کلمه جو
صفحه اصلی

stiffening


اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکار میبرند

انگلیسی به فارسی

سفت شدن، سفت کردن، سفت وسخت کردن، شق کردن


دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تقویت
[نساجی] پر کردن - سخت نمودن - ماده سخت وپر کننده پارچه - ماده سفت و شق کننده پارچه

جملات نمونه

1. Stiffening competition in the market has led to a reduction in the company's profits this year.
[ترجمه ترگمان]رقابت Stiffening در بازار منجر به کاهش سود این شرکت در سال جاری شده است
[ترجمه گوگل]رقابت شدید در بازار منجر به کاهش سود شرکت در سال جاری شده است

2. The storm was stiffening then.
[ترجمه ترگمان]پس از آن توفان شدید شد
[ترجمه گوگل]پس از آن طوفان خشک شد

3. The grin vanished like magic, her whole body stiffening in antipathy as her eyes locked with fathomless brown ones.
[ترجمه ترگمان]لبخندش مثل جادو ناپدید شد، تمام بدنش با نفرت منقبض شده بود
[ترجمه گوگل]چرت زدن مانند سحر و جادو از بین رفته است، تمام بدنش را در اثر نگرانی تضعیف می کند، به طوری که چشمانش به صورت قهوه ای بی نظیر قفل می شود

4. Already, Meh'Lindi's own skin seemed to be stiffening under that black second skin.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید پوست خودش زیر آن پوست سیاه پوسته شده باشد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، پوست خود Meh'Lindi به نظر می رسد تحت آن پوست دوم سیاه و سفید است

5. The rain was stiffening then.
[ترجمه ترگمان]پس از آن باران شدید شده بود
[ترجمه گوگل]سپس باران شدید شد

6. I felt myself stiffening with fear.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که از ترس خشک شدم
[ترجمه گوگل]من خودم را ترسانده بودم

7. Leaning back into the hill and stiffening the downhill leg is the worst reaction, if the most instinctive.
[ترجمه ترگمان]خم کردن به سمت تپه و سفت کردن پای تپه، بدترین واکنش است، اگر the باشد
[ترجمه گوگل]عقب افتادن به تپه و سفت کردن پای صخره، بدترین واکنش است، اگر غریزی باشد

8. Fran gasped, her whole body stiffening as wave after wave of heat enveloped her.
[ترجمه ترگمان]فرانی نفس نفس زنان گفت: تمام بدنش مثل موج موج شده بود و موج گرما او را احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]فرانک گاز گرفت، تمام بدنش را به عنوان موجی از موج گرما که او را پوشانده بود سفت می کرد

9. Both the Paviours were stiffening in appalled disbelief, even young Lawrence had drawn a hissing breath of doubt.
[ترجمه ترگمان]هر دو قلوها با ناباوری و وحشت خشک شده بودند، حتی لارنس جوان هم بدون شک نفسش را در سینه حبس کرده بود
[ترجمه گوگل]هر دو پاوریورها در کفر کوبنده خشمگین شدند، حتی لاورنس جوان، نفس شفاهی از شک و تردید کشید

10. Even Jack felt a curious stiffening of the limbs.
[ترجمه ترگمان]حتی جک هم دست و پایش را گرفته بود
[ترجمه گوگل]حتی جک احساس سختی کنجکاوی اندامها را داشت

11. Stiffening, she tried to cover the side of her face.
[ترجمه ترگمان]شق ورق ایستاد، سعی کرد کنار صورتش را بپوشاند
[ترجمه گوگل]سفت شدن، سعی کرد جلوی صورتش را بگیرد

12. But now, stiffening with surprise, the bear emphatically shook her head!
[ترجمه ترگمان]اما حالا که با تعجب خشکش زده بود، خرس سرش را تکان داد!
[ترجمه گوگل]اما حالا، با تعجب، خرس قاطعانه سرش را تکان داد!

13. Stiffening rib of web can enhance limit temperature of end-plate connections.
[ترجمه ترگمان]استفاده از لایه وب می تواند دمای محدود اتصالات صفحه پایان را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]رطوبت سفتی وب می تواند دمای محدود اتصالات پایان صفحه را افزایش دهد

14. The synthesis method of stiffening agent was introduced in this paper.
[ترجمه ترگمان]روش سنتز این عامل در این مقاله معرفی شد
[ترجمه گوگل]روش سنتز عامل سفت کننده در این مقاله معرفی شد

پیشنهاد کاربران

محکم کردن


کلمات دیگر: