1. to establish a foothold
جای پا باز کردن
2. the guerrillas gained a firm foothold in the slums
چریک ها در محله های فقیرنشین جای پای محکمی باز کردند.
3. The bench gave me the foothold I needed to climb into the tree.
[ترجمه ترگمان] نیمکت جای پا رو به من داد که باید برم تو درخت
[ترجمه گوگل]نیمکت به من کمک کرد تا به درخت صعود کنم
4. He found a secure foothold and pulled himself up.
[ترجمه ترگمان]یک جای امن پیدا کرد و خودش را بلند کرد
[ترجمه گوگل]او یک پایه امن پیدا کرد و خود را بالا کشید
5. The company is trying to gain a foothold in the European market.
[ترجمه ترگمان]این شرکت می کوشد تا در بازار اروپا جای پایی به دست آورد
[ترجمه گوگل]این شرکت در تلاش است تا در بازار اروپا پای خود بایستد
6. She edged forward feeling for a foothold.
[ترجمه ترگمان]او به جلو خم شد تا جای پای جای پا را بگیرد
[ترجمه گوگل]او به سمت جلو حرکت کرد و احساس کرد که جای پای خود را دارد
7. The firm has a firm foothold in this market.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در این بازار جای پایی محکم دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت در این بازار پایدار است
8. We are still trying to get/gain a foothold in the Japanese market.
[ترجمه ترگمان]ما هنوز در تلاشیم تا جای پایی در بازار ژاپن به دست آوریم
[ترجمه گوگل]ما هنوز در تلاش هستیم تا در بازار ژاپن جایگاه خود را حفظ کنیم
9. It was difficult to maintain a secure foothold on the ice.
[ترجمه ترگمان]حفظ جای پای امن روی یخ دشوار بود
[ترجمه گوگل]نگه داشتن یک پایه امن در یخ دشوار بود
10. It isn't easy to get a foothold as an actor.
[ترجمه ترگمان]گرفتن جای پا به عنوان یک هنرپیشه آسان نیست
[ترجمه گوگل]آسان نیست که به عنوان یک بازیگر جایگاهی پیدا کنید
11. He was scrabbling for a foothold on the steep slope.
[ترجمه ترگمان]او داشت روی یک جای پا روی شیبی تند تقلا می کرد
[ترجمه گوگل]او برای چابک شدن در شیب تند تند تند تند زد
12. Extreme right-wing parties gained a foothold in the latest European elections.
[ترجمه ترگمان]احزاب راست گرای افراطی در آخرین انتخابات اروپا جای پایی به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]احزاب افراطی راست در آخرین انتخابات اروپا پایبند شدند
13. The company is eager to gain a foothold in Europe.
[ترجمه ترگمان]این شرکت مشتاق به دست آوردن جای پایی در اروپا است
[ترجمه گوگل]این شرکت مشتاق است تا در اروپا مستقر شود
14. Everybody is trying to get a foothold in the family moviemaking business.
[ترجمه ترگمان] همه دارن سعی می کنن یه جای پا توی خانواده \"moviemaking\" بگیرن
[ترجمه گوگل]همه در حال تلاش برای کسب ثروت در کسب و کار خانوادگی خانواده هستند
15. It gave me the foothold I needed to pull myself up and look in at the window.
[ترجمه ترگمان]این جای پا جای پا را به من داد تا خودم را بالا بکشم و به پنجره نگاه کنم
[ترجمه گوگل]آن را به من ثابت کرد که من نیاز داشتم خودم را بالا ببرم و در پنجره نگاه کنم