کلمه جو
صفحه اصلی

rejoice


معنی : خوشحال شدن، خوشی کردن، شادی کردن، وجد کردن
معانی دیگر : ذوق کردن، شادمانی کردن، مسرور شدن، شادمان کردن، خوشحال کردن، مشعوف کردن، مسرور کردن

انگلیسی به فارسی

خوشی کردن، شادی کردن، وجد کردن


شادی کردن، خوشی کردن، وجد کردن، خوشحال شدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rejoices, rejoicing, rejoiced
• : تعریف: to be joyful or take great pleasure (sometimes fol. by in).
مترادف: jubilate, revel
متضاد: bemoan, bewail, grieve, lament, sorrow
مشابه: celebrate, delight, exult, glory, joy

- She rejoiced in the knowledge that she'd made the right decision.
[ترجمه ترگمان] او از اینکه تصمیم درستی گرفته بود خوشحال بود
[ترجمه گوگل] او از این موضوع آگاه بود که او تصمیم درستی گرفته است
- They rejoiced at the news that the war had ended.
[ترجمه ترگمان] آن ها از اخباری که جنگ به پایان رسیده بود، خوشحال شدند
[ترجمه گوگل] آنها از اخبار خبر دادند که جنگ به پایان رسید
- We rejoiced to hear that no one was hurt in the accident.
[ترجمه ترگمان] از شنیدن این خبر خوشحال شدیم که کسی در تصادف آسیب ندیده است
[ترجمه گوگل] ما خوشحال شدم که می شنوم که هیچ کس در تصادف صدمه ندیده بود
- The exams were over and the students rejoiced.
[ترجمه ترگمان] امتحانات پایان پذیرفت و دانشجویان خوشحال شدند
[ترجمه گوگل] امتحانات تمام شد و دانش آموزان خوشحال شدند
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to feel extremely happy about (fol. by a clause).
مشابه: celebrate

- The parents rejoiced that their son would be returning soon.
[ترجمه ترگمان] پدر و مادر از اینکه پسرشان به زودی به کشور خود باز می گردد، خوشحال شدند
[ترجمه گوگل] والدین خوشحال شدند که پسرش به زودی باز خواهد گشت

• be joyful, delight, be happy; make happy, gladden
if you rejoice, you are very pleased about something; a literary word.

مترادف و متضاد

خوشحال شدن (فعل)
become glad, rejoice

خوشی کردن (فعل)
disport, joy, frolic, rejoice, express joy, exult, rollick

شادی کردن (فعل)
joy, revel, rejoice, exult

وجد کردن (فعل)
rejoice, exult

be very happy about something


Synonyms: be glad, be overjoyed, celebrate, delight, enjoy, exult, feel happy, glory, joy, jump for joy, make merry, revel, triumph


Antonyms: be sad


جملات نمونه

1. rejoice in
بهره مند شدن،داشتن

2. the mountains rejoice in a plentiful annual rainfall
مناطق کوهستانی از باران فراوان سالیانه بهره مند می شوند.

3. this poem will rejoice the lovers of his art
این شعر دوستداران هنر او را شادمان خواهد کرد.

4. we are victorious, wherefore let us rejoice
ما پیروز هستیم لذا بیایید شادی کنیم.

5. Rejoice in hope, be patient in tribulation.
[ترجمه ترگمان]از شادی خوشحال باشید، صبور باشید
[ترجمه گوگل]از امید شاد باشید، در صبر و شکیبایی صبور باشید

6. I rejoice to hear that you are well again.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که دوباره حالم خوب است
[ترجمه گوگل]خوشحالم که می شنوم که دوباره به خوبی کار می کنی

7. We rejoice in his good health.
[ترجمه ترگمان]ما از سلامتی او لذت می بریم
[ترجمه گوگل]ما در سلامت او شادمان هستیم

8. We sincerely rejoice over your victories.
[ترجمه ترگمان] ما از پیروزی های تو خوشحالیم
[ترجمه گوگل]ما صمیمانه از پیروزی های شما خوشحالیم

9. Be content with what you have; rejoice in the way things are. When you realize there is nothing lacking, the whole world belongs to you. Lao Tzu
[ترجمه ترگمان]با آنچه که دارید راضی باشید؛ از این روش شادی کنید وقتی متوجه شدید که چیزی کم نیست، تمام دنیا به تو تعلق دارد تائو تزو
[ترجمه گوگل]با چیزی که دارید داشته باشید شادباش در راه چیزها هستند وقتی متوجه شدید چیزی کم نیاورده است، تمام دنیا به شما تعلق دارد لائو تسو

10. Meanwhile I rejoice in the survival of those large, landed properties where life goes on more or less as before.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، از زنده ماندن آن املاک بزرگ که در آن زندگی بیش از پیش دوام می آورد لذت می برم
[ترجمه گوگل]در عین حال من در بقای آن خواص بزرگ، که در آن زندگی می کند بیشتر یا کمتر از گذشته است

11. Almost every staffroom in the land will rejoice again tomorrow at the final lifting of a deadweight on morale and hope.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه اساتید در این سرزمین از فردا در مرحله نهایی کردن وزنه سنگینی بر روحیه و امید شاد خواهند شد
[ترجمه گوگل]تقریبا هر اتاق کارکنان در سرزمین بار دیگر فردا در صعود نهایی از وزن کودکی بر روحیه و امید شاد خواهد بود

12. She needed some one to rejoice with her.
[ترجمه ترگمان]او به کسی احتیاج داشت که از او لذت ببرد
[ترجمه گوگل]او به بعضی از آنها نیاز داشت تا با او شادی کنند

13. In a sense, one should rejoice at such good fortune.
[ترجمه ترگمان]با عقل جور در می آید، آدم باید از چنین سعادتی لذت ببرد
[ترجمه گوگل]به یک معنا، باید با چنین خوشبختی شادی کنید

14. Upstream guppies rejoice in peace and quiet, while life for their lowland relatives is shorter and nastier.
[ترجمه ترگمان]guppies بالادست در آرامش و سکوت شادی می کنند، در حالی که زندگی برای بستگان پست شان کوتاه تر و مشمیز کننده است
[ترجمه گوگل]گپوپ های بالادست در صلح و آرام شادی می کنند، در حالی که زندگی برای بستگان پایین زمین آنها کوتاه تر و نازتر است

I rejoiced that God had come to my rescue once again.

از اینکه خدا یک بار دیگر به دادم رسیده بود شادی کردم.


People rejoiced at seeing their leader.

مردم با دیدن رهبر خود شادمانی کردند.


This poem will rejoice the lovers of his art.

این شعر دوستداران هنر او را شادمان خواهد کرد.


Arianne's letter rejoiced my heart.

نامه‌ی آرین قلبم را شاد کرد.


The mountains rejoice in a plentiful annual rainfall.

مناطق کوهستانی از باران فراوان سالیانه بهره‌مند می‌شوند.


اصطلاحات

rejoice in

بهره‌مند شدن، داشتن


پیشنهاد کاربران

خوشحالی کردن یا ابراز خوشحالی کردن
I rejoice to hear that you are well again. ما از شنیدن اینکه شما دوباره خوب هستید خوشحالیم


literary

To be happy
To be joyful
To be glad
To be pleased
To be delighted
To be thrilled
To revel

happy
glad
دست افشانی

خوشحالی کردن

۱. عشق و صفا کردن - بسیار خوشحال بودن - خوشحالی کردن ( حس کردن و بروز دادن خوشحالی و شعف )
۲. لذت بردن
۳. حال دادن ( ایجاد لذت برای کسی ) - خوشحال کردن کسی

🅰️
verb
[no obj] :
🔴to feel or show that you are very happy about something
◀️We all rejoiced over/about/in/at our friend's good luck
◀️The fans rejoiced when their team finally won the World Series = The fans rejoiced in their team's World Series victory

🅱️
🔴feel or show great joy or delight
◀️"he rejoiced in her spontaneity and directness"

ARCHAIC
🔴cause joy to
◀️"I love to rejoice their poor Hearts at this season"

3️⃣
1. to express great joy; "Who cannot exult in Spring?"
2. feel happiness or joy
3. be ecstatic with joy


کلمات دیگر: