معنی : خفت، حلقه، چرخ، حلقه طناب، پیچ، گره، چنبر، طناب، حلقه زنی، پیچ خوردن، حلقه دار کردن، گره زدن
معانی دیگر : حلقه ی طناب دار، هر چیز حلقه مانند یا انحنادار، کچه، پرگر، چفتگی، چفته، خمش، خمیدگی، (جاده) پیچ تند و دایره مانند، گرد راه، دایره زدن، پیچ و خم پیدا کردن، (کمربند) سگک (اگر گرد باشد)، زولفین، پرهونه، چرخه، (طناب و غیره) گره حلقوی زدن، چنبر کردن یا شدن، زرفین کردن یا شدن، حلقه زدن، چنبره زدن، به صورت حلقه در آوردن، (دور چیزی) پیچیدن، با حلقه بستن یا گیر انداختن، حلقه (ایجاد شده توسط طناب یا سیم و غیره)، انگله، (معمولا با: the - پزشکی) حلقه ی ضد آبستنی، آی. یو. دی، (فیلم سینما و تلویزیون) لوپ (نوار یا فیلمی که دو انتهای آن به هم چسبانده شده و لذا به دلخواه صدا یا صحنه ای را تکرار می کند)، (یک سلسله عملیات که هر مرحله ی آن بستگی به نتیجه ی مرحله ی قبلی دارد) سلسله ی واکنشی، کنش زنجیر، کنش پرهون، (حرکت هواپیما) حرکت حلقوی، (در مسیر مدور) شیرجه رفتن، شیرجه ی زرفینی رفتن، (کامپیوتر) حلقه، (برق) مدار کامل، مدار کامل درست کردن، (فیزیک) رجوع شود به: antinode، (فیلمبرداری) دوبلاژ کردن، (دوباره یا چند باره) صدا گذاری کردن، (مانند کرم ابریشم) حرکت حلقوی کردن، (قدیمی)، روزنه، درز