ترجمه ترگمان]این انتقال با خواندن قرآن آغاز شد
[ترجمه گوگل]انتقال از یک قرعه کشی آغاز شد

7. The car was fitted with automatic transmission.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با گیربکس اتوماتیک تجهیز شده بود
[ترجمه گوگل]این خودرو با انتقال اتوماتیک نصب شده بود

8. The data transmission is split into a number of packets of equal size.
[ترجمه ترگمان]انتقال داده به تعدادی از بسته های با اندازه برابر تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]انتقال داده به تعدادی از بسته های یکسان تقسیم می شود

9. The company has a transmission plant in France.
[ترجمه ترگمان]این شرکت دارای یک کارخانه انتقال در فرانسه است
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای یک نیروگاه انتقال در فرانسه است

10. There is a risk of transmission of the virus between hypodermic users.
[ترجمه ترگمان]خطر انتقال ویروس بین کاربران hypodermic وجود دارد
[ترجمه گوگل]خطر ابتلا به ویروس بین مصرف کنندگان زیر پوست وجود دارد

11. The virus's usual transmission route is by sneezing.
[ترجمه ترگمان]مسیر انتقال معمول این ویروس با عطسه کردن است
[ترجمه گوگل]مسیر انتقال معمول ویروس با عطسه کردن است

12. The car had a faulty transmission.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل دارای گیربکس معیوب بود
[ترجمه گوگل]ماشین یک انتقال ضعیف داشت

13. Transmission has always been the burning issue for scientists interested in studying this epidemic.
[ترجمه ترگمان]انتقال همیشه مساله سوختن دانشمندان علاقمند به مطالعه این اپیدمی بوده است
[ترجمه گوگل]انتقال دانش همیشه برای دانشمندان علاقه مند به مطالعه این بیماری همه گیر بوده است

14. Cable systems can be integrated with wireless transmission networks to provide voice transmissions to phones and data transmissions to personal communicators.
[ترجمه ترگمان]سیستم های کابلی ممکن است با شبکه های انتقال بی سیم ادغام شوند تا انتقال صوتی به تلفن ها و انتقال داده به شبکه های ارتباطی شخصی را فراهم کنند
[ترجمه گوگل]سیستم های کابل را می توان با شبکه های انتقال بی سیم یکپارچه برای ارائه صدای انتقال به تلفن و انتقال داده ها به ارتباطات شخصی

پیشنهاد کاربران

تابش - ( در دستگاه اسپکتروفتومتری )

سرایت، انتقال

مخابره


transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
transmit::: منتقل کردن ، انتقال دادن
transmission::: انتقال
transfer::: انتقال


همه ی این کلمات رو میشه به " انتقال " ترجمه کرد بدون اینکه به معنی جمله لطمه ای وارد شه .

البته کاربرد آن ها متفاوته :

مثلا transit بیشتر مربوط به انتقال اطلاعات و بیماری هاست که این انتقال با چشم قابل دیدن نیست. این کلمه بارها به معنی حمل و نقل به کار برده میشود .

transition مربوط به انتقال از یک حالت به حالت دیگر که با تغییر و تحول همراه است و نه انتقال از یک مکان به مکان دیگر . مثلا انتقال از جوانی به پیری یا انتقال از راهنمایی به دبیرستان .

transport طبق گفته دیکشنری لاگمن مریوط به انگلیسی بریتانیایی است که با کلمه transportation که در انگلیسی آمریکایی است هم معنی است . این دو کلمه نیز به معنی انتقال هستند اما طبق نوع جمله بارها به عنوان حمل و نقل استفاده میشود ( این دیگه مربوط به زبان فارسیه، باید طبق جمله یا معنی انتقال رو انتخاب کنیم یا حمل و نقل )
پس این نوع انتقال بیشتر مربوط به انتقالات فیزیکی مثل جابه جایی اجسام است که با چشم قابل دیدن هست ( حمل و نقل یا ترابری )

transfer هم نوع خاص خودشه . مثلا انتقال سند مالکیت یک زمین به شخص دیگر یا اینکه انتقال یک بازیکن فوتبال از یک تیم به تیم دیگر یا مثلا انتقال پول بین حساب های بانکی .
میتوان گفت این انتقال هم مجازی میتونه باشه و هم حقیقی یا همون فیزیکی .


transit=transport=transportation=حمل و نقل

mass transit= public transport=حمل و نقل عمومی








انتقال
مخابره
قسمتی از ماشین که قدرت را از موتور به چرخها منتقل می کند

جعبه دنده

انتقال

transfer

انتقال
منتقل کردن
و حتی سرایت بیماری ها

transmission ( علوم سلامت )
واژه مصوب: انتقال 4
تعریف: رفتن عامل بیماری زا از یک میزبان به میزبان دیگر

دنده

دنده اتوماتیک automatic transmission
دنده دستی manual transmission=stick shift


کلمات دیگر: