کلمه جو
صفحه اصلی

bead


معنی : مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن
معانی دیگر : (گردن بند و تسبیح و غیره) دانه، قطره، حباب کف، (جمع) تسبیح، (جمع) گردنبند، دانه های (چوبی یا سنگی یا مروارید و غیره) که به رشته کشیده باشند، هر چیز کوچک و گرد (مثلا مگسک تفنگ)، دانه ی فلز (به ویژه طلا و نقره) که از پالایش در غال به دست می آید، حبه، لبه ی تایر (که بر چرخ قرار می گیرد)، (معماری) گچبری تسبیحی، (شیمی - در تعیین نوع فلز در آمیزه ی فلزی) توده ی حبه حبه که در درون حلقه ی سیم پلاتین تشکیل می شود (به خاطر اثر بوراکس بر اکسید یا ملح برخی فلزات)، (در سفته را) به رشته کشیدن، با حبه یا دانه تزیین کردن، رشته درست کردن

انگلیسی به فارسی

مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, generally round object, usu. made of glass, wood, or the like with a hole through its center for stringing to make necklaces or for decorating clothing.
مشابه: wampum

(2) تعریف: a necklace or rosary composed of beads.
مترادف: chaplet, necklace
مشابه: chain, choker, rosary

(3) تعریف: a small, spherical object or quantity, such as a drop of liquid or a gas bubble.
مترادف: drop, droplet, glob, globule
مشابه: bubble, dab, dot

- beads of rain
[ترجمه ترگمان] دانه های باران
[ترجمه گوگل] دانه های باران

(4) تعریف: the sight on the front or muzzle end of a gun.
مترادف: sight
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beads, beading, beaded
(1) تعریف: to decorate with beads.
مشابه: adorn, bedeck, decorate, embellish, ornament, trim

(2) تعریف: to form beads on.
مشابه: dot
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: beadlike (adj.)
(1) تعریف: to form beads or drops.
مشابه: ball, dot

(2) تعریف: to use beads to create decorative products.

• small object with a hole in the center (threaded on string to make necklaces, etc.); round drop, globular shape
adorn or cover with beads; form into beads, collect in droplets
beads are small pieces of coloured glass, wood, or plastic with a hole through the middle which are strung together and used for jewellery or decoration.
a bead of liquid or moisture is a small drop of it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شیار برجسته روی گچ و چوب
[برق و الکترونیک] مهره عایقی از جنس شیشه، سرامیک، یا پلاستیک با حفره ای در وسط آن که رسانای داخلی یک خط هم محور را در مرکز واقعی خط نگه می دارد . در مدارهای بسامد -بالا، برای حذف نوسانهای پارازیتی از مهره های فریتی روی اتصالات سیمی استفاده می شود. - مهره
[ریاضیات] برجستگی، زبانه، لایه، زنجیره، مهره

مترادف و متضاد

مهره (اسم)
die, vertebra, piece, bead, nut, marble, glaze, shell resembling a pearl

دانه تسبیح (اسم)
bead

خرمهره (اسم)
cowrie, bead, cowry

منجوق زدن (فعل)
bead

بریسمان کشیدن (فعل)
bead

مهره ساختن (فعل)
bead

droplet, blob


Synonyms: bean, bubble, dab, dot, driblet, drop, globule, grain, particle, pea, pellet, pill, shot, speck, spherule, stone


جملات نمونه

A dress beaded with pearls.

