کلمه جو
صفحه اصلی

foothold


معنی : پایگاه، جای پا، جای ثابت، زیر پایی
معانی دیگر : (مجازی) جای پای محکم و مطمئن، (مثلا در کوه نوردی) جای پا گذاری، جاپا، قدمگاه، گامگاه

انگلیسی به فارسی

جای پا، زیر پایی، جای ثابت، پایگاه


پایه گذاری، جای پا، پایگاه، جای ثابت، زیر پایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a place just large enough to stand or tread on safely, as in mountain climbing.

(2) تعریف: a secure position that provides a base for further progress or advancement.

- From her foothold in public relations, she was able to move on to a career in advertising.
[ترجمه ترگمان] از جای پای خود در روابط عمومی، او توانست به سمت شغلی در تبلیغات حرکت کند
[ترجمه گوگل] از جایگاه خود در رابطه با روابط عمومی، او توانست در تبلیغات تبلیغاتی کار کند

• support for the feet, firm surface on which to stand or walk; secure position for further advancement
footholds are ledges or hollows where you can put your feet when you are climbing.
if you get a foothold when you are trying to achieve something, you establish yourself in a strong position from which you can make progress.

دیکشنری تخصصی

[] جای پا
[] پاگیره

مترادف و متضاد

پایگاه (اسم)
base, foothold

جای پا (اسم)
trace, foothold, footing, toe, rake, footstep, footprint, vestige, toehold, footmark

جای ثابت (اسم)
foothold

زیر پایی (اسم)
foothold, footrest

ledge


Synonyms: crevice, footing, purchase, hold, toehold, space, niche, perch


جملات نمونه

1. to establish a foothold
جای پا باز کردن

2. the guerrillas gained a firm foothold in the slums
چریک ها در محله های فقیرنشین جای پای محکمی باز کردند.

3. The bench gave me the foothold I needed to climb into the tree.
[ترجمه ترگمان] نیمکت جای پا رو به من داد که باید برم تو درخت
[ترجمه گوگل]نیمکت به من کمک کرد تا به درخت صعود کنم

4. He found a secure foothold and pulled himself up.
[ترجمه ترگمان]یک جای امن پیدا کرد و خودش را بلند کرد
[ترجمه گوگل]او یک پایه امن پیدا کرد و خود را بالا کشید

5. The company is trying to gain a foothold in the European market.
[ترجمه ترگمان]این شرکت می کوشد تا در بازار اروپا جای پایی به دست آورد
[ترجمه گوگل]این شرکت در تلاش است تا در بازار اروپا پای خود بایستد

6. She edged forward feeling for a foothold.
[ترجمه ترگمان]او به جلو خم شد تا جای پای جای پا را بگیرد
[ترجمه گوگل]او به سمت جلو حرکت کرد و احساس کرد که جای پای خود را دارد

7. The firm has a firm foothold in this market.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در این بازار جای پایی محکم دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت در این بازار پایدار است

8. We are still trying to get/gain a foothold in the Japanese market.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز در تلاشیم تا جای پایی در بازار ژاپن به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ما هنوز در تلاش هستیم تا در بازار ژاپن جایگاه خود را حفظ کنیم

9. It was difficult to maintain a secure foothold on the ice.
[ترجمه ترگمان]حفظ جای پای امن روی یخ دشوار بود
[ترجمه گوگل]نگه داشتن یک پایه امن در یخ دشوار بود

10. It isn't easy to get a foothold as an actor.
[ترجمه ترگمان]گرفتن جای پا به عنوان یک هنرپیشه آسان نیست
[ترجمه گوگل]آسان نیست که به عنوان یک بازیگر جایگاهی پیدا کنید

11. He was scrabbling for a foothold on the steep slope.
[ترجمه ترگمان]او داشت روی یک جای پا روی شیبی تند تقلا می کرد
[ترجمه گوگل]او برای چابک شدن در شیب تند تند تند تند زد

12. Extreme right-wing parties gained a foothold in the latest European elections.
[ترجمه ترگمان]احزاب راست گرای افراطی در آخرین انتخابات اروپا جای پایی به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]احزاب افراطی راست در آخرین انتخابات اروپا پایبند شدند

13. The company is eager to gain a foothold in Europe.
[ترجمه ترگمان]این شرکت مشتاق به دست آوردن جای پایی در اروپا است
[ترجمه گوگل]این شرکت مشتاق است تا در اروپا مستقر شود

14. Everybody is trying to get a foothold in the family moviemaking business.
[ترجمه ترگمان] همه دارن سعی می کنن یه جای پا توی خانواده \"moviemaking\" بگیرن
[ترجمه گوگل]همه در حال تلاش برای کسب ثروت در کسب و کار خانوادگی خانواده هستند

15. It gave me the foothold I needed to pull myself up and look in at the window.
[ترجمه ترگمان]این جای پا جای پا را به من داد تا خودم را بالا بکشم و به پنجره نگاه کنم
[ترجمه گوگل]آن را به من ثابت کرد که من نیاز داشتم خودم را بالا ببرم و در پنجره نگاه کنم

to establish a foothold

جای پا باز کردن


The guerrillas gained a firm foothold in the slums.

چریک‌ها در محله‌های فقیرنشین جای پای محکمی باز کردند.


پیشنهاد کاربران

جایگاه

He felt for a foothold
این آقا دنبال یه جای پای محکم بود


کلمات دیگر: