1. he needs a nudge to get going
برای آغاز به کار نیاز به ترغیب دارد.
2. She tried to nudge him into changing his mind .
[ترجمه a] او سعی کرد تا او را ترغیب کند تا نظرش را عوض کند.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد به او سقلمه بزند تا نظرش را عوض کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد او را به تغییر ذهنش هدایت کند
3. She gave me a gentle nudge in the ribs to tell me to shut up.
[ترجمه ترگمان]به من سقلمه ملایمی زد تا به من بگوید خفه شوم
[ترجمه گوگل]او به من فشار آوردن به آرامی در دنده ها به من داد تا به من ختم شود
4. Nicky roused her with a gentle nudge.
[ترجمه ترگمان]نیکی با سقلمه ملایم او را بیدار کرد
[ترجمه گوگل]نیکی با فشار دادن ملایم به او خیره شد
5. Foreigners must use their power to nudge the country towards greater tolerance.
[ترجمه ترگمان]خارجی ها باید از قدرتشان استفاده کنند تا کشور را به سوی تحمل بیشتر سوق دهند
[ترجمه گوگل]خارجی ها باید از قدرت خود استفاده کنند تا کشور را به سمت تحمل بیشتری تحمل کند
6. She gave me a nudge in the ribs.
[ترجمه ترگمان]یه سقلمه ای به دنده هایم زد
[ترجمه گوگل]او به من کمک کرد تا در دنده ها برهنه نشود
7. I started to nudge my way to the front of the crowd.
[ترجمه ترگمان]شروع کردم به هل دادن به سمت جلو جمعیت
[ترجمه گوگل]من شروع کردم به راه رفتن به جلوی جمعیت
8. We have to nudge politicians in the right direction.
[ترجمه ترگمان]ما باید به سیاستمداران در مسیر درست فشار وارد کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید سیاستمداران را به سمت راست هدایت کنیم
9. He can work hard but he needs a nudge now and then.
[ترجمه ترگمان]او می تواند سخت کار کند، اما به یک سقلمه احتیاج دارد، و بعد
[ترجمه گوگل]او می تواند به سختی کار کند اما اکنون و پس از آن نیاز به یک ضربه دارد
10. I gave him a nudge to wake him up.
[ترجمه ترگمان]به او سقلمه ای زدم تا بیدارش کنم
[ترجمه گوگل]من به او فشار آوردم تا او را بیدار کنم
11. This afternoon's sunshine could nudge the temperature above freezing.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید بعد از ظهر می توانست به دمای بالای انجماد فشار وارد کند
[ترجمه گوگل]این آفتاب بعد از ظهر می تواند دمای بالای انجماد را تحریک کند
12. We're trying to nudge them towards a practical solution.
[ترجمه ترگمان]ما سعی می کنیم آن ها را به یک راه حل عملی هدایت کنیم
[ترجمه گوگل]ما تلاش می کنیم آنها را به سمت یک راهکار عملی هدایت کنیم
13. Hannah gave me a gentle nudge .
[ترجمه ترگمان]هانا با ملایمت به من سقلمه زد
[ترجمه گوگل]هانا به من فشار داد
14. McKinnon gave the wheel another slight nudge.
[ترجمه ترگمان]mckinnon به چرخ های یک سقلمه دیگر اشاره کرد
[ترجمه گوگل]مک کینون یک چرخش کمی را به چرخ کرد