کلمه جو
صفحه اصلی

overhang


معنی : بر امدگی، تاق نما، تهدید کردن، اویزان بودن، مشرف بودن
معانی دیگر : آویزان بودن، آویخته بودن، آویختن، آونگان بودن، معلق بودن، هر چیز آویخته یا بیرون زده، برجستگی، بیرون زدگی، قلمبگی، برآمدگی، آویختگی، جلو آمدگی، لبه، (مجازی) تهدید کردن، (از چیزی) بیرون زدن، برجستن، جلو آمدن، (هواپیما) طول بال (از بدنه تا نوک بال)

انگلیسی به فارسی

برآمدگی، تاق نما، اویزان بودن، تهدید کردن، مشرف بودن


بالا بردن، تاق نما، بر امدگی، اویزان بودن، تهدید کردن، مشرف بودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overhangs, overhanging, overhung
(1) تعریف: to extend out over.
مترادف: extend, hang
مشابه: arch, bridge, lean, span, stretch, vault

- The cliff overhangs the river.
[ترجمه ترگمان] صخره رودخانه را باز می کند
[ترجمه گوگل] صخره رودخانه را بالا می برد

(2) تعریف: to hang above, as a cloud or danger.
مترادف: hang
مشابه: dangle, impend

- A sense of dread overhung the frightened crowd.
[ترجمه ترگمان] جمعیت وحشت زده جمعیت را احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل] احساس غم و اندوه از جمعیت ترسناک است
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to project over something; stick out.
مترادف: beetle, jut, project
مشابه: bulge, distend, extend, hang, protrude
اسم ( noun )
(1) تعریف: that which overhangs; projection.
مترادف: jut, projection
مشابه: eave, extension, ledge, prominence, protrusion, protuberance, salient

(2) تعریف: the extent or distance of such a projection.
مشابه: range

- a four-foot overhang
[ترجمه ترگمان] یک سایبان چهار فوتی
[ترجمه گوگل] یک بال بر روی چهار پا

• projection of one thing over another; extent of projection; amount to which an upper wing extends over a lower wing (aeronautics)
project, protrude above; threaten, impend
if one thing overhangs another, it sticks out sideways above it.
if there is an overhang of money, there is more of it than was expected and this can be or must be used in some way.
see also overhung.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پیشامدگی - طره - سرآویز - پیشاویز - روآویز - پیشامده
[] کلاهک

مترادف و متضاد

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

تاق نما (اسم)
overhang, bulkhead

تهدید کردن (فعل)
overhang, menace, threaten, bullyrag

اویزان بودن (فعل)
hang, dangle, overhang

مشرف بودن (فعل)
be bound, overhang, impend, be on the point of, be on the verge of

bulge, hang over


Synonyms: beetle, be imminent, be suspended, cast a shadow, command, dangle over, droop over, endanger, extend, flap over, impend, jut, loom, menace, overtop, poke, portend, pouch, project, protrude, rise above, stand out, stick out, swing over, threaten, tower above


جملات نمونه

1. the balcony's overhang was three meters
بالکن سه متر (از ساختمان) جلوتر آمده بود.

2. Several large trees overhang the path.
[ترجمه ترگمان]چند درخت بزرگ روی جاده سایه انداخته بودند
[ترجمه گوگل]چندین درخت بزرگ مسیر را برآورده می کند

3. A sharp overhang of rock gave them cover.
[ترجمه ترگمان]سنگی که روی صخره سایه انداخته بود آن ها را پوشش می داد
[ترجمه گوگل]سرازیری شدید سنگ به آنها رسید

4. We stood under the overhang while it rained.
[ترجمه ترگمان]در حالی که باران باریده بود روی زمین سایه انداخته بودیم
[ترجمه گوگل]در حالی که باران شد، زیر چاله افتادیم

5. The roof has an overhang to protect the walls from the rain.
[ترجمه ترگمان]سقف سقفی برای حفاظت از دیوارها در برابر باران دارد
[ترجمه گوگل]برای حفاظت از دیوارها از باران، سقف بالایی دارد

6. By any chance can we get a another overhang?
[ترجمه ترگمان]امکانش هست که یه سایه دیگه رو سایه بندازیم؟
[ترجمه گوگل]با هر فرصتی می توانیم یک برآمدگی دیگر بگیریم؟

7. Concerts are held underneath an acoustic overhang erected among trees in the grounds of the Chteau de Florans.
[ترجمه ترگمان]در زیر یک تاق نما که در میان درختان در زمین های of د Florans برپا شده است، کنسرت ها برگزار می شوند
[ترجمه گوگل]کنسرت ها در زیر یک صدای بلند آویزان در میان درختان در زمین های Chteau de Florans برگزار می شود

8. Allow bacon to overhang the terrine.
[ترجمه ترگمان]به بیکن اجازه بدهید terrine را بلند کند
[ترجمه گوگل]اجازه دهید بیکن به تریرون بالا برود

9. It gusted into every overhang of concrete, whistled down the brick funnels on the tall building where she lived.
[ترجمه ترگمان]روی دیواره ای سنگی که سایه انداخته بود در هوا پیچید و با قیف پایین آمد و به ساختمان بلند قدی که او در آن زندگی می کرد سوت کشید
[ترجمه گوگل]آن را به هر سر و صدا از بتن، سوت زدن فنجان آجر در ساختمان بلند که در آن زندگی می کردند

10. Sapan sailed in beneath the overhang of limestone.
[ترجمه ترگمان]Sapan از زیر سایه سنگ آهک به دریا افتاد
[ترجمه گوگل]Sapan در زیر غرق شدن از سنگ آهک فرو ریخت

11. The overhang was cleared, enabling the shares to bounce back to 356p, down 2 on balance.
[ترجمه ترگمان]در حالی که اجازه داده شد تا سهام به ۳۵۶ P کاهش یابد، در تراز ۲ بر روی تراز
[ترجمه گوگل]برداشته شد پاک شد، این امکان را فراهم کرد که سهام به بازپرداخت 356P، به پایین 2 در تعادل

12. The amphitheater's overhang protects most of the seats from bad weather.
[ترجمه ترگمان](آمفی تئاتر)از بیشتر صندلی ها در برابر آب و هوای بد محافظت می کند
[ترجمه گوگل]بالون آمفی تئاتر از بسیاری از صندلی ها از آب و هوای بد محافظت می کند

13. The front wings were less exaggerated, the rear overhang shorter and the tail a little taller.
[ترجمه ترگمان]بال های جلویی کم تر شده بود
[ترجمه گوگل]بال های جلو کمتر اغراق آمیز بودند، عقب بیش از حد کوتاه و دم کمی بلندتر بود

14. There is a wide veranda under the overhang of the roof.
[ترجمه ترگمان]زیر سایه سقف، یک ایوان پهن هست
[ترجمه گوگل]در زیر سقف بالای ورنج گسترده ای وجود دارد

Overhanging cliffs made the road dangerous.

صخره‌های برآمده از کوه جاده را خطرناک می‌کردند.


The balcony's overhang was three meters.

بالکن سه متر (از ساختمان) جلوتر آمده بود.


the sentence of death that overhung me

حکم اعدامی که مرا تهدید می‌کرد


پیشنهاد کاربران

پیش آمدگی لبه بام

پیش آمدگی - کنسول - طره

( فعل ) آویزان بودن

[زیست شناسی مولکولی] انتهای تک رشته ای آزاد در مولکول های دو رشته ای DNA یا RNA

برآمدگی

برآمدگی و جلو آمدگی لبه بام

overhang ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: سرآویز
تعریف: ردیفی از نوکلئوتیدهای جفت نشده در انتهای یک مولکول دِنا

سرشاسی ماشین


کلمات دیگر: