1. rejoice in
بهره مند شدن،داشتن
2. the mountains rejoice in a plentiful annual rainfall
مناطق کوهستانی از باران فراوان سالیانه بهره مند می شوند.
3. this poem will rejoice the lovers of his art
این شعر دوستداران هنر او را شادمان خواهد کرد.
4. we are victorious, wherefore let us rejoice
ما پیروز هستیم لذا بیایید شادی کنیم.
5. Rejoice in hope, be patient in tribulation.
[ترجمه ترگمان]از شادی خوشحال باشید، صبور باشید
[ترجمه گوگل]از امید شاد باشید، در صبر و شکیبایی صبور باشید
6. I rejoice to hear that you are well again.
[ترجمه ترگمان]خوشحالم که دوباره حالم خوب است
[ترجمه گوگل]خوشحالم که می شنوم که دوباره به خوبی کار می کنی
7. We rejoice in his good health.
[ترجمه ترگمان]ما از سلامتی او لذت می بریم
[ترجمه گوگل]ما در سلامت او شادمان هستیم
8. We sincerely rejoice over your victories.
[ترجمه ترگمان] ما از پیروزی های تو خوشحالیم
[ترجمه گوگل]ما صمیمانه از پیروزی های شما خوشحالیم
9. Be content with what you have; rejoice in the way things are. When you realize there is nothing lacking, the whole world belongs to you. Lao Tzu
[ترجمه ترگمان]با آنچه که دارید راضی باشید؛ از این روش شادی کنید وقتی متوجه شدید که چیزی کم نیست، تمام دنیا به تو تعلق دارد تائو تزو
[ترجمه گوگل]با چیزی که دارید داشته باشید شادباش در راه چیزها هستند وقتی متوجه شدید چیزی کم نیاورده است، تمام دنیا به شما تعلق دارد لائو تسو
10. Meanwhile I rejoice in the survival of those large, landed properties where life goes on more or less as before.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، از زنده ماندن آن املاک بزرگ که در آن زندگی بیش از پیش دوام می آورد لذت می برم
[ترجمه گوگل]در عین حال من در بقای آن خواص بزرگ، که در آن زندگی می کند بیشتر یا کمتر از گذشته است
11. Almost every staffroom in the land will rejoice again tomorrow at the final lifting of a deadweight on morale and hope.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه اساتید در این سرزمین از فردا در مرحله نهایی کردن وزنه سنگینی بر روحیه و امید شاد خواهند شد
[ترجمه گوگل]تقریبا هر اتاق کارکنان در سرزمین بار دیگر فردا در صعود نهایی از وزن کودکی بر روحیه و امید شاد خواهد بود
12. She needed some one to rejoice with her.
[ترجمه ترگمان]او به کسی احتیاج داشت که از او لذت ببرد
[ترجمه گوگل]او به بعضی از آنها نیاز داشت تا با او شادی کنند
13. In a sense, one should rejoice at such good fortune.
[ترجمه ترگمان]با عقل جور در می آید، آدم باید از چنین سعادتی لذت ببرد
[ترجمه گوگل]به یک معنا، باید با چنین خوشبختی شادی کنید
14. Upstream guppies rejoice in peace and quiet, while life for their lowland relatives is shorter and nastier.
[ترجمه ترگمان]guppies بالادست در آرامش و سکوت شادی می کنند، در حالی که زندگی برای بستگان پست شان کوتاه تر و مشمیز کننده است
[ترجمه گوگل]گپوپ های بالادست در صلح و آرام شادی می کنند، در حالی که زندگی برای بستگان پایین زمین آنها کوتاه تر و نازتر است