کلمه جو
صفحه اصلی

buffered


با میانگیر، میانگیردار

انگلیسی به فارسی

با میانگیر، میانگیردار


بافر، میانگیردار، با میانگیر


انگلیسی به انگلیسی

• lessened, eased, made less severe; protected, shielded; (about aspirin) containing an antacid agent; treated with a buffer (chemistry)

پیشنهاد کاربران

buffered ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: میان گیردار
تعریف: مربوط به داده‏هایی که میان گیر قرار گرفته‏اند|||متـ . میان گیری شده


کلمات دیگر: