کلمه جو
صفحه اصلی

monsoon


معنی : موسم بارندگی، بادموسمی
معانی دیگر : (از عربی: موسم)، (باد موسمی اقیانوس هند و آسیای جنوب خاوری که از آوریل تا اکتبر از جنوب غرب و در بقیه ی سال از شمال شرق می وزد) مانسون، دوران وزش مونسون از جنوب غرب، فصل باران های موسمی، فصل مانسون، دوران بارندگی، بارندگی سنگین

انگلیسی به فارسی

بادموسمی، موسم بارندگی


موزون، موسم بارندگی، بادموسمی


انگلیسی به انگلیسی

• strong wind system from the indian ocean blowing northeast in the summer and southwest in the winter; annual season marked by strong winds and heavy rains
the monsoon is the season of very heavy rain in southern asia.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] بادهای موسمی این واژه در اصل از لغت عربی موسم اقتباس گردیده و خاص قسمتهای شمال باختری اقیانوس هند و دریای عمان است
[] موسم، موسمی، بادهای موسمی
[آب و خاک] موسمی

مترادف و متضاد

موسم بارندگی (اسم)
monsoon

بادموسمی (اسم)
monsoon

جملات نمونه

1. the monsoon rains douse the hillsides
باران های موسمی تپه ها را خیس می کند.

2. The monsoon rains were beating down.
[ترجمه ترگمان]باران موسمی می وزید
[ترجمه گوگل]باران های مصنوعی از بین رفته اند

3. The south-west monsoon sets in during April.
[ترجمه ترگمان]باران های موسمی جنوب غربی در ماه آوریل برگزار می شوند
[ترجمه گوگل]موزون جنوب غربی در طول ماه آوریل

4. How long does the dry/hurricane/monsoon/etc. season last?
[ترجمه ترگمان]فصل تابستان، موسمی \/ موسمی \/ و غیره چه مدت طول می کشد؟
[ترجمه گوگل]چقدر خشک / طوفان / موشنگ / و غیره فصل گذشته؟

5. Travelling is much more difficult during the monsoon.
[ترجمه ترگمان]سفر در طی فصل باران های موسمی بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]سفر در طول موزون خیلی سخت تر است

6. The failure of the monsoon would destroy harvests on which 1000 million people rely.
[ترجمه ترگمان]شکست موسمی باعث از بین رفتن محصولی خواهد شد که در آن ۱۰۰۰ میلیون نفر بر آن تکیه می کنند
[ترجمه گوگل]خرابی موسوی می تواند برداشت هایی را که 1000 میلیون نفر از آن برآورده می شود را از بین ببرد

7. The monsoon held off for a month, then the rain fell in torrents.
[ترجمه ترگمان]باران های موسمی یک ماه به درازا کشید و سپس باران سیل آسا بارید
[ترجمه گوگل]موسم برای یک ماه برگزار شد، و سپس باران در torrents افتاد

8. The monsoon rains started early this year.
[ترجمه ترگمان]بارش باران های موسمی در اوایل امسال آغاز شد
[ترجمه گوگل]باران های موسمی در اوایل امسال آغاز شده است

9. During the seasonal monsoon, mud limited the passage to oxcarts.
[ترجمه ترگمان]در طول فصول موسمی فصلی، گل آلود، عبور گاو را محدود کرد
[ترجمه گوگل]در طول فصل مصنوعی، گلدان عبور عضلات را محدود می کند

10. A heavy monsoon shower began, wetting us through, and we both started to laugh.
[ترجمه ترگمان]رگبار شدیدی شروع شد و ما را خیس کرد و هر دو شروع به خندیدن کردیم
[ترجمه گوگل]دوش سنگین موسوی شروع شد، ما را از بین برد و ما هر دو شروع به خندیدن کردیم

11. Also, the monsoon overcast tended to cut down the amount of solar energy available.
[ترجمه ترگمان]همچنین بارش باران موسمی باعث کاهش مقدار انرژی خورشیدی در دسترس خواهد شد
[ترجمه گوگل]همچنین موزون غبارآلود، تمیز کردن مقدار انرژی خورشیدی را که در دسترس است، کاهش میدهد

12. No moisture is expected until the mid-July monsoon season, if it comes this year.
[ترجمه ترگمان]انتظار نمی رود که تا اواسط ماه ژوئیه فصل باران های موسمی در صورتی که امسال فرا برسد، رطوبت وجود نداشته باشد
[ترجمه گوگل]در صورتی که سال جاری باشد، رطوبت تا فصل ماه میانه ماه جولای انتظار نمی رود

13. Avoid the monsoon season between May and August.
[ترجمه ترگمان]از فصل باران های موسمی بین ماه های مه و اوت اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]از ماه مه تا اوت از فصل موسمی اجتناب کنید

14. Seattle has enjoyed a sun-splashed monsoon season for the second straight year, and temperatures topped 50 F on Wednesday.
[ترجمه ترگمان]سیاتل برای دومین سال متوالی از یک فصل بارانی از آفتاب لذت می برد و در روز چهارشنبه دمای هوا به ۵۰ درجه فارنهایت رسید
[ترجمه گوگل]سیاتل سالانه دومین فصل موش صحرایی خورشید را تجربه کرده و درجه حرارت بالای 50 F در روز چهارشنبه است

پیشنهاد کاربران

بارندگی موسمی

بارانهای موسمی
بارانهای فصلی

باران موسمی ( فقط در مناطق استوایی رخ میدهد )


کلمات دیگر: