1. plan of action
برنامه ی اجرایی
2. plan organization
سازمان برنامه
3. plan for something
ترتیب کاری را دادن،برای انجام کاری آماده شدن،نقشه ی چیزی را ریختن
4. plan something out
جزئیات چیزی را در نظر گرفتن و از پیش نقشه کشیدن
5. a plan subject for approval
نقشه ای که برای تصویب تقدیم شده است
6. a plan that offered indemnity against further financial loss
طرحی که ما را در مقابل زیان های بیشتر مالی بیمه می کرد
7. a plan that strikes me as stupid
نقشه ای که به نظرم احمقانه می نماید
8. a plan that succeeded
نقشه ای که موفقیت آمیز بود
9. a plan to keep floods in leash
طرحی برای مهار کردن سیل
10. a plan whereby we can make lots of money
نقشه ای که طبق آن می توانیم پول زیادی بدست آوریم
11. each plan has its merits
هر نقشه ای محسناتی دارد.
12. his plan was to supplant his older brother and become king
نقشه اش این بود که جای برادر بزرگش را غصب کرده و پادشاه بشود.
13. master plan
نقشه ی اصلی
14. my plan worked!
نقشه ام موفقیت آمیز بود!
15. our plan has not gotten anywhere
نقشه ی ما به جایی نرسیده است.
16. our plan is a recipe for success
نقشه ی ما رهنمای موفقیت است.
17. that plan is a dead duck
شکست آن نقشه حتمی است.
18. that plan is just plain stupid
آن نقشه کاملا احمقانه است.
19. that plan looked good on paper, but it did not work at all
آن نقشه روی کاغذ خوب به نظر می رسید ولی اصلا موفقیت آمیز نبود.
20. the plan for the militarization of youth organizations
طرح نظامی کردن سازمان های جوانان
21. the plan of attack was good in its conception but badly executed
طرح اولیه ی نقشه ی حمله خوب بود ولی بد اجرا شد.
22. the plan to automate the mills
برنامه ی ماشینی کردن (خودکار کردن) آسیاب ها
23. the plan to reorganize the company from top to bottom
برنامه ی تجدید سازمان شرکت از بالا تا پایین
24. the plan was batted around for a week
نقشه،چندین هفته مورد بررسی قرار گرفت.
25. the plan was carried out without major foul-ups
نقشه بدون دردسر عمده اجرا شد.
26. the plan was kept under wraps until after the elections
نقشه را تا بعد از انتخابات مخفی نگاهداشتند.
27. the plan was ordained by the government
آن برنامه توسط دولت مقرر شده بود.
28. their plan envolves very decided dangers
طرح آنان خطرات زیادی را دربر دارد.
29. their plan of a surprise attack was foiled by bad weather
هوای بد طرح حمله ی غافلگیرانه ی آنها را نقش برآب کرد.
30. they plan to merge their companies
آنان در نظر دارند شرکت های خود را ادغام کنند.
31. they plan to open the tombs of ancient egyptian kings
آنها در نظر دارند گور شاهان مصر باستان را بشکافند.
32. they plan to roof in the playground
در نظر دارند زمین بازی را تاق بزنند.
33. this plan is open to argument
این برنامه جای بحث دارد.
34. your plan cannot help but end in disaster!
نقشه ی شما پیامدی جز فاجعه نخواهد داشت !
35. your plan has many faults
نقشه ی شما کاستی های زیادی دارد.
36. a barren plan
نقشه ی بیهوده
37. a conspiratorial plan
نقشه ی زیر جلی
38. a crazy plan
نقشه ی ابلهانه
39. a detailed plan
نقشه ی مشروح (یا مفصل)
40. a fantastic plan
نقشه ی سبک سرانه
41. a feasible plan
نقشه ی شدنی
42. a fruitful plan
نقشه ی ثمر بخش
43. a half-baked plan
نقشه ی حساب نشده
44. a new plan for phased disarmament
نقشه ی جدیدی برای خلع سلاح گام به گام
45. a nonproductive plan
طرح بی بازده
46. a practicable plan
نقشه ی عملی
47. a practical plan
یک طرح شدنی
48. a prudent plan
یک نقشه ی احتیاط آمیز
49. a watertight plan
نقشه ای که مو لای درزش نمی رود.
50. an esoteric plan
نقشه ی محرمانه
51. an impracticable plan
نقشه ی غیرعملی
52. the enemy's plan backfired
نقشه ی دشمن نتیجه ی معکوس داشت.
53. the floor plan of the building
نقشه ی کف ساختمان
54. the general plan is inchoate and vague
نقشه ی کلی ناقص و مبهم است.
55. the original plan
نقشه ی آغازین،طرح اصلی،نقشه ی اولیه
56. their devilish plan was discovered in time
نقشه ی شیطانی آنان به موقع کشف شد.
57. their secret plan misfired and they all ended up in jail
نقشه ی محرمانه ی آنها نگرفت و همه به زندان افتادند.
58. their secret plan to build an atomic bomb
طرح سری آنها برای ساختن بمب اتم
59. according to plan
طبق نقشه،طبق برنامه،به طور حساب شده
60. ab initio their plan was doomed to fail
از همان آغاز نقشه ی آنها محکوم به شکست بود.
61. he delineated his plan of attack
او جزئیات نقشه ی حمله ی خود را شرح داد.
62. he designed a plan to conquer the world
او نقشه ی فتح جهان را کشید.
63. i support this plan with the qualification that the cost be reduced
با این نقشه به شرطی که از هزینه ی آن کاسته شود،موافقم.
64. the government's new plan for reducing inflation
برنامه ی جدید دولت برای کاستن تورم
65. the offered peace plan was rejected
طرح صلح پیشنهاد شده رد شد.
66. they dismissed this plan as utterly impractical
آنان این نقشه را به خاطر اینکه کاملا غیرعملی است رد کردند.
67. to stymie a plan
نقشه ای را ناکام کردن
68. when do you plan to get married?
کی قصد ازدواج داری ؟
69. where do you plan to go tomorrow?
فردا در نظر داری کجا بروی ؟
70. all in all, the plan was successful
رویهمرفته نقشه موفقیت آمیز بود.