1. think before you act!
پیش از اقدام فکر بکن !
2. think of your future!
در فکر آینده ی خود باش !
3. think what joy was ours
به یاد بیاور که چقدر خوش بودیم.
4. think what the future holds
در نظر بگیر که آینده در بطن خود چه دارد.
5. think what your next step should be
درباره ی اقدام بعدی خود تصمیم بگیر.
6. think (all) the world of
بسیار دوست داشتن یا تحسین کردن،نور چشم خود دانستن
7. think better of
1- عقیده ی بهتری داشتن (درباره ی چیزی یا کسی) 2- (پس از تفکر) تجدید نظر کردن
8. think big!
بلند نظر باش !،تخیلت را به کار ببر!
9. think fit
مناسب دانستن،بجا پنداشتن
10. think little (or nothing) of
1- اهمیت ندادن،مهم نپنداشتن 2- تردید نکردن
11. think nothing of it!
اهمیت ندارد! قابل ندارد!،بفرمایید!،چوبکاری نفرمایید!
12. think on (or upon)
(قدیمی) قصد کردن،مورد ملاحظه قرار دادن
13. think out
کاملا مورد تفکر قرار دادن،تا پایان کار را سنجیدن،مورد بررسی دقیق قرار دادن
14. think out loud (or think aloud)
افکار خود را آشکار کردن،بلند بلند فکر کردن
15. think over
مورد تفکر مجدد قرار دادن،باز اندیشی کردن
16. think the world of someone
برای کسی ارزش و احترام زیاد قایل شدن
17. think through
چیزی را تا پایان مورد تفکر قرار دادن،از آغاز تا پایان کاری را سنجیدن
18. think twice
مجددا مورد تفکر قرار دادن،مداقه کردن
19. think up
ابداع کردن،اختراع کردن،از خود درآوردن،به فکر (کسی) رسیدن
20. don't think too much about money
درباره ی پول زیاد فکر نکن.
21. i think bargaining over price is a bad custom
به نظر من چانه زدن سر قیمت رسم بدی است.
22. i think he took the money but i couldn't swear to it
فکر می کنم او پول را برداشت ولی صددرصد مطمئن نیستم.
23. i think of her each single minute
دقیقه به دقیقه در فکر او هستم.
24. i think therefore i am
(دکارت) فکر می کنم،لذا وجود دارم.
25. they think of nothing beyond their bodily needs
آنان به فکر چیزی ورای نیازهای جسمانی خود نیستند.
26. to think along certain lines
در راستای خطوط معینی اندیشیدن
27. to think highly of something
ارج نهادن بر چیزی
28. a new think film
یک فیلم جدید تفکر انگیز
29. do not think that every spot is a sapling . . .
(سعدی) هر پیسه گمان مبر نهالی. . .
30. i don't think it will rain
گمان نمی کنم باران بیاید.
31. i don't think my project was given due attention
فکر می کنم که طرح من مورد توجه کافی قرار نگرفت.
32. i should think they would be pleased
فکر می کنم آنها خرسند خواهند شد.
33. i would think he would want to come too
فکر می کنم او هم می خواهد بیاید.
34. those who think of bread and butter. . .
آنان که به فکر نان و آش اند. . .
35. we didn't think their threats were for real
فکر نمی کردیم تهدیدهای آنها واقعی باشد.
36. when i think of my poor son, my insides start aching
وقتی فکر پسر بی چاره ام را می کنم دلم می سوزد.
37. you can't think how happy i am to see you!
نمی توانی تصور بکنی که چقدر از دیدن تو خوشحالم !
38. doubt makes one think
شک انسان را به فکر می اندازد.
39. every time i think of the accident my stomach churns
هر وقت فکر آن حادثه را می کنم دلم زیر و رو می شود.
40. he shuddered to think that someday they too will have an atomic bomb
فکر اینکه آنها هم روزی بمب اتمی خواهند داشت لرزه بر اندامش افکند.
41. i did not think she would have the courage to challenge her ill-tempered boss
فکر نمی کردم یارای مقابله با رئیس بد خلق را داشته باشد.
42. i for one think he is lying
من یکی فکر می کنم که او دروغ می گوید.
43. i like to think about god
دوست دارم درباره ی خدا اندیشه کنم.
44. i tremble