کلمه جو
صفحه اصلی

platform


معنی : مرام، برنامه کار نامزدهای انتخاباتی، بنیاد یا اساس چیزی، سطح مذاکره، کف کلفت، بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی، سطح فکر
معانی دیگر : سکو، سکوب، تختگاه، صحنه، (مجازی) سخنران یا سخنرانان (که روی تختگاه قرار دارند)، اعضای میزگرد، محل سخنرانی، وسیله ی سخنرانی (یا تبلیغ)، وابسته به کفش دارای تخت کلفت، لژ دار، برنامه ی حزبی، خط مشی حزبی، (انگلیس) پله ی اتوبوس، تلواره، سحن، زمین بلندکه دران ایستاده سخن رانی کنند، منبر

انگلیسی به فارسی

سکو، تلواره، صحن، زمین بلند که در آن ایستاده سخنرانی کنند، منبر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a level, raised surface used as a stage for speakers or the like.
مترادف: scaffold, stage, stand
مشابه: dais, podium, pulpit, rostrum, soapbox

(2) تعریف: any of various raised surfaces used as landings, as at railroad stations.
مترادف: dock, landing
مشابه: stage, stand

(3) تعریف: the publicly declared set of goals and principles of a political party or candidate; program.
مترادف: plan, policy, procedure, program
مشابه: manifesto, plank, position, principle

• raised area in a train station from which passengers board the train; basic principles of a political party; podium, pulpit; flat surface that is raised above the surrounding area
a platform is a flat raised structure, on which someone or something can stand.
a platform is also a structure built for people to work on when drilling for oil or gas at sea, or when extracting it.
a platform in a railway station is the raised area beside the rails where you wait for or get off a train.
if someone has a platform, they have an opportunity to tell people what they think or want.
the platform of a political party is what they say they will do if they are elected.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کف راه - سطحه - سکو
[کامپیوتر] طرح زیر بنایی، زیر ساخت قطعه ای از تجهیزات یا نرم افزار که به عنوان مبنای ساخت چیزی دیگری قرار می گیرد . مثلاً یک کامپیوتر بزرگ می تواند به عنوان زیر ساخت یک سیستم حسابداری بزرگ باشد. - پایگاه ،پایه
[برق و الکترونیک] در صنعت کامپیوتر، واژه ای به معنای سیستم کامپیوتری مجتمع کامل مانند کامپیوتر رومیزی یا کتابچه ای.
[زمین شناسی] سکو، تختگاه - ایوان زمین سکومانند و تقریبا\" تراز و مسطح را گویند. - - در زمین ساخت:بخشی از قاره که توسط لایه های مسطح یا کمی شیب دار، اساساً رسوبی که در اعماق مختلف توسط پی سنگ هایی که در طی تغییر شکل های اولیه سخت شده اند، پوشیده می شود. تختگاه بخشی از یک کراتون است. - - در دیرینه شناسی: - الف) ساخت جانبی گستر ش یافته یا کفه دریایی در طول بخش داخلی یا خارجی محور قدامی -خلفی یک کونودونت. این واژه همواره (به صورت نادرست) برای پلیت به کار می رود. ب) پلاتفرم ماهیچه ای یک براکیوپود. - ج) کف مسطح کاسه گل یک مرجان. - - در ساحل شناسی:سطح فرسایشی زیر آبی با شیب ملایم یا مسطح که از به سمت دریا یا دریاچه گسترش یافته است. - - در زمین ریخت شناسی : - الف) یک واژه عمومی برای هر سطح افقی یا نزدیک به افق ؛به عنوان مثال یک پادگانه یا پلکان، یک لبه یا مکانی کوچک روی سطح یک پرتگاه، یک قطعه زمین مسطح و مرتفع نظیر ریزفلات یا فلات، دشت گون و یا هر سطح شیب دار. - ب) فلات کوچک
[] طاقچه
[زمین شناسی] پلاتفرم - منطقه نسبتا وسیع و مسطح کم شیب

مترادف و متضاد

مرام (اسم)
wish, desire, aim, intent, program, ideology, platform, principles, tenet, outlook