پیراهنی که مروارید به آن دوخته‌اند.


the beads on a glass of beer

حباب‌های روی لیوان آبجو


1. a lucky bead
مهره ی شگون دار

2. draw a bead on
دقیقا نشانه گیری کردن،قراول رفتن

3. draw a bead on
هدف گیری کردن،(مگسک تفنگ را) بر هدف میزان کردن،نشانه گرفتن

4. She accidentally swallowed a glass bead.
[ترجمه ترگمان] اون به طور اتفاقی یه مهره شیشه ای قورت داد
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی یک مهره شیشه ای فرو برد

5. Her bead necklaces and bracelets jangled as she walked.
[ترجمه amir karimi] هنگامیکه اون راه میرفت ، گردنبندهای مروارید و دستبندهای او جلینگ جلینگ میکردن
[ترجمه منا جهانبخشی] دستبندها و گردنبندهای مهره ای او موقع راه رفتن جیلینگ جیلینگ می کردند.
[ترجمه ترگمان]همان طور که راه می رفت، گردن بند و دست بند هم به صدا در آمد
[ترجمه گوگل]گردنبند و دستبند مهره های خود را به عنوان او راه می رفت

6. The girl is wearing a bead necklace.
[ترجمه منا جهانبخشی] دختره یه گردنبند مهره ای پوشیده.
[ترجمه ترگمان] اون دختر گردن بند مهره میبنده
[ترجمه گوگل]دختر یک گردنبند مهره ای پوشانده است

7. These are attached with a tiny matching bead.
[ترجمه ترگمان]این ها با یک مهره تطبیق کوچک به هم متصل می شوند
[ترجمه گوگل]این ها با یک تیوب تطبیق کوچک متصل می شوند

8. A wide range of glass bead types were found decorated in a number of ways.
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از انواع مختلف دانه ها در تعدادی از روش ها مزین شده بودند
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از انواع مهره های شیشه ای به روش های مختلف تزئین شده اند

9. I drew as close a bead as I could. . . .
[ترجمه ترگمان]تا جایی که توانستم مهره را بستم
[ترجمه گوگل]من همانطور که می توانستم مهر و موم را نزدیک می کردم

10. A small bead of blood formed where she had pricked her finger.
[ترجمه ترگمان]قطره کوچکی از خون در جایی که او انگشتش را فرو کرده بود شکل گرفت
[ترجمه گوگل]یک گردن کوچک از خون تشکیل شده جایی که او انگشت خود را زده بود

11. The evidence for glass bead production at Ribe is comprehensive, and the material has yet to be published in full.
[ترجمه ترگمان]شواهد مربوط به تولید قطره شیشه ای در Ribe جامع است و ماده هنوز باید به طور کامل منتشر شود
[ترجمه گوگل]شواهدی برای تولید مهره های شیشه ای در Ribe جامع است و مواد هنوز منتشر نشده اند

12. And the new Moroccan bead - and - jewel - encrusted styles will showcase your inner diva.
[ترجمه ترگمان]و سبک جدید bead - و جواهر نشان می دهد که خوانندگان داخلی شما را نمایش خواهند داد
[ترجمه گوگل]و سبک های مهر و موم جدید Maroccan bead - and - jewel - دیوار داخلی خود را به نمایش می گذارند

13. It looks elegant. How much does this jade bead necklace cost?
[ترجمه ترگمان] به نظر شیک میاد این گردن بند bead چقدر خرج داره؟
[ترجمه گوگل]این ظاهر زیبا است این گردنبند شمعدانی جید چقدر هزینه دارد؟

This necklace has twenty pearl beads.

این گردنبند بیست دانه‌ی مروارید دارد.


beads of sweat on her forehead

دانه‌های عرق بر پیشانی او


اصطلاحات

draw a bead on

دقیقاً نشانه‌گیری کردن، قراول رفتن


say (or tell or count) one's beads

با تسبیح دعا کردن


پیشنهاد کاربران

فلز پرکننده سطح جوشکاری

گرانول. به صورت دانه دانه.

ذره

براده

bead ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: طوقه 1
تعریف: بخشی از تایر که بر روی رینگ ( rim ) می نشیند و شامل سیم های فولادی با استحکام کششی زیاد است که لایه هایی لاستیکی دورتادور آنها را می پوشانَد|||متـ . طوقۀ تایر tyre bead


کلمات دیگر: