کلمه جو
صفحه اصلی

gendarme


معنی : پاسبان، پلیس، ژاندارم
معانی دیگر : امنیه، (فرانسه ی قدیم) فرمانده ی یک جوخه ی سواره نظام

انگلیسی به فارسی

ژاندارم، امنیه، پلیس، پاسبان


ژاندارم، پلیس، پاسبان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a police officer, esp. in France.

(2) تعریف: a soldier serving a police function, esp. in France.

• police officer (in france)
a gendarme is a member of the french police force.

دیکشنری تخصصی

[] شاخک

مترادف و متضاد

پاسبان (اسم)
peon, guard, bobby, constable, policeman, cop, police, gendarme, police patrol

پلیس (اسم)
bobby, cop, peeler, gendarme

ژاندارم (اسم)
gendarme

جملات نمونه

1. Unlike the rock pitch on the Wellenkuppe, the gendarme turned out to be steeper than it looked.
[ترجمه ترگمان]گر نه بر خلاف سنگ خارا، این ژاندارم بیشتر از آن که به نظر می رسید سر و کله اش پیدا می شد
[ترجمه گوگل]بر خلاف زمین سنگ در Wellenkuppe، ژندروم تبدیل شد به تندتر از آن نگاه کرد

2. Then another gendarme ran up and joined the attack, using a steel golf club.
[ترجمه ترگمان]سپس پاسبان دیگری دوید و با استفاده از چوب گلف به حمله پیوست
[ترجمه گوگل]سپس یک ژاندارم دیگر زد و با استفاده از یک باشگاه گلف فولادی به حمله پیوست

3. It was then he saw the approaching gendarme.
[ترجمه ترگمان]در این هنگام بود که پاسبان را دید که به او نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]سپس آن را دید که نزدیک به ژاندارم است

4. Thomas Bernhard recalls playing the part of gendarme.
[ترجمه ترگمان]برنارد Bernhard به یاد دارد که نقش ژاندارم را بازی کند
[ترجمه گوگل]توماس برنارد یادآوری می کند که بخشی از ژاندارم را بازی می کند

5. A gendarme was crossing the court.
[ترجمه ترگمان]یک ژاندارم داشت از حیاط می گذشت
[ترجمه گوگل]قندهار در حال عبور از دادگاه بود

6. A gendarme held a light close to it, there was the date.
[ترجمه ترگمان]یک ژاندارم چراغی را که به آن نزدیک بود در دست داشت
[ترجمه گوگل]یک ژاندارم یک نور نزدیک به آن داشت، تاریخ وجود داشت

7. While he was at work, a gendarme passed, observed him, and demanded his papers.
[ترجمه ترگمان]در همان حال که مشغول کار بود یک ژاندارم او را دید و اوراق خود را مطالبه کرد
[ترجمه گوگل]در حالی که او در محل کار بود، یک ژاندارم عبور کرد، او را دید و از مقالاتش خواست

8. Finally one of the internee chairmen managed to sneak out to issue a protest with the high gendarme officers across town.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یکی از روسای internee موفق شد تا برای صدور اعتراضی به افسران عالی رتبه در سراسر شهر دست به تظاهرات بزند
[ترجمه گوگل]در نهایت، یکی از روسای وانمود کرد به اعتراض با افسران جنبش مردمی در سراسر شهر دست زد

9. But when the news reached him by way of a young gendarme sent by Fouchard, there had been no alternative.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی خبر رسید که یک پاسبان جوان به وسیله Fouchard او را فرستاده، چاره دیگری در کار نبوده است
[ترجمه گوگل]اما زمانی که این خبر به وسیله یک ژاندارم جوان فرستاده شده توسط فوچارد به او رسید، هیچ جایگزینی وجود نداشت


کلمات دیگر: