کلمه جو
صفحه اصلی

mountaineer


معنی : کوه نورد، کوه پیما، کوهستانی، ساکن کوه، کوه پیمایی کردن، کوه نوردی کردن
معانی دیگر : کوه نشین، (آدم) کوهستانی، کوهستان زی، کوه زی

انگلیسی به فارسی

کوه نورد، کوهستانی، کوه پیما، ساکن کوه، کوهپیمایی کردن، کوه نوردی کردن


کوهنورد، کوه نورد، کوهستانی، کوه پیما، ساکن کوه، کوه پیمایی کردن، کوه نوردی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• mountain climber; one who lives in mountains
climb a mountain, practice the sport of mountain climbing
a mountaineer is a person who climbs mountains as a hobby or a sport.

دیکشنری تخصصی

[] کوهنورد

مترادف و متضاد

کوهنورد (اسم)
alpinist, mountaineer, cragsman, scaler

کوه پیما (اسم)
mountaineer, cragsman

کوهستانی (اسم)
mountaineer, mountain

ساکن کوه (اسم)
mountaineer, highlander

کوهپیمایی کردن (فعل)
mountaineer

کوهنوردی کردن (فعل)
mountaineer

mountain climber


Synonyms: alpinist, backpacker, climber, cragsman, cragswoman, hiker, rock climber


جملات نمونه

1. The mountaineer broke a leg while climbing a cliff and was hospitalized for a month.
[ترجمه ترگمان]کوه نشین در حالی که از صخره بالا می رفت یک پایش را شکست و یک ماه در بیمارستان بستری شد
[ترجمه گوگل]کوهنورد هنگام صعود کردن صخره یک پا را شکست و برای یک ماه بستری شد

2. Climbing Everest is a daunting challenge for any mountaineer.
[ترجمه ترگمان]صعود از اورست یک چالش بزرگ برای هر کوهنورد است
[ترجمه گوگل]صعود به اورست یک چالش وحشتناک برای هر کوهنورد است

3. The world's least sympathetic mountaineer is forced to continue his schadenfreude from beyond the grave.
[ترجمه ترگمان]حداقل یک کوهنورد دلسوز مجبور به ادامه زندگی خود از پشت قبر خواهد شد
[ترجمه گوگل]کوهنوردی که کمترین دلسوز دنیا را مجبور به ادامه تحصیل در خارج از قبر می کند

4. A mountaineer of repute, whether local or not, is conspicuous by his or her absence.
[ترجمه ترگمان]یک کوه شهرت، چه محلی باشد چه نباشد، از غیبت وی مشهود است
[ترجمه گوگل]کوهنوردی که از شهرت برخوردار است، چه محلی یا نه، از لحاظ غرض آشکار است

5. The Rocky Mountaineer will continue to make one round trip a week in summer from Vancouver to Calgary.
[ترجمه ترگمان]راکی Mountaineer در طول یک هفته در تابستان از ونکوور تا کالگری به سفر خود ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]کوهنورد راکی ​​یک هفته در تابستان از ونکوور به کالگری می رود

6. After treatment the mountaineer will be on the next flight home to join his girlfriend at the couple's home in Radley.
[ترجمه ترگمان]پس از درمان این کوه، این کوه برای پیوستن به دوست دخترش در خانه این زوج در Radley خواهد بود
[ترجمه گوگل]پس از درمان، کوهنورد در خانه بعدی پرواز خواهد کرد تا به دوست دخترش در خانه زوج در رادلی بپیوندد

7. But Joel was Shasta Llamas' resident naturalist mountaineer and survival specialist.
[ترجمه ترگمان]اما جوئل صمد Llamas ساکن مناطق کوهستانی و متخصص زنده ماندن بود
[ترجمه گوگل]اما جوئل، کوهنورد ماهر و متخصص بقاء ساکن شستان لاماس بود

8. The new Mountaineer is an Explorer in Mercury trim with the 0-liter engine and a distinct grille with Mercury emblem.
[ترجمه ترگمان]The جدید نوعی Explorer در عطارد با موتور ۰ لیتری و یک پنجره مشبک متمایز با نماد عطارد است
[ترجمه گوگل]کوهنورد جدید یک Explorer در محدوده Mercury با موتور 0 لیتری و یک پنجره مجزا با علامت Mercury است

9. People who both ski and mountaineer, like myself, are fickle creatures.
[ترجمه ترگمان]مردمی که هر دو ski و کوه نوردی هستند، مثل من موجودات دمدمی مزاجی هستند
[ترجمه گوگل]افرادی که هر دو اسکی و کوهنوردی، مثل من، موجودات ثابت هستند

10. Father was a mountaineer; he made his fortune from the ski resorts on a mountain Grandfather had bought cheaply in Colorado.
[ترجمه ترگمان]پدر کوه نشین بود؛ او ثروت خود را از تفریحگاه های اسکی روی یک کوه به قیمت ارزان در کلورادو خریداری کرد
[ترجمه گوگل]پدر کوهنورد بود؛ او ثروت خود را از استراحتگاه های اسکی ساخته شده در یک کوهستان پدر بزرگ ارزان قیمت در کلرادو خریداری کرد

11. His father used to climb with British mountaineer Chris Bonnington, and his grandfather, a yak traderwho toured the world with Everest's first summiteer, Sir Edmund Hillary.
[ترجمه ترگمان]پدرش برای صعود با کوهنورد انگلیسی، کریس Bonnington، و پدربزرگش که یک yak traderwho بود، با اولین summiteer اورست، سر ادموند هیلاری، به دنیا سفر کرد
[ترجمه گوگل]پدرش با کوهنورد بریتانیایی کریس بونینگتون، و پدربزرگش، که یک تراژد یوک بود، با صلح اولین سرمربی ادموند هیلاری، جهان را با جهان سفر کرد

12. Only later will we reflect that the Rocky Mountaineer is more time machine than transport.
[ترجمه ترگمان]فقط بعدا نشان خواهیم داد که راکی Mountaineer ماشین زمان بیشتری نسبت به حمل و نقل دارد
[ترجمه گوگل]فقط بعدا ما را منعکس خواهد کرد که کوهنورد راکی ​​ماشین زمان بیشتری نسبت به حمل و نقل است

13. The tough mountaineer succeeded in getting to the top of the mountain.
[ترجمه ترگمان]کوه نشین مقاوم در رسیدن به بالای کوه موفق شد
[ترجمه گوگل]کوهنورد دشوار موفق به رسیدن به بالای کوه شد

Iran is a mountaineering paradise.

ایران از نظر کوه‌نوردی بهشت است.



کلمات دیگر: