کلمه جو
صفحه اصلی

toehold


معنی : جای پا، محل استقرار پنجه پا، نفوذ کم
معانی دیگر : (وسیله ی چیره شدن بر مشکلات یا انجام کار و غیره) فرصت، رخصت، سرنج، مجال، (کوهنوردی و غیره) جای گذاشتن پنجه ی پا، جاپا، جاپنجه، تیپاگاه، مزیت، برتری، در کوهنوردی محل استقرار پنجه پا

انگلیسی به فارسی

(در کوهنوردی) محل استقرار پنجه پا، جای پا، نفوذ کم


نگه داشتن، محل استقرار پنجه پا، جای پا، نفوذ کم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small surface or ledge that will support or hold no more than the toes in hiking, rock climbing, or the like; small foothold.

(2) تعریف: an initial position of influence or advantage from which further progress can be made.

- They gained a toehold in the oil business.
[ترجمه ترگمان] آن ها یک toehold در تجارت نفت به دست آوردند
[ترجمه گوگل] آنها در کسب و کار نفت مشغول به کار شدند

(3) تعریف: a wrestling hold in which a competitor's foot is turned or twisted.

• small opening or ledge in which the foot can be placed while climbing; advantage, way of entry
a toehold is a small place on a rock or mountain, where there is just enough room for you to put the end of your foot when you are climbing.
a toehold is also a first uncertain position in a job or area of work which you hope will give you the opportunity to go on to better things.
ledge or crevice for placing the foot while climbing; "head start", advantageous position; wrestling hold in which an opponent's foot is twisted; strip used for support on sloped surfaces

دیکشنری تخصصی

[] گیرة انگشتی

مترادف و متضاد

جای پا (اسم)
trace, foothold, footing, toe, rake, footstep, footprint, vestige, toehold, footmark

محل استقرار پنجه پا (اسم)
toehold

نفوذ کم (اسم)
toehold

جملات نمونه

1. he was hoping his brother would give him a toehold in the export business
امیدوار بود که برادرش در کار صادرات به او مجال بدهد.

2. I searched desperately for a toehold in the rock face.
[ترجمه ترگمان]با ناامیدی به دنبال جای محکم در چهره سنگی گشتم
[ترجمه گوگل]من به شدت برای چابک شدن در چهره سنگ جستجو کردم

3. Mitsubishi Motors were anxious to get a toehold in the European market.
[ترجمه ترگمان]شرکت میتسوبیشی موتورز مایل به دریافت a در بازار اروپا بود
[ترجمه گوگل]میتسوبیشی موتورز مشتاق دریافت یارانه نقدی در بازار اروپا بود

4. The company has gained a toehold in the competitive computer market.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در بازار رایانه رقابتی toehold به دست آورده است
[ترجمه گوگل]این شرکت در بازار رایانه های رقابتی به فروش رفته است

5. The firm is anxious to gain a toehold in the North American market.
[ترجمه ترگمان]شرکت نگران است که در بازار آمریکای شمالی سهمی داشته باشد
[ترجمه گوگل]شرکت مشتاق است که در بازار آمریکای شمالی شرکت کند

6. Having thus established his toehold in the realm of presumption, Mr. Lazar now goes on to funnel thoughts into the mind of his own father.
[ترجمه ترگمان]اقای Lazar که به این ترتیب توانسته بود در این گستاخی جای محکمی به او بدهد، حالا دیگر به فکر فرو رفتن در ذهن پدر خودش است
[ترجمه گوگل]آقای لازار با این کار خود را در قلمرو پیش فرض تأیید می کند و اکنون به افکار خود در ذهن پدرش افکنده است

7. Family connections gave her a toehold in politics.
[ترجمه ترگمان]روابط خانوادگی او را به سیاست تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]ارتباطات خانوادگی به او در سیاست کمک کرد

8. The firm is anxious to gain a toehold in Europe.
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد تا یک toehold در اروپا به دست آورد
[ترجمه گوگل]این شرکت مشتاق است تا در اروپا به دست آورد

9. Another bank building a strategic toehold in Hong Kong is Bank of Tokyo - Mitsubishi UFJ Ltd.
[ترجمه ترگمان]یک بانک دیگر که در حال ساخت یک بانک استراتژیک در هنگ کنگ است، بانک توکیو - میتسوبیشی UFJ با مسئولیت محدود است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از بانک هایی که در هنگ کنگ مشغول به کار استراتژیک هستند، بانک توکیو است - Mitsubishi UFJ Ltd

10. American diplomacy provided a toehold on which to proceed toward peace talks.
[ترجمه ترگمان]دیپلماسی آمریکا فرصتی را برای پیشبرد مذاکرات صلح فراهم کرد
[ترجمه گوگل]دیپلماسی آمریکایی در مورد ادامه مذاکرات صلح به توافق رسید

11. It has even found a toehold in the frigid polar regions and in toxic dumps.
[ترجمه ترگمان]این بیماری حتی در مناطق سرد و منجمد قطب و مناطق سمی نیز یک toehold پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]حتی در مناطق قطبی سرخ مایل به قرمز و در تخریب های سمی حتی یک نگرانی وجود دارد

12. His father gave him a toehold in the oil business.
[ترجمه ترگمان]پدرش به او یک toehold در تجارت نفت داد
[ترجمه گوگل]پدرش او را در تجارت نفت مشغول به کار کرد

13. Insurance is a very difficult market to get a toehold in.
[ترجمه ترگمان]بیمه کردن یک بازار بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]بیمه در یک بازار بسیار دشوار است که بتواند در آن شرکت کند

14. Freeing up Olajuwon is imperative for the Rockets to regain a toehold.
[ترجمه ترگمان]رها کردن Olajuwon برای تیم راکتز برای بازپس گیری مجدد toehold ضروری است
[ترجمه گوگل]آزاد کردن Olajuwon ضروری است برای راکت ها برای به دست آوردن حق تکثیر

He was hoping his brother would give him a toehold in the export business.

امیدوار بود که برادرش در کار صادرات به او مجال بدهد.



کلمات دیگر: