1. This morning we caught our first glimpse of the beautiful shoreline.
امروز صبح اولین نظر را به ساحل زیبا انداختیم
2. One glimpse of the very feminine vision was enough to tell Romeo that he loved Juliet.
یک نظر اجمالی به آن تصویر زنانه، کافی بود که "رومئو" بداند که شیفته "ژولیت" است
3. The tall shrubs kept us from getting a glimpse of the new people who inhabited the beach house.
بوته های بلند مانع دید ما از افراد جدیدی شد که در خانه ساحلی ساکن بودند
4. i had a glimpse of her and then she disappeared in the crowd
در یک آن او را دیدم و سپس در جمعیت ناپدید شد.
5. to catch a glimpse of
نظر اجمالی افکندن به،برای لحظه ای دیدن
6. We only had a fleeting glimpse of the sun all day.
[ترجمه ترگمان]تمام روز فقط یک نگاه گذرا به خورشید داشتیم
[ترجمه گوگل]ما فقط یک نگاه اجمالی به خورشید در تمام روز داشتیم
7. I caught a glimpse of our new neighbor.
[ترجمه ترگمان] یه نگاهی به همسایه جدیدمون انداختم
[ترجمه گوگل]من یک نگاه اجمالی به همسایه جدید ما گرفتیم
8. Below us you could glimpse the rooftops of a few small villages.
[ترجمه ترگمان]در زیر ما می توانید سقف چند روستای کوچک را ببینید
[ترجمه گوگل]در زیر ما می توانید از پشت بام های کوچکی از روستاهای کوچک نگاه کنید
9. I caught a momentary glimpse of them.
[ترجمه ترگمان]لحظه ای به آن ها نگاه کردم
[ترجمه گوگل]من یک نگاه اجمالی به آنها کردم
10. Fans crowded the street outside waiting for a glimpse of their hero.
[ترجمه ترگمان]طرفداران در بیرون خیابان ازدحام کردند و منتظر دیدن قهرمان خود شدند
[ترجمه گوگل]طرفداران خیابان را در انتظار نگاهی به قهرمان خود شلوغ کردند
11. The girls caught only a fleeting glimpse of the driver.
[ترجمه ترگمان]دخترها فقط نگاهی گذرا به راننده انداختند
[ترجمه گوگل]دختران تنها یک نگاه اجمالی سریع به راننده گرفتند
12. He caught a glimpse of her in the crowd.
[ترجمه ترگمان]او را در میان جمعیت دید
[ترجمه گوگل]او یک نگاه اجمالی از او را در جمعیت مشاهده کرد
13. The programme gives us a rare glimpse of a great artist at work.
[ترجمه ترگمان]این برنامه به ما یک نگاه نادر از یک هنرمند بزرگ در محل کار می دهد
[ترجمه گوگل]این برنامه به ما نگاهی نادر از یک هنرمند عالی در کار می دهد
14. He took a quick glimpse at the map.
[ترجمه ترگمان]نگاهی سریع به نقشه انداخت
[ترجمه گوگل]او یک نگاه اجمالی به نقشه داشت
15. He caught a glimpse of his former lover in the theatre last night.
[ترجمه ترگمان]شب پیش چشمش به معشوق سابقش افتاد
[ترجمه گوگل]او شب گذشته شباهت عاشق سابق خود را در تئاتر دید
16. I only caught a glimpse of the thief, so I can't really describe him.
[ترجمه ترگمان]من فقط یک نظر دزد را دیدم، بنابراین نمی توانم او را توصیف کنم
[ترجمه گوگل]من فقط یک نگاه اجمالی به دزد دیدم، بنابراین نمیتوانم واقعا او را توصیف کنم
17. We got just a brief glimpse of the car as it rushed by.
[ترجمه ترگمان]با عجله اتومبیل را تماشا کردیم
[ترجمه گوگل]ما فقط یک نگاه کوتاه از ماشین به عنوان آن را با عجله
18. She catches a glimpse of a car in the distance.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به اتومبیلی در دوردست می اندازد
[ترجمه گوگل]او یک نگاه اجمالی از یک ماشین را در فاصله نگاه می کند
19. Necks were strained for a glimpse of the stranger.
[ترجمه ترگمان]گردن ها برای یک نظر بیگانه کشیده شد
[ترجمه گوگل]برای یک نگاه اجمالی به غریبه، گردنها کشیده شدند