برنامه کار نامزدهای انتخاباتی (اسم)
platform

بنیاد یا اساس چیزی (اسم)
platform

سطح مذاکره (اسم)
platform

کف کلفت (اسم)
platform

بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی (اسم)
platform

سطح فکر (اسم)
platform

stand or stage


Synonyms: belvedere, dais, floor, podium, pulpit, rostrum, scaffold, scaffolding, staging, terrace


political stance, promises


Synonyms: manifesto, objectives, party line, plank, policy, principle, program, soapbox, stump, tenets


جملات نمونه

1. platform shoes
کفش لژدار

2. oil platform
سکوی چاه نفت (به ویژه در دریا)،سکوی نفتی

3. the party's platform also includes econmic reforms
برنامه ی حزب شامل اصلاحات اقتصادی نیز می شود.

4. to share a platform with somebody else
مشترکا با کس دیگری سخنرانی کردن

5. the pianist performs on a platform so that the audience can see
پیانیست روی تختگاه برنامه اجرا می کند تا تماشاچیان بتوانند خوب او را ببینند.

6. the speaker stood on the platform and adjusted the microphone
سخنران در جایگاه ایستاد و میکروفن را تنظیم کرد.

7. please address your questions to the platform
لطفا اظهارات خود را به سخنران خطاب بفرمایید.

8. the tabriz train will depart from platform no. 4
ترن تبریز از سکوب شماره ی چهار حرکت خواهد کرد.

9. finding no hotel rooms, my brothers and i roosted on the platform of a shop
چون اتاق هتل گیرمان نیامد،من و برادرانم روی سکوی یک دکان بیتوته کردیم.

10. There was a waterproof canopy over the platform.
[ترجمه ترگمان]روی سکو یک سایبان ضد آب وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک سایبان ضد آب بر روی پلت فرم وجود دارد

11. The bridge provided a firm platform for the bungee jumpers.
[ترجمه ترگمان]این پل یک سکوی محکم برای این jumpers وجود داشت
[ترجمه گوگل]این پل یک پلتفرم قوی برای جیمزک های باندینگ ارائه داد

12. What platform does the train leave from?
[ترجمه ترگمان]قطار از کدام سکو می رود؟
[ترجمه گوگل]چه قطار از قطار خارج می شود؟

13. PLATFORM is an alliance of more than 80 rail-user groups.
[ترجمه ترگمان]PLATFORM یک اتحاد بیش از ۸۰ گروه از گروه های rail است
[ترجمه گوگل]PLATFORM اتحاد بیش از 80 گروه کاربری کاربر راه آهن است

14. I slipped as I stepped onto the platform.
[ترجمه ترگمان]وقتی به سکو قدم گذاشتم، لیز خوردم
[ترجمه گوگل]من روی پلت فرم وارد شدم

15. The Edinburgh train will depart from platform six.
[ترجمه ترگمان]قطار ادینبورگ از سکوی شماره شش بیرون خواهد رفت
[ترجمه گوگل]قطار ادینبورگ از شش پلتفرم خارج خواهد شد

16. The train for Cambridge will depart from platform
[ترجمه ترگمان]قطار کمبریج از سکو خارج می شود
[ترجمه گوگل]قطار برای کمبریج از پلت فرم خارج خواهد شد

17. The headmaster stood on a platform at one end of the hall.
[ترجمه خخخخخخ] مدیر مدرسه روی سکوی انتهای سالن ایستاد
[ترجمه ترگمان]مدیر در یک انتهای راهرو ایستاده بود
[ترجمه گوگل]سرپرست در یک انتهای سالن ایستاده بود

18. We heave him onto the platform.
[ترجمه ترگمان]او را روی سکو تکان می دهیم
[ترجمه گوگل]ما او را بر روی پلت فرم می کشیم

19. She watched him walk onto the platform.
[ترجمه ترگمان]او به او نگاه می کرد که روی سکو قدم می زد
[ترجمه گوگل]او تماشا کرد که او بر روی پلت فرم راه می رود

The Tabriz train will depart from platform no. 4.

قطار تبریز از سکوی شماره‌ی چهار حرکت خواهد کرد.


The passengers were standing on the platform, waiting for the bus.

مسافران در انتظار اتوبوس روی سکو ایستاده بودند.


The pianist performs on a platform so that the audience can see.

پیانیست روی تختگاه برنامه اجرا می‌کند تا تماشاچیان بتوانند خوب او را ببینند.


The speaker stood on the platform and adjusted the microphone.

سخنران در جایگاه ایستاد و میکروفن را تنظیم کرد.


Television should not become a platfom for terrorists propaganda.

تلویزیون نباید وسیله‌ی تبلیغ تروریست‌ها بشود.


Please address your questions to the platform.

لطفاً اظهارات خود را به سخنران خطاب بفرمایید.


to share a platform with somebody else

به‌صورت مشترک با کس دیگری سخنرانی کردن


platform shoes

کفش لژدار


The party's platform also includes econmic reforms.

برنامه‌ی حزب شامل اصلاحات اقتصادی نیز می‌شود.


oil platform

سکوی چاه نفت (به‌ویژه در دریا)، سکوی نفتی


پیشنهاد کاربران

مرامنامه، خط مشی

سکو ( gate )

شالوده

در بیشتر مواقع ب "ایستگاه" معروف است
اما در بازی های رایانه ای ب سفینه معروف است

چارچوب

سکو

ایستایی - در متن اسکی و در ترکیب platform angle به معنی زاویه ی ایستایی

کفه ، بستر ، زیرساخت ، زیرساختار ، زیربنا

مجموعه سخت افزاری و نرم افزاری سیستم

زمینه

بستر

سکو، محل نمایش چیزی

platform
پیش سازه ، فَرسازه

shoes that have a raised thick sole ( =flat bottom part ) and a high heel
کف کفش کلفت یا زخیم

( کامپیوتر ) بستر، بستری است که برنامه های نرم افزاری نوشته شده برای یک وسیله در آن قابل اجرا و استفاده است. این بستر هم شامل ملزومات سخت افزاری ( مانند نوع سیستم و CPU و غیره ) و هم شامل ملزومات نرم افزاری ( مانند سیستم عامل ) می باشد.

Platform را اگر در قطتر استفاده کنیم به معنی ایستگاه است

بُن سازه: این ترجمه انجمن انفورماتیک ایران است. منظور پایه و ریشه ساختی است که در سیستم کامپیوتری تعبیه شده تا نرم افزارها در آن اجرا گردند.

پلتفرم/ بستر/ سیستم/ چارچوب

پایگاه

رایاورد ( در زمینه های رایانه )

خط مشی حزب
برنامه حزب

در برخی جاها معنی کلاس یا دسته میدهد. مثلا two MW platform یعنی کلاس دو مگاوات

بستر
زمینه

در برخی مواقع به معنای �ایستگاه� میشود

قالب ارائه محتوا

جایگاه
elevated platform


زمین شناسی

سکو ، سکو یا محیط انتظار برای سوار شدن به مترو یا قطار

پِلَت فورم
سَرنِمون ، فَرنِمون ، پیش نِمون

سامانه

پِلَتفُرم
پایه و اساس از پیش طراحی شده برای تولید و ساخت در صنعت : پیش نگاره

سکوی ایستادن برای قطار یا سکویی که مجسمه روی آن می ایستد
در بعضی مواقع زمین شناسی هم شناخته می شود

platform
تَلشِکل ( تَل = سطح بلند - شِکل )
فَرتَل شکل
تَلچِهر ( تَل - چهر )
فرتل چهر ( می توان چهر را به صورت چِر کوتاه کرد :
فَرتَل چِر ، فرتلچر
واژه سَکو به گُمان بالا آشکوب به مینه طبقه است :
آشکوب< شَکوب< سَکوب< سَکو
میتوان واژهء : " سَکوب " را هم به کار گرفت.

Platform درجمله ای در مورد قطار معنی ایستگاه نمی دهد بلکه معنی سکو میدهد سکویی که قطار کنار آن می ایستد و مسافرگیری می کند.

سکو که مجسمه در آن می ایستد

[•سکو برای انتظار امدن قطار •]

سکویی برای انظار امدن قطار

تخصصی والیبال:
قسمت گوشتی ساعد دست که برای دریافت سرویس یا آبشار از آن استفاده می شود. همان قسمتی که بالاتر از مچ دست قرار می گیرد.

محدوده ای محصور در ایستگاه هواشناسی که وسایل اندازه گیری در آن مستقرند.


کلمات دیگر: