کلمه جو
صفحه اصلی

lounge


معنی : صندلی راحتی، سالن، تن اسایی، سالن استراحت، محل استراحت، اطاق استراحت، وقتگذرانی به بطالت، لم دادن، لمیدن
معانی دیگر : (به طور راحت و رها نشستن یا دراز کشیدن یا ایستادن یا حرکت کردن) واکشیدن، غنودن، آسودن، آرمیدن، برنشستن، سلانه سلانه راه رفتن، وقت تلف کردن، (وقت خودرا) به بطالت گذراندن، ول گشتن، (در سرسرای هتل ها و برخی تئاترها و شرکت ها و غیره) اتاق مجهز به مبل راحت، آرامشگاه، کاناپه ی بی پشتی و بی دسته که یک طرفش برجستگی متکا مانند دارد، نیمکت تخت شو، وقت آرامیدن، عمل آرامیدن، استراحت، آرمش، (قدیمی) گام آهسته و از روی فراغت، یا لم یا لم راه رفتن، رجوع شود به: cocktail lounge، محل استراحت ولم دادن، وقت گذرانی به بطالت
lounge (suit)
کت و شلوار معمولی

انگلیسی به فارسی

لمیدن، لم دادن، محل استراحت ولم دادن، اطاق استراحت، سالن استراحت، صندلی راحتی، تن اسایی، وقت گذرانی به بطالت


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: lounges, lounging, lounged
(1) تعریف: to lie, sit, walk, or the like lazily or leisurely (often fol. by around or along).
مترادف: lie, loaf, loll
مشابه: dally, dilly-dally, idle, laze, lollygag, recline, repose, slouch, sprawl, vegetate

- He just lounges around all day.
[ترجمه ترگمان] اون تمام روز رو اینجا پرسه میزنه
[ترجمه گوگل] او فقط در تمام طول روز استراحت می کند

(2) تعریف: to spend one's time relaxing.
مشابه: idle, laze, lie, loaf, relax, rest
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to spend (a period of time) relaxing (usu. fol. by away or out).
مشابه: dally, dawdle, idle, laze, linger, loaf, trifle

- She lounged the day away.
[ترجمه ترگمان] او روز را در گوشه ای لم داده بود
[ترجمه گوگل] او روز را به دور برگزار کرد
اسم ( noun )
مشتقات: loungy (adj.), lounger (n.)
(1) تعریف: a room or area, as in a hotel, train station, or the like, where patrons can relax, wait, or smoke.
مترادف: waiting room
مشابه: antechamber, anteroom, cocktail lounge, den, foyer, lobby, parlor, reception room, saloon, sitting room

(2) تعریف: a couch, often lacking a back and having one elevated end or a headrest.
مشابه: chaise, chaise longue, couch, davenport, daybed, divan, ottoman, settee, sofa, studio couch

(3) تعریف: an establishment that serves liquor; bar.
مترادف: cocktail lounge, nightclub
مشابه: bar, barroom, cabaret, pub, taproom

- a cocktail lounge
[ترجمه ترگمان] یه رستوران واسه مشروب خوری
[ترجمه گوگل] یک سالن کوکتل

(4) تعریف: a public lavatory.
مترادف: restroom
مشابه: bathroom, can, ladies' room, lavatory, men's room, powder room, toilet, washroom

(5) تعریف: (chiefly British) a room in a home used mainly for relaxing or entertaining guests; living room.

- They're watching television in the lounge.
[ترجمه ترگمان] آن ها تلویزیون را در سالن استراحت تماشا می کنند
[ترجمه گوگل] آنها تلویزیون را در سالن تماشا می کنند

• sofa, couch; large public waiting room; lobby; room in which cocktails are served; living room; slow walk, stroll
lie down, recline; move in a relaxed manner, walk lazily; idle away the time
a lounge is a room in a house or hotel where people can sit and relax.
a lounge at an airport is a large room where passengers wait.
the lounge or lounge bar in a pub or hotel is a comfortably furnished bar.
if you lounge somewhere, you lie on something or lean against it lazily.
if you lounge about or lounge around, you spend your time in a relaxed and lazy way, avoiding work that requires any effort.

مترادف و متضاد

صندلی راحتی (اسم)
armchair, lounge, faldstool, morris chair

سالن (اسم)
hall, salon, lounge

تن اسایی (اسم)
indolence, lounge, leisure, self-complacency

سالن استراحت (اسم)
lounge

محل استراحت (اسم)
lounge, resort

اطاق استراحت (اسم)
lounge

وقت گذرانی به بطالت (اسم)
lounge

لم دادن (فعل)
loll, lounge

لمیدن (فعل)
loll, lounge, recline

club, socializing place


Synonyms: bar, barroom, club room, cocktail lounge, dive, drinkery, hideaway, lobby, mezzanine, parlor, pub, reception, saloon, spot, tap, taproom, watering hole


lie about, waste time


Synonyms: bum, dawdle, fritter away, goldbrick, goof off, idle, kill time, laze, loaf, loiter, loll, pass time, recline, relax, repose, saunter, sprawl, take it easy


Antonyms: do, hustle


جملات نمونه

1. a transit lounge in an airport
سالن ترانزیت در فرودگاه

2. the airport lounge
سالن انتظار فرودگاه

3. the departure lounge of the airport
تالار رهسپاران فرودگاه

4. she stretched on the lounge
او روی کاناپه دراز کشیده.

5. striking students trashed the professors' lounge
دانشجویان اعتصابگر اتاق استادان را به هم ریختند.

6. i'll wait for you in the hotel lounge
در سالن انتظار هتل منتظرت خواهم شد.

7. They were in the VIP lounge at the airport.
[ترجمه ترگمان]آن ها در سالن VIP در فرودگاه بودند
[ترجمه گوگل]آنها در سالن VIP در فرودگاه بودند

8. Don't lounge away your working hours.
[ترجمه لیلا کهنه پوشی] ساعت کاریت رو با بطالت نگذران
[ترجمه ترگمان] ساعات کاری - ت رو دور نکن
[ترجمه گوگل]ساعات کار خود را به آرامی نگذارید

9. She rejoined her friends in the lounge.
[ترجمه بنیامین حقانی] او دوباره به دوستانش در سالن پیوست
[ترجمه ترگمان]به دوستان خود در سالن پذیرایی پیوست
[ترجمه گوگل]او دوباره به دوستانش در سالن رفت

10. We had coffee in the lounge.
[ترجمه بنیامین حقانی] مادر سالن قهوه نوشیدیم
[ترجمه ترگمان] توی سالن استراحت قهوه داشتیم
[ترجمه گوگل]ما در سالن قهوه ای داشتیم

11. Don't lounge around all day!
[ترجمه هامون سحری] تمام روزت را به نشستن مگذران!
[ترجمه ترگمان]تمام روز اینجا استراحت نکن!
[ترجمه گوگل]در تمام طول روز نشستن نکنید!

12. We sat in the departure lounge waiting for our flight to be called.
[ترجمه هامون سحری] تا زمانی که پروازمان را اعلام کنند در اتاق پرواز نشسته بودیم .
[ترجمه ترگمان]در اتاق استراحت نشستیم و منتظر flight شدیم
[ترجمه گوگل]ما در صندلی خروج نشستیم و انتظار داشتیم که پرواز ما نامیده شود

13. Instead of taking me to the departure lounge they took me right to my seat on the plane.
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه مرا به اتاق استراحت ببرید، مرا به سمت صندلی خود در هواپیما بردند
[ترجمه گوگل]به جای مراجعه به منزل عزل، من را به سمت صندلی خود در هواپیما بردند

14. He appeared in the lounge brandishing a knife.
[ترجمه ترگمان]او در اتاق استراحت یک چاقو را تکان داد
[ترجمه گوگل]او در یک اتاق نشیمن یک چاقو را برداشت

15. There were about fifteen people in the lounge, mostly women.
[ترجمه ترگمان]حدود پانزده نفر در سالن استراحت بودند، بیشتر زنان
[ترجمه گوگل]حدودا پانزده نفر در سالن بودند، بیشتر زنان بودند

We lounged on the beach all day long.

سرتاسر روز در ساحل لم دادیم.


I saw him lounging at the bar.

او را دیدم که در میخانه لم داده بود.


He lounged away the remainder of his life.

او بقیه‌ی عمر خود را به بطالت گذراند.


He lounged the summer away.

او تابستان را به بطالت گذراند.


I'll wait for you in the hotel lounge.

در سالن انتظار هتل منتظرت خواهم شد.


the airport lounge

سالن انتظار فرودگاه


She stretched on the lounge.

او روی کاناپه دراز کشیده.


پیشنهاد کاربران

سالن استراحت


استراحت گاه

یله

یه اتاقیه تو فرودگاه یا هتل جایی که مردم میتونن ریلکس کنن و منتظر بمونن تا نوبت پروازشون برسه


یه جایی مثل لابی . . . .

پرسه زدن


سالن

صندلی راحتی

دوستان توجه داشته باشند که معادل سالن، hall است.
lounge به لابی، یا اتاق انتظار گفته می شود که معمولا قبل از ورود به سالن اصلی، در آنجا جمع می شوند، خوش و بش می کنند، نوشیدنی صرف می کنند و آماده رفتن به سالن می شوند.

لش کردن

lounge ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: کُنج
تعریف: محلی راحت در مهمان خانه/ هتل برای استراحت و پذیرایی از مهمانان و ملاقات‏کنندگان آنها

لمکده
محل لم دادن

نشستن یا ایستادن به طور راحت


کلمات دیگر: