کلمه جو
صفحه اصلی

encode


معنی : رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن، برمز نوشتن، برمز در اوردن
معانی دیگر : به رمز درآوردن

انگلیسی به فارسی

به رمز در آوردن (تلگراف و غیره)، به رمز نوشتن


رمزی کردن


رمزگذاری، بصورت رمز دراوردن، برمز در اوردن، رمزی کردن، برمز نوشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encodes, encoding, encoded
مشتقات: encoder (n.)
(1) تعریف: to convert into code. (Cf. decode.)
متضاد: decode
مشابه: cipher, code, encrypt

(2) تعریف: to convert (a character) to its equivalent in computer bits.

• encrypt, convert a message into code (especially a secret code); put data into digital form (computers)
to encode a message or some information means to put it into code.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] کد گذاری، رمزی کردن .
[برق و الکترونیک] رمز گذاری 1. بیان اطلاعات معین با رمز. 2. آماده کردن برنامه به زبان ماشین در یک رایانه خاص. 3. encipher. - به رمز در آوردن
[ریاضیات] به رمز در آوردن

مترادف و متضاد

رمزی کردن (فعل)
code, mystify, encode, codify

به صورت رمز در آوردن (فعل)
code, encode, codify, cryptograph

برمز نوشتن (فعل)
encipher, encode

برمز در اوردن (فعل)
encode

encrypt


Synonyms: cipher, conceal, cryptograph, make secret, put into code


جملات نمونه

1. Grammatical information helps learners to encode sentences.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات grammatical به learners کمک می کند تا جملات را رمز گشایی کنند
[ترجمه گوگل]اطلاعات گرامر به آموزگاران کمک می کند تا جملات را رمزگذاری کنند

2. The two parties encode confidential data in a form that is not directly readable by the other party.
[ترجمه ترگمان]این دو طرف داده های محرمانه را به شکلی که توسط طرف دیگر قابل خواندن نیست کدگذاری می کنند
[ترجمه گوگل]دو طرف داده های محرمانه را در قالب هایی که طرف دیگر نمی توانند مستقیما قابل خواندن باشد، رمزگذاری می کنند

3. We should encode the message for security reasons.
[ترجمه ترگمان]ما باید این پیام را به دلایل امنیتی رمز کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید پیام را به دلایل امنیتی رمزگذاری کنیم

4. There-fore, you often must convert or encode data from the external environment.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، شما اغلب باید داده های کدگذاری شده از محیط خارجی را تبدیل یا کد کنید
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، شما اغلب باید داده ها را از محیط خارجی تبدیل یا کد گذاری کنید

5. In summary, we have identified two ORFs which encode RNA polymerase subunits with considerable similarity to their cellular counterparts.
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، ما دو ORFs را شناسایی کرده ایم که RNA پلیمراز را با شباهت قابل توجهی به همتایان سلولی خود کدگذاری می کنند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، ما دو ORF را شناسایی کرده ایم که زیرمجموعه های RNA پلیمراز را با شباهت قابل توجه به همتایان سلولی آنها کدگذاری می کنند

6. In this case, the translator may decide to encode the relevant information lexically, as in the following examples.
[ترجمه ترگمان]در این مورد، مترجم ممکن است تصمیم بگیرد که اطلاعات مرتبط را کدگذاری کند، مانند مثال های زیر
[ترجمه گوگل]در این مورد، مترجم ممکن است تصمیم بگیرد که اطلاعات مربوطه را به صورت لفظی رمزگذاری کند، همانطور که در نمونه های زیر است

7. It does not tell historians what to encode in a given source and thus impinge upon interpretation.
[ترجمه ترگمان]مورخان به historians نمی گویند که در یک منبع داده شده رمز را رمز گشایی کنند و در نتیجه بر تفسیر تاثیر بگذارند
[ترجمه گوگل]این به مورخان نمی گوید که کدام کد را در یک منبع معین کد گذاری کند و در نتیجه بر تفسیر تاثیر می گذارد

8. A type of scanner which can encode characters on a page and store them electronically.
[ترجمه ترگمان]نوعی اسکنر که می تواند حروف را در یک صفحه رمز کند و آن ها را به صورت الکترونیکی ذخیره کند
[ترجمه گوگل]یک نوع اسکنر که می تواند شخصیت ها را در یک صفحه رمزگذاری کند و آنها را به صورت الکترونیکی ذخیره کند

9. A number of Amerindian languages encode reference to home-base in a more systematic way.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از زبان های Amerindian به روش systematic به پایگاه خانگی ارجاع داده می شوند
[ترجمه گوگل]تعدادی از زبانهای آمریکایی، مرجع به پایگاه اصلی را به شیوه ای منظم تر رمزگذاری می کنند

10. The ANCC shall encode the company prefix in accordance with relevant state standard.
[ترجمه ترگمان]The باید پیشوند شرکت را مطابق با استاندارد ایالتی مربوطه کدگذاری کند
[ترجمه گوگل]ANCC باید پیشوند شرکت را طبق استاندارد دولتی مرتبط کند

11. Mitochondrial genomes encode only a fraction of the genetic information required for their biogenesis and function.
[ترجمه ترگمان]ژنوم میتوکندری تنها بخشی از اطلاعات ژنتیکی مورد نیاز برای biogenesis و عملکرد خود را رمز می کند
[ترجمه گوگل]ژنوم های میتوکندری تنها بخش کوچکی از اطلاعات ژنتیکی مورد نیاز برای بیوگرافی و عملکرد آنها را رمزگذاری می کنند

12. MADS - box genes encode a family of transcriptional factors that play a key role in flower development.
[ترجمه ترگمان]ژن های mads یک خانواده عوامل تکثیری است که نقش کلیدی در رشد گل ایفا می کنند
[ترجمه گوگل]ژنهای جعبه MADS - یک خانواده از عوامل رونویسی را که نقش کلیدی در رشد گل دارند بازی می کنند

13. Type # encode binary data entry and data input switching.
[ترجمه ترگمان]نوع # ورودی داده باینری و سوییچینگ ورودی داده را تایپ کنید
[ترجمه گوگل]Type

14. If you encode the video into a compressed format you will likely end up with a video file that plays perfectly due to the greatly reduced file size.
[ترجمه ترگمان]اگر ویدئو را به فرمت فشرده شده رمز کنید، احتمالا با یک فایل ویدئویی که به طور کامل به دلیل اندازه فایل کاهش یافته، نمایش داده می شود، پایان خواهید داد
[ترجمه گوگل]اگر شما ویدیو را به یک فرمت فشرده تبدیل می کنید، احتمالا به یک فایل ویدیویی تبدیل می شود که به دلیل حجم زیادی فایل کاهش می یابد

15. The system will handle not only telephone calls and data messages but other signals that need high bandwidth, for instance those that encode TV pictures.
[ترجمه ترگمان]این سیستم نه تنها تماس های تلفنی و پیام های اطلاعاتی را کنترل می کند بلکه سیگنال های دیگر که نیاز به پهنای باند بالایی دارند، برای مثال آن هایی که تصاویر تلویزیون را رمز می کنند
[ترجمه گوگل]این سیستم نه تنها تماس های تلفنی و پیام های داده را مدیریت خواهد کرد، بلکه سایر سیگنال هایی که نیاز به پهنای باند بالا دارند، به عنوان مثال کسانی که تصاویر تلویزیون را رمزگذاری می کنند

پیشنهاد کاربران

رمز دار کردن

بیشتر نظر هست تا قطعی: در ترجمه به ندرت میشه به عنوان دسته بندی هم ترجمه کرد. مثلا ممکنه گفته بشه encode these information into 5 different categories. معنی این جمله اینه که اطلاعات را در پنج دسته رمزدار کنید. مشکل این ترجمه اینه که از این جملاتیه که ملموس نیست و خودش نیاز به ترجمه داره. اگر به جاش بگید اطلاعات را به پنج گروه ِ مختلف دسته بندی کنید در واقع دارید همون معنی رو می رسونید چون طبیعتا هر نوعی از دسته بندی بر طبق رمز گذاری عمل می کنه؛ رمز به معنی چیزیه که به چیز دیگری اشاره داره پس عنوان هر دسته طبیعتا رمزیه به مفاد اون دسته.

of a gene: be responsible for producing a substance or behavior
ژنتیک: تولید کردن، ایجاد کردن

رمزگردانی

رمزگذاری کردن

encode ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کُدبندی کردن
تعریف: تبدیل کردن اطلاعات به صورتی دیگر براساس رمزگذاری معین


کلمات دیگر: