کلمه جو
صفحه اصلی

shelf


معنی : طاقچه، فلات قاره، تاقچه، رف، هر چیز تاقچه مانند، در تاقچه گذاشتن، کنار گذاشتن
معانی دیگر : هر چیز تاقچه مانند: جزیره ی مرجانی، تخته سنگ، سنار، پایاب شنی، تپه ی زیر آب، صخره ی آبگیر، فلات زیر آب، سنگ بستر، دریا پله، محتوای تاقچه، قفسه

انگلیسی به فارسی

تاقچه، رف، فلات قاره، هر چیز تاقچه مانند، در تاقچه گذاشتن، کنار گذاشتن


تاقچه، طاقچه، فلات قاره، رف، هر چیز تاقچه مانند، در تاقچه گذاشتن، کنار گذاشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: shelves
مشتقات: shelflike (adj.)
عبارات: on the shelf
(1) تعریف: a thin, flat, usu. rectangular piece of wood, metal, or glass attached horizontally to a wall or in a cabinet, case, or the like for things to be kept upon.
مشابه: bracket

(2) تعریف: the contents of such a structure.

- a shelf of American novels
[ترجمه ثمین] یک قفسه از رمان های امریکایی
[ترجمه ترگمان] یک قفسه رمان های آمریکایی
[ترجمه گوگل] قفسه ای از رمان های آمریکایی

(3) تعریف: something that resembles this structure, such as a rock projection or ledge, a sandbar, a reef, or the like.
مشابه: ledge

• flat board attached horizontally to a wall or frame and used for storing or displaying items; something which resembles a shelf, projection; rock ledge; sandbank, sand bar
a shelf is a flat piece of wood, metal, or glass fixed to a wall or inside a cupboard. shelves are used for keeping things on.
a shelf is also a section of something such as a rock or a mountain that sticks out like a shelf.
see also shelves.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] قفسه، طاقچه
[] رَف
[پلیمر] قفسه

مترادف و متضاد

طاقچه (اسم)
recess, rack, console, ledge, shelf, niche

فلات قاره (اسم)
shelf, continental shelf

تاقچه (اسم)
sconce, shelf

رف (اسم)
shelf

هر چیز تاقچه مانند (اسم)
shelf

در تاقچه گذاشتن (فعل)
shelf

کنار گذاشتن (فعل)
shunt, reserve, deposit, overrule, bypass, shelf, lay away, pretermit

jutting, flat area or piece


Synonyms: bank, bracket, console, counter, cupboard, ledge, mantelpiece, mantle, rack, reef, ridge, rock, shallow, shoal


جملات نمونه

continental shelf

فلات قاره، دریا شیب


We put up a wooden shelf on the wall.

یک طاقچه‌ی چوبی به دیوار زدیم.


1. a shelf book
تاقچه ی کتاب

2. a shelf crammed with books
تاقچه ای پر از کتاب

3. continental shelf
فلات قاره،دریا شیب

4. the shelf is two meters long and half a meter deep
تاقچه دو متر درازا و نیم متر پهنا دارد.

5. the shelf was full of goodies
تاقچه پر از خوردنی های لذیذ بود.

6. a wooden shelf with five hooks on the downside
طاقچه ی چوبی با پنج قلاب در زیر آن

7. the bottom shelf
تاقچه ی زیرین

8. the topmost shelf
بالاترین تاقچه

9. the wooden shelf was fixed on the wall with two iron brackets
تاقچه ی چوبی با دو بازوی آهنی به دیوار وصل شده بود.

10. the wooden shelf will not hold if you put more weight on it
اگر وزن بیشتری روی آن بگذاری،تاقچه ی چوبی استحکام آن را نخواهد داشت.

11. on the shelf
بی مصرف،کنار گذاشته،ناکارا،فاقد کارآرایی،به دردنخور

12. a thin wooden shelf sags easily
تاقچه ی چوبی نازک زود شکم می دهد.

13. meat has a short shelf life
(در فروشگاه ها) گوشت زود فاسد می شود.

14. pomegranates have a longer shelf life than cucumbers
پایایی انار از خیار بیشتر است.

15. six long screws hold the shelf in position
شش پیچ بلند تاقچه را (در جای خود) نگه می دارند.

16. the clock stood on the shelf
ساعت روی تاقچه قرار داشت.

17. we put up a wooden shelf on the wall
یک تاقچه ی چوبی به دیوار زدیم.

18. i removed a book from the shelf
کتابی را از تاقچه برداشتم.

19. i took the book off the shelf
کتاب را از تاقچه برداشتم.

20. lift the box down from the shelf
جعبه را از تاقچه بلند کن و بگذار زمین.

21. she banged her head against the shelf
سرش محکم به طاقچه خورد.

22. she reached a cup from the shelf
از تاقچه یک فنجان برداشت.

23. she restored the book to the shelf
کتاب را سرجایش در تاقچه قرار داد.

24. to disturb the books on a shelf
کتاب های روی تاقچه را درهم ریختن

25. we arranged the books on the shelf
کتاب ها را روی تاقچه چیدیم.

26. she ranked her dolls carefully on the shelf
عروسک هایش را با دقت روی تاقچه چید.

27. there is not enough space on the shelf for all my books
در تاقچه جای کافی برای همه ی کتاب های من نیست.

28. he reached for the book on the top shelf
دستش را به سوی کتاب در تاقچه ی فوقانی دراز کرد.

29. to display glass dolls, they had pigeonholed the shelf
تاقچه را برای به نمایش گذاشتن عروسک های شیشه ای خانه خانه کرده بودند.

30. with one spring, the cat got on the shelf
گربه با یک جهش روی تاقچه قرار گرفت.

31. i bumped my head on the edge of the shelf again!
دوباره سرم به لب تاقچه خورد!

32. she chose the old picture as an adornment for the shelf
عکس قدیمی را برای زینت طاقچه انتخاب کرد.

33. this vase is the exact fellow of the one on the shelf
این گلدان جفت کامل آن گلدانی است که در تاقچه قرار دارد.

34. older people should not be made to feel they are on the shelf
نباید کاری کرد که اشخاص مسن تر احساس کنند که بی مصرف هستند.

We arranged the books on the shelf.

کتاب‌ها را روی طاقچه چیدیم.


a shelf book

طاقچه‌ی کتاب


Older people should not be made to feel they are on the shelf.

نباید کاری کرد که اشخاص مسن‌تر احساس کنند که بی‌مصرف هستند.


اصطلاحات

on the shelf

بی‌مصرف، کنار گذاشته، ناکارا، فاقد کارآرایی، به‌دردنخور


shelf-mark

(کتاب‌های کتابخانه) حروف ترتیب (که طاقچه و محل کتاب را معلوم می‌کنند)


پیشنهاد کاربران

کنج

یکی از نوع شلف : چیزی که مانند تخته باشد و به دیوار وصل بشود .

قفسه دیواری

قفسه

تاقچه

شرکت آماده ( shelf company )

the length of time for which an item remains usable, fit for consumption, or saleable
مدت مصرف، تاریخ انقضا

Shelf company:شرکت صوری

طبقه، طاقچه

طبقه بندی های کابینت


کلمات دیگر: