کلمه جو
صفحه اصلی

exposure


معنی : نمایش، افشاء، در معرض گذاری، ارائه، اشکاری
معانی دیگر : قرار دادن در معرض چیزی، برون گذاشت، نشان دهی، (از نظر باد و آفتاب) موقعیت، رو (به)، (به ویژه هنرپیشگان سینما و تلویزیون و غیره) در معرض دید قرار گیری، عرضه سازی، آشکار سازی، افشا، پرده دری، پرده برداری، افشاگری، برملا سازی، (عکاسی و فیلم برداری و غیره) نوردهی، زمان نوردهی، قاب فیلم، قرارگیری در معرض هوای سرد، درمعر­ گذاری

انگلیسی به فارسی

درمعرض‌گذاری، آشکاری، نمایش، ارائه


گرفتن در معرض، ارائه، افشاء، در معرض گذاری، نمایش، اشکاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of exposing.

(2) تعریف: a revealing, as of a secret, private, or illicit matter.

(3) تعریف: the fact of being open or exposed to the forces of nature.
متضاد: shelter

- The climber was suffering from exposure.
[ترجمه بهناز] کوهنورد در معرض خطر قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان] کوهنورد از قرار گرفتن در معرض خطر قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل] کوهنورد از قرار گرفتن در معرض خطر رنج می برد

(4) تعریف: the act of exposing photographic film to light, or the duration of such exposing.

(5) تعریف: placement or location in reference to sun, wind, or compass direction.

- The porch has a northern exposure.
[ترجمه ترگمان] ایوان دارای یک نوردهی شمالی است
[ترجمه گوگل] حیاط دارای نوردهی شمالی است

• denouncement; disclosure, revealing; exposing of film to light (photography); photograph; abandoning; placement, location (in relation to the sun)
exposure to something dangerous means being in a situation where you are affected by it.
exposure is also the harmful effect on your body caused by very cold weather.
exposure is also publicity.
the exposure of a well-known person is the revealing of the truth about them, especially when it involves dishonest or shocking behaviour.
in photography, an exposure is a single photograph.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] پرتوگیری، پرتودهی
[سینما] نوردادن به فیلم - نوردهی - وضوح - عکس / نوردادن
[عمران و معماری] تصادف پذیری - بیرون زدگی
[برق و الکترونیک] نوردهی، در معرض نور قرار دادن
[بهداشت] مواجهه
[نساجی] نور دادن - قرار دادن در معرض نور
[] بی پناهی، بی حفاظتی
[پلیمر] پرتوگیری، پرتو دهی
[آب و خاک] دید، در معرض

مترادف و متضاد

نمایش (اسم)
amusement, performance, play, display, show, appearance, demonstration, ostentation, histrionics, representation, presentation, exhibition, portrayal, parade, presentment, staging, showing, exposure, drama, flare, spectacle

افشاء (اسم)
revelation, disclosure, exposure, overture, divulgence, transpiration

در معرض گذاری (اسم)
disposal, exposure

ارائه (اسم)
show, offer, representation, presentation, exhibition, presentment, showing, exposure, offering

اشکاری (اسم)
flagrance, flagrancy, lucidity, exposure

uncovering; putting in view or danger


Synonyms: acknowledgment, airing, baring, betrayal, confession, defenselessness, denudation, denunciation, disclosure, display, divulgence, divulging, exhibition, exposé, giveaway, hazard, introduction, jeopardy, laying open, liability, manifestation, nakedness, openness, peril, presentation, publicity, revelation, risk, showing, susceptibility, susceptiveness, susceptivity, unfolding, unmasking, unveiling, vulnerability, vulnerableness


Antonyms: concealment, covering, hiding


جملات نمونه

1. exposure factor
عامل نوردهی

2. exposure to radiation is dangerous
قرار گرفتن در معرض تشعشع (تابش) خطرناک است.

3. exposure to the sun had bleached her hair
تماس با آفتاب مویش را کم رنگ کرده بود.

4. exposure to light (or germs or sunshine etc. )
قرار گرفتن در معرض نور (یا میکروب یا آفتاب و غیره)

5. indecent exposure
عورت نمایی (نمایاندن عمدی اندام پوشاندنی)

6. the full exposure of his crimes took two years
پرده برداری کامل از جنایات او دو سال طول کشید.

7. he died of exposure
او در اثر سرما مرد.

8. soldiers hardened by exposure to the harsh alaskan winters
سربازانی که زمستان های شدیدآلاسکا آنها را پر استقامت کرده بود.

9. a house with an eastern exposure
منزل رو به مشرق

10. some candidates receive more positive exposure than others
برخی نامزدهای انتخاباتی برگذاشت مثبت تری از سایرین دریافت می کنند.

11. these students are receiving maximum exposure to new ideas
این دانشجویان بیشترین تماس را با عقاید جدید دارند.

12. the media gave him a thorough exposure
رسانه ها او را کاملا معرفی کردند.

13. Exposure of the body to strong sunlight can be harmful.
[ترجمه محمد طاها فضلی پور] قرارگرفتن بدن در معرض نور قوی خورشید می تواند مضر باشد
[ترجمه ترگمان]قرار دادن بدن در برابر نور خورشید قوی می تواند مضر باشد
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض نور خورشید قوی می تواند مضر باشد

14. Exposure to radiation can lead to malformation of the embryo.
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن در معرض تشعشع می تواند منجر به ناهنجاری جنین شود
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض تابش می تواند منجر به ناهنجاری جنین شود

15. Skin thickens, dries and coarsens after sun exposure.
[ترجمه ترگمان]ضخیم شدن پوست پس از طلوع آفتاب خشک و خشک می شود
[ترجمه گوگل]پوست پس از قرار گرفتن در معرض آفتاب، خشک و خشک می شود

16. Two climbers were brought in suffering from exposure.
[ترجمه ترگمان]دو کوهنورد در معرض رنج بردن از قرار گرفتن قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]دو کوه نورد در معرض رنج بود

17. Continuous exposure to sound above 80 decibels could be harmful.
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن در معرض بالای ۸۰ دسی بل ممکن است مضر باشد
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن در معرض صدای بالای 80 دسیبل می تواند مضر باشد

18. His last film got so much exposure in the press.
[ترجمه ترگمان]آخرین فیلم او نوردهی زیادی در مطبوعات داشت
[ترجمه گوگل]آخرین فیلم او در مطبوعات بسیار مواجه شد

Some candidates receive more positive exposure than others.

برخی نامزدهای انتخاباتی برگذاشت مثبت‌تری از سایرین دریافت می‌کنند.


Exposure to radiation is dangerous.

قرار گرفتن در فراروی تابش خطرناک است.


Exposure to the sun had bleached her hair.

تماس با آفتاب مویش را کم‌رنگ کرده بود.


These students are receiving maximum exposure to new ideas.

این دانشجویان بیشترین تماس را با عقاید جدید دارند.


a house with an eastern exposure

منزل رو به مشرق


The media gave him a thorough exposure.

رسانه‌ها او را کاملاً معرفی کردند.


The full exposure of his crimes took two years.

پرده‌برداری کامل از جنایات او دو سال طول کشید.


exposure factor

عامل نوردهی


He died of exposure.

او در اثر سرما مرد.


اصطلاحات

exposure to light (or germs or sunshine etc.)

قرار گرفتن در معرض نور (یا میکروب یا آفتاب و غیره)


پیشنهاد کاربران

نورگیری

در برابر نور گذاشتن

مواجهه

فعالیت - فعالیت بدنی

در معرض خطر قرار دادن - در معرض دید و دسترسی عموم گذاشتن

1. تجربه عملی که دارای ریسک است ( مخصوصا وقتی با to می آید ) مثلا:
Exposure to violent movies
2. جهت ( سمتی که چیزی با آن مواجه است ) مثلا:
My bedroom has a northern exposure
3. در معرض ( معمولا چیزی که آسیب می رساند ) مثلا:
I nearly died of exposure on the mountainside.

خطر، ریسک، در معرض، مواجهه، میزان.
Risk exposure
میزان ریسک

دسترسی

در کوهنوردی : فضای خالی زیر سنگ نورد تا سطح زمین

نمایش دادن

در معرض خطر


در لایه خارجی غشا قرار گرفتن


این واژه در متون داروسازی به معنی "مصرف" می باشد

مواجهه
به عنوان مثال "تکنیک های مواجهه طولانی مدت" که در روان درمانی تروما مورد استفاده قرار می گیرد.
prolonged exposure techniques

How many exposures?
در عکاسی به معنی
How many picturesاست

در بانکداری به معنی تسهیلات نیز هست. به عنوان نمونه، Foreign Exposure به معنی تسهیلات خارجی است.

رو به ، به سمت
Our dining room has a northern exposure ( = faces north ) , so it's rather cold.

۱. در معرض بودن، در معرض قرار داشتن
۲. افشاگری، پرده برداری، برملاسازی
۳. توجه رسانه ای
۴. یک وضعیت پزشکی که به خاطر قرار داشتن طولانی مدت در سرمای شدید اثرات مضری روی بدن ایجاد می شود ( احتمالن چیزی شبیه به سرمازدگی یا یخ زدگی )

۵. در معرض دید گذاشتن، نمایاندن، ( چیزی که معمولن مخفیه رو ) نشان دادن، بیرون انداختن، آشکار کردن، نشان دهی، برون گذاشت

exposure is the amount of light which reaches your camera sensor or film
در عکاسی : میزان نوری که به حسگر دوربین یا سطح حساس عکاسی می رسد .

✔️ ( به ویژه هنرپیشگان سینما و تلویزیون و غیره ) در معرض دید قرار گیری
. E. g
Following this exposure, Aghdashloo had a prominent recurring role on Season 4 of the Fox television series 24, playing Dina Araz, a terrorist undercover in Los Angeles
Wikipedia. com@

مواجهه، در معرض قرارگرفتن

در معرض گذاری
جلوه گری
عرضه سازی

رخنمون داشتن ، رخنمون

غرقه سازی در روانشناسی


In finance, exposure refers to the amount of money that an investor has invested in a particular asset.
میزان پول سرمایه گذاری شده در یک دارایی بخصوص

exposure ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: رُخنمون
تعریف: بخشی از یک سازند یا ساختار زمین‏شناختی که بعد از بیرون‏ زدن در معرض دید قرار می گیرد

نمایان شدن
نمایان گشتن
در معرض تماشا بودن
رخ نمودن
پدیدار گشتن


کلمات دیگر: