کلمه جو
صفحه اصلی

helmet


معنی : خود، کلاه خود
معانی دیگر : (در اصل) زره سر، سرپاس، خوددار کردن، دارای کلاه ایمنی کردن، (ورزش) کلاه فوتبال آمریکایی، چهره پوش (در شمشیربازی)، کلاه غواصی، کلاه آتش نشانی، کلاه ایمنی (کارگران و موتورسیکلت سواران و غیره)، رجوع شود به: hard hat، هر چیز خود مانند (جام یا کاسه ی برخی گل ها)، خودسانه، کلاه ایمنی اتش نشانها وکارگران

انگلیسی به فارسی

خود، کلاه خود، کلاه ایمنی اتش نشانها وکارگران


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: helmeted (adj.), helmetlike (adj.)
• : تعریف: a hard covering worn to protect the head from impact.

- Many more bicycle riders sustained head injuries before there was a legal requirement to wear helmets.
[ترجمه S] کیر کش کصخل عن
[ترجمه ترگمان] بسیاری از دوچرخه سواران بیشتری قبل از اینکه الزام قانونی برای پوشیدن کلاه ایمنی وجود داشته باشد متحمل جراحاتی شدند
[ترجمه گوگل] بسیاری از سواران دوچرخه سواری قبل از اینکه یک الزام قانونی برای پوشیدن کلاه ایمنی ایجاد شود آسیب دیدند

• protective head covering (worn by cyclists, soldiers, etc.)
a helmet is a hard hat which you wear to protect your head.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کلاهک
[] کلاه ایمنی

مترادف و متضاد

خود (اسم)
alter ego, ego, galea, helmet

کلاه خود (اسم)
galea, helmet

headgear


Synonyms: armor, busby, crash helmet, hard hat, hat, head protector, kepi, safety helmet, shako


جملات نمونه

1. a helmet liner
تودوزی کلاه خود (یا کلاه ایمنی)

2. the helmet was of beaten gold
کلاهخود از ورق طلا بود.

3. on top of his helmet there was a plume of three red feathers
در نوک کلاهخود او یک کاکل مرکب از سه پر قرمز نصب شده بود.

4. the bullet glanced off his helmet and deflected to his left
گلوله اریب وار به کلاهخود او خورد و بسمت چپ او منحرف شد.

5. the plumes that nodded on his helmet
پرهای روی کلاهخود او که خم شده و پس و پیش می رفتند

6. Do yourself a favour and wear a helmet on the bike.
[ترجمه amir.gamer] به نفع خودتان است اگر کلاه ایمنی را بر سر بگذارید
[ترجمه ناشناس] به نفع خودتان است که موقع دوچرخه سواری کلاه ایمنی بر سر بگذارید
[ترجمه ترگمان]به نفع خود عمل کنید و کلاه ایمنی بر روی موتور بگذارید
[ترجمه گوگل]خودتان را به نفع خود بکشید و کلاه دوچرخه را بپوشانید

7. He pulled on his helmet and straddled the motorbike.
[ترجمه ترگمان]او کلاه ایمنی خود را پوشید و سپس بر روی موتورش سوار بر موتورسیکلت شد
[ترجمه گوگل]او بر کلاه خود کشیده شد و موتورسیکلت را تحویل گرفت

8. Put on a helmet, fire up your engine and head out on the open road.
[ترجمه ترگمان]کلاه ایمنی سرت کن، موتور را روشن کن و سر راه باز کن
[ترجمه گوگل]قرار دادن یک کلاه ایمنی، موتور خود را بسوزانید و در جاده باز راه بروید

9. To keep the helmet in position, fasten the strap beneath the chin.
[ترجمه ترگمان]کلاه ایمنی را در وضع خود نگه دارد و تسمه را زیر چانه محکم ببند
[ترجمه گوگل]برای نگه داشتن کلاه ایمنی در موقعیت، بند را زیر چانه قرار دهید

10. The Sword split the Knight's helmet and bit him fatally.
[ترجمه ترگمان]شمشیر کلاه شوالیه را شکافته و او را به ضرب گلوله کشته
[ترجمه گوگل]شمشیر کلاه نایت را تقسیم کرد و او را فاسد کرد

11. The steel of the helmet grated against the door.
[ترجمه ترگمان]The کلاه ایمنی به در خورد
[ترجمه گوگل]فولاد کلاه گشاد در برابر درب

12. A bullet glanced off the captain's helmet.
[ترجمه ترگمان]یک گلوله کلاه ناخدا را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]گلوله از کلاه کاپیتان نگاه کرد

13. A man in a crash helmet was mounting a motorbike.
[ترجمه ترگمان]مردی که کلاه ایمنی بر سر داشت سوار بر یک موتورسیکلت شد
[ترجمه گوگل]یک مرد در کلاه ایمنی یک موتورسیکلت بود

14. Fasten the chin strap or the helmet will fall off.
[ترجمه ترگمان] strap رو ببندید یا کلاه ایمنی از بین میره
[ترجمه گوگل]بند بند شان را به هم بزنید یا کلاه را سقوط دهید

15. The helmet has a face guard attached.
[ترجمه ترگمان]کلاهخود یکی از نگهبانان است که متصل به آن است
[ترجمه گوگل]کلاه ایمنی چهره دارد

16. The wearing of a crash helmet is required by law.
[ترجمه آلا🏀] سر کردن کلاه ایمنی یک قانون است
[ترجمه ترگمان]پوشیدن کلاه ایمنی به وسیله قانون مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]پوشیدن یک کلاه ایمنی به وسیله قانون ضروری است

17. The bullet had crushed his helmet and glanced off.
[ترجمه ترگمان]گلوله کلاهش را به هم زده بود و سرش را پایین انداخته بود
[ترجمه گوگل]گلوله کلاه خود را به هم زد و نگاه کرد

The soldiers' helmets shone in the sun.

کلاه‌خود سربازان در آفتاب برق می‌زد.


helmeted soldiers

سربازان مجهز به خود


پیشنهاد کاربران

کلاه ایمنی

کلاه موتور یا دوچرخه و. . . کلا کاسکت

کلاهی که برای محافظت از سر میباشد که اغلب بر روی سر کسانی که روی متور و دوچرخه هستند دارای این کلاه ها می باشند

کلاه ایمنی برای هر رشته ی ورزشی

کلاه ایمنی
کلاه کاسکت

درحال شوخی

میشه کلاه ایمنی یا کلاه کاسکت که برلی یه سری از ورزش ها یا موتور سواری استفاده میشه

کلاه خود

کلاه ایمنی برای موتور سواری
( کلاه کاسکت )

کلاهی که برای محافظ خود ادم است

کلاه ایمنی برای هر رشته ورزشی از جمله : موتور سواری دوچرخه سواری اسکیت سواری و. . .
همون کلاه کاسکت خودمونو منظورشه

کلاه ایمنی ( مثلا کلاه ورزشی تکواندو که از ضربه خوردن به سر محافظت می کند ) : helmat

کلاه ایمنی که رو ی سر دوچرحه سواران موتور سواران اسکیت سواران و اینجور چیزا میزارن

کاسکت کلاهی ه با هدف محافظت پوشیده می شود
pith helmet کلاه پنبه ای
crash helmet کلاه کاسک مسابقه ( ماشین، موتور )
safety helmet کلاه ایمنی
full - face helmet
knight helmet کلاه خود

کلاهی که از سر نگه داری میکند برای دوچرخه سواری و موتور سواری باید این کلاه را بزاریم ( کلاه کاسکت )

کلاه کاسکت /کلاه ایمنی

کلمه ی helmet اسم هست پس معنیش میشه ( کلاه ایمنی )


کلمات دیگر: