کلمه جو
صفحه اصلی

crosspiece


معنی : قسمت افقی و عرضی هر چیزی
معانی دیگر : قطعه (یا وصله یا تکه و غیره) ای که روبه روی قطعه ی دیگر قرار دارد

انگلیسی به فارسی

قسمت افقی و عرضی هرچیزی


مروارید، قسمت افقی و عرضی هر چیزی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: anything, such as a bar, placed across something else.
مشابه: traverse

• piece placed across something
bar of timber that extends over the windlass of a ship equipped with pins to secure the rigging when needed

دیکشنری تخصصی

[نساجی] میله افقی - قطعه ارضی

مترادف و متضاد

قسمت افقی و عرضی هر چیزی (اسم)
crosspiece

جملات نمونه

1. Brace those sagging shelves with more crosspieces.
[ترجمه ترگمان] اون قفسه ها رو با crosspieces بیشتری آماده کن
[ترجمه گوگل]قفسه های تنگ آن را با مهره های بیشتری پر کنید

2. The cross-piece is mortised into the upright post.
[ترجمه ترگمان]قطعه صلیبی به سمت راست کشیده می شود
[ترجمه گوگل]قطعه قطعه قطعه قطعه شده به پست درست است

3. The typical crosspiece of the Frankish spear implies the use of the weapon from horseback.
[ترجمه ترگمان]The معمول نیزه فرانسوی به استفاده از سلاح بر روی اسب اشاره دارد
[ترجمه گوگل]ستون مهره ای فرانکس به معنای استفاده از سلاح از اسب است

4. On the crosspiece he had painted the words: Oliver Bean.
[ترجمه ترگمان]روی the کلمات او را نقاشی کرده بود: اولیور بین گلی
[ترجمه گوگل]او در نقطهای از نقاشی نوشته بود: اولیور باقلا

5. He crosspiece with disapproval of her conduct.
[ترجمه ترگمان]از این رفتار ناراضی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او متهم به عدم پذیرش رفتار او است

6. A banner suspended from a crosspiece, especially as a standard in an ecclesiastical procession or as the ensign of a medieval Italian republic.
[ترجمه ترگمان]پرچمی که از یک crosspiece آویخته بود، به خصوص به عنوان یک استاندارد در یک مراسم کلیسایی و یا به عنوان the یک جمهوری قرون وسطایی ایتالیایی
[ترجمه گوگل]یک بنر متقاطع از یک متروکه به ویژه به عنوان یک استاندارد در یک مراسم کلیسایی یا به عنوان قهرمان یک جمهوری قرون وسطی ایتالیا متوقف شده است

7. In some ancient cultures, the crosspiece intersecting the upright represented a ladder that helped a worshipper to reach God.
[ترجمه ترگمان]در برخی از فرهنگ های کهن، crosspiece یک نردبان نشان داد که به عبادت کنندگان کمک کرد تا به خداوند برسد
[ترجمه گوگل]در برخی از فرهنگ های باستانی صلیبی که تقریبا تقاطع راست است، یک نردبان را نشان می دهد که به عبادت کمک می کند تا به خدا نزدیک شود

8. The crosspiece of the trousers is not made well.
[ترجمه ترگمان]The شلوار خوب ساخته نشده است
[ترجمه گوگل]ستون شلوارها خوب نیست

9. A pin, rod, or crosspiece fitted or inserted into a loop in a rope, chain, or strap to prevent slipping, to tighten, or to hold an attached object.
[ترجمه ترگمان]یک سنجاق، میله ای، یا crosspiece نصب یا داخل یک حلقه طناب، زنجیر، یا بند برای جلوگیری از لغزش، تنگ کردن، یا نگه داشتن یک شی وابسته
[ترجمه گوگل]یک پین، میله یا سپر نصب شده یا وارد یک حلقه در طناب، زنجیر یا بند برای جلوگیری از لغزش، سفت کردن یا نگه داشتن یک شیء متصل شده

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. A structural crosspiece; a transom.
[ترجمه ترگمان]ساختمانی در ساختمان، یک پنجره باز
[ترجمه گوگل]سپر ساختاری؛ یک ترم

12. The filter was constructed as shown in the diagram and then stood on the wooden crosspieces on top of the vat.
[ترجمه ترگمان]فیلتر طوری ساخته شد که در نمودار نشان داده شد و سپس روی سکوی چوبی بالای خم خم شد
[ترجمه گوگل]فیلتر به عنوان نشان داده شده در نمودار ساخته شده است و سپس روی ستون های چوبی بر روی دیوار قرار گرفته است

13. A carpenter from Sam Son who had prepared the wooden crosspieces for the test raft was one member of the test-raft crew.
[ترجمه ترگمان]یک نجار از پسر سام که the چوبی را برای کلک آماده کرده بود، یکی از اعضای گروه test بود
[ترجمه گوگل]یک نجار از سم پسر که سپرهای چوبی را برای قایق تست آماده کرده بود، یکی از اعضای تیم خلبان آزمایشی بود

14. Over one shoulder Khadgar could see the hilt of a huge sword, the crosspiece huge and jeweled.
[ترجمه ترگمان]بالای یک شانه، دسته شمشیر بزرگی را می دید که crosspiece بزرگ و جواهر نشان را نشان می داد
[ترجمه گوگل]بیش از یک شاد، خدگار می تواند یک شمشیر عظیم، عظیم و نگین دار را ببیند

15. In other cultures, the upright pointed the way to heaven and the crosspiece represented earthly influences.
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ های دیگر، عمودی راه را به آسمان نشان می داد و the نشان از تاثیرات زمینی داشتند
[ترجمه گوگل]در فرهنگ های دیگر، راست به راه به بهشت ​​اشاره کرد و این نشان دهنده تاثیرات زمین است


کلمات دیگر: