1. entire confidence
اطمینان کامل
2. entire freedom of choice
آزادی کامل در انتخاب
3. entire ignorance
جهل مطلق
4. the entire country is networked with canals and railways
سرتاسر کشور دارای شبکه ای از آبراه و راه آهن است.
5. the entire day
سرتاسر روز
6. the entire gamut of human emotions
کلیه ی زیر و بم های احساسات بشری
7. the entire nation
قاطبه ی مردم،همه ی ملت
8. the entire village was obliteated by the storm
طوفان سر تا سر دهکده را ویران کرد.
9. during the entire holiday, the weather was abominable
در تمام مدت تعطیلات هوا بسیار بد بود.
10. he was an entire stranger to her
نسبت به آن زن صددرصد بیگانه بود.
11. the diamond was entire and not fractured
آن الماس یکپارچه و بدون ترک خوردگی بود.
12. they killed the entire day playing backgammon
آنها یک روز تمام را صرف بازی تخته نرد کردند.
13. here the river is entire but later it divides into three branches
در اینجا رودخانه یکپارچه است ولی بعدا به سه شاخه منشعب می شود.
14. the fort commands the entire valley
قلعه به همه ی دره مسلط است.
15. the linchpin of this entire project is collaboration
همکاری رکن اصلی کل این طرح است.
16. a hospital that serves the entire city
بیمارستانی که همه ی شهر را زیر پوشش دارد
17. a governmental decision reverberating throughout the entire economy
یک تصمیم دولت که در کل اقتصاد کشور واکنش ایجاد کرده است
18. i depend upon authorship for my entire living
زندگی من کاملا از راه نویسندگی تامین می شود.
19. prostitution will reflect discredit to your entire family
روسپی گری همه ی فامیل تو را بی آبرو خواهد کرد.
20. she made careful notes on the entire proceedings
از تمام آن جریان دقیقا یادداشت برداری کرد.
21. the monumental painting covers the chapel's entire ceiling
این نقاشی شگرف،سرتاسر سقف نمازخانه را می پوشاند.
22. he succeeded in keeping his stamp collection entire and even to augment it
او موفق شد که مجموعه ی تمبر خود را بی کم و کاست حفظ کند و حتی بر آن بیافزاید.
23. they maintain a price umbrella over the entire food industry
آنها همه ی صنایع غذایی را زیر چتر نظارت بر قیمت ها قرار داده اند.
24. arteries carry blood from the heart to the entire body
سرخرگ ها خون را از قلب به همه ی بدن می رسانند.
25. she managed to pass on her estate to her daughter entire
موفق شد که اموال خود را یکجا به دختر خود انتقال بدهد.
26. I've wasted an entire day on this.
[ترجمه موسی] من یک روز کامل را برای این کار تلف کردم.
[ترجمه ترگمان]من کل روز رو صرف این کار کردم
[ترجمه گوگل]من تمام روز را در این مورد تلف کرده ام
27. It was the worst day in my entire life.
[ترجمه موسی] آن روز بدترین روز در تمام زندگی من بود.
[ترجمه ترگمان] بدترین روز زندگیم بود
[ترجمه گوگل]این بدترین روز در تمام زندگی من بود
28. The entire valley reverberated with the sound of the temple bells.
[ترجمه موسی] تمام دره با صدای زنگ های معبد طنین انداز شد.
[ترجمه ترگمان]تمام دره با صدای ناقوس کلیسا طنین انداخت
[ترجمه گوگل]کل دره با صدای زنگ های معبد باز می شود
29. Cover the entire device to prevent water penetration.
[ترجمه موسی] برای جلوگیری از نفوذ آب ، کل دستگاه را بپوشانید.
[ترجمه ترگمان]کل دستگاه را بپوشانید تا از نفوذ آب جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از نفوذ آب، کل دستگاه را پوشش دهید
30. The entire east wing of the building was demolished in the fire.
[ترجمه موسی] در هنگام آتش سوزی کل قسمت شرقی ساختمان تخریب شد.
[ترجمه ترگمان]قسمت شرقی ساختمان در آتش ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]کل قسمت شرقی ساختمان در آتش تخریب شد