کلمه جو
صفحه اصلی

crimped


چین، طره، جعد موی، مانع، چروکیدن، چین چین وموجدارکردن، پیچش وانقباض عضله در خواب، اغوا کردن، گول

انگلیسی به انگلیسی

• curled; folded together; pleated

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مجعد - فر و موج دار

جملات نمونه

1. she crimped her hair with a hot iron
او گیسوی خود را با آهن داغ فر انداخت.


کلمات دیگر: