کلمه جو
صفحه اصلی

originate


معنی : موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن
معانی دیگر : آغاز شدن، رستیدن، به وجود آوردن، خلق کردن، کشف کردن، ابداع کردن

انگلیسی به فارسی

سرچشمه گرفتن - ناشی شدن، آغاز شدن یا کردن


سرچشمه گرفتن، موجب شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: originates, originating, originated
(1) تعریف: to arise or come into being.
مترادف: arise, begin, commence, develop, emerge, grow, start
مشابه: come from, derive, emanate, evolve, form, issue, proceed, rise, spring from, stem

- These languages originated from a common source.
[ترجمه ترگمان] این زبان ها از یک منبع مشترک سرچشمه می گیرند
[ترجمه گوگل] این زبان ها از یک منبع مشترک به وجود آمده است
- His novel originated from stories about his own family.
[ترجمه Hani] رمان او از داستانهای خانوادگی خودش ، نشات گرفته
[ترجمه محدثه فرومدی] سرچشمه رمان هایش، داستان های خانواده خودش است، رمان های او از داستان های خانواده خودش سرچشمه گرفته است
[ترجمه ترگمان] داستان او از داستان هایی در مورد خانواده خودش سرچشمه می گرفت
[ترجمه گوگل] رمان او از داستان های مربوط به خانواده اش به وجود آمد
- Buddhism and Hinduism both originated in the Indian subcontinent.
[ترجمه سما مهراجی] آیین هندویی و بودایی هردو از شبه قاره ی هند سرزده اند.
[ترجمه الهیار] بودیسم و هندوییسم هر دو از شبه قاره هند سرچشمه گرفته اند.
[ترجمه ترگمان] آیین بودا و هندوییسم هر دو از شبه قاره هند نشات گرفته اند
[ترجمه گوگل] بودیسم و ​​هندوئیسم هر دو در شبه قاره هند آغاز شده است

(2) تعریف: of public transportation, to begin at a specified location.
مشابه: begin, come from, proceed from, start

- This bus originates in Boston.
[ترجمه ترگمان] این اتوبوس از بوستون سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل] این اتوبوس از بوستون آغاز می شود
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: origination (n.), originator (n.)
• : تعریف: to create or give being to.
مترادف: begin, conceive, create, develop, initiate, invent
متضاد: copy
مشابه: commence, compose, devise, establish, form, found, generate, hatch, institute, introduce, launch, mother, produce, start

- Sigmund Freud originated the techniques and theories of psychoanalysis.
[ترجمه ترگمان] زیگموند فروید از تکنیک ها و تئوری های روان کاوی سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل] سیگموند فروید تکنیک ها و نظریه های روانکاوی را به وجود آورد

• begin; be created; result from; develop; be born; be produced
when something originates or when someone originates it, it begins to happen or exist.

مترادف و متضاد

موجب شدن (فعل)
cause, inure, afford, bring, entail, evince, originate, incur

سر زدن (فعل)
appear, drift in, be committed, drop in, originate, visit, call on

سرچشمه گرفتن (فعل)
originate, emanate

اغاز شدن یا کردن (فعل)
originate

سرچشمه گرفتن - ناشی شدن (فعل)
originate

begin; spring


Synonyms: arise, be born, birth, come, come from, come into existence, commence, dawn, derive, emanate, emerge, flow, hail from, issue, proceed, result, rise, start, stem


Antonyms: end, finish, terminate


create, introduce


Synonyms: break the ice, bring about, cause, coin, come up with, compose, conceive, develop, discover, evolve, form, formulate, found, generate, give birth to, hatch, inaugurate, initiate, innovate, institute, invent, launch, make, open up, parent, pioneer, procreate, produce, set in motion, set up, spark, spawn, start, think up, usher in


Antonyms: effect, result


جملات نمونه

1. All theories originate from / in practice and in turn serve practice.
[ترجمه ترگمان]تمام تئوری ها از \/ در عمل نشات می گیرند و به نوبه خود عمل می کنند
[ترجمه گوگل]تمام نظریه ها از / در عمل آغاز می شوند و به نوبه خود در عمل عمل می کنند

2. Darwin stated that the species originate by descent.
[ترجمه ترگمان]داروین اظهار داشت که گونه ها از نژاد نشات می گیرند
[ترجمه گوگل]داروین اظهار داشت که این گونه از طریق تبار آغاز می شود

3. A lot of our medicines originate from tropical plants.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از داروهای ما از گیاهان گرمسیری سرچشمه می گیرند
[ترجمه گوگل]بسیاری از داروهای ما از گیاهان گرمسیری می آیند

4. How did the plan originate?
[ترجمه ترگمان]نقشه از کجا شروع شد؟
[ترجمه گوگل]طرح چگونه آغاز شد؟

5. It is likely that these coherent structures originate through an intermittent instability of the velocity profile.
[ترجمه ترگمان]این احتمال وجود دارد که این ساختارهای منسجم از طریق ناپایداری متناوب پروفیل سرعت بوجود آیند
[ترجمه گوگل]احتمال دارد که این ساختارهای یکپارچه از طریق یک بی ثباتی متناوب از پروفایل سرعت حاصل شود

6. They may originate above the clouds, but they reach us in the end.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است بر فراز ابرها پدیدار شوند، اما در نهایت به ما می رسند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است در بالای ابرها ظاهر شوند، اما در پایان به ما می رسند

7. It does not originate in the comforts of religion.
[ترجمه ترگمان]این مساله از آسایش و راحتی مذهب سرچشمه نمی گیرد
[ترجمه گوگل]این از کمالات دین نمی آید

8. Most back problems originate in this area, but they could be easily avoided by regular exercise of the spinal erectors.
[ترجمه ترگمان]اکثر مشکلات مربوط به عقب از این منطقه سرچشمه می گیرند، اما می توانند به راحتی از اعمال منظم ستون فقرات اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]اکثر مشکلات برگشتی در این ناحیه رخ می دهد، اما با استفاده منظم از ستون های ستون فقرات می توان از آنها به راحتی اجتناب کرد

9. How then did this concept originate, and why has it received such currency among specialists and the public at large?
[ترجمه ترگمان]پس این مفهوم چگونه سرچشمه می گیرد، و چرا این مفهوم در میان متخصصان و عموم مردم به طور گسترده مورد توجه قرار گرفته است؟
[ترجمه گوگل]این مفهوم چگونه آغاز شد و چرا چنین ارزشی را میان متخصصان و عموم مردم به دست آورد؟

10. Could life originate in environments where there is no oxygen?
[ترجمه ترگمان]آیا زندگی می تواند در محیط هایی ایجاد شود که اکسیژن وجود ندارد؟
[ترجمه گوگل]زندگی می تواند در محیط هایی ایجاد شود که اکسیژن وجود ندارد؟

11. The time signals must originate from places of known latitude and longitude.
[ترجمه ترگمان]سیگنال های زمانی باید از مکان هایی از عرض جغرافیایی و طول جغرافیایی مشخص سرچشمه بگیرند
[ترجمه گوگل]سیگنال های زمان باید از مکان هایی از طول و عرض جغرافیایی شناخته شوند

12. Some sounds even seem to originate in another part of the room.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برخی از صداها در بخش دیگری از اتاق ایجاد شده اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برخی از تلفن های موبایل حتی در بخش دیگری از اتاق نیز ظاهر می شوند

13. The psychic gifts appear to originate from no particular relationship, according to most of those to whom I have had to minister.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که استعدادهای روانی از هیچ رابطه خاصی سرچشمه می گیرند، بر طبق بسیاری از کسانی که من به آن ها خدمت کرده ام
[ترجمه گوگل]به نظر بسیاری از هدایای روحی، از هیچ روابط خاصی ناشی نمی شود، زیرا اکثر کسانی که من مجبور به انجام آن هستند، باید باشند

14. Automatisms can originate from almost anywhere in the temporal lobe, but seldom from any other part of the brain.
[ترجمه ترگمان]Automatisms تقریبا از هر جایی در لوب گیجگاهی می تواند نشات بگیرد اما به ندرت از قسمت های دیگر مغز نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]Automatisms می تواند تقریبا در هر نقطه از لوب زمانی باشد، اما به ندرت از هر قسمت دیگری از مغز است

This tradition has originated from Iran.

این سنت از ایران سرچشمه گرفته است.


He has originated this style of writing.

او این سبک نگارش را ابداع کرده است.


پیشنهاد کاربران

start from something

پا به عرصه وجود ( ظهور ) گذاشتن

سر چشمه گرفتن
start from sth

آغاز گرفتن، پدید آمدن، سربرآوردن، هستی یافتن

نشات گرفتن

سر چشمه گرفتن

پدید آمدن، آغاز شدن، ناشی شدن

نشات گرفتن ، ریشه گرفتن 🏵🏵
no one knows when or where this idea fist originated
هیچ کس نمی داند که این فکر اولین بار کی یا کجا نشات گرفت

come from


پدید آوردن

نشات گرفتن، سرچشمه گرفتن
به انگلیسی :stems

What's your origin language

فَراکانیدَن


کلمات دیگر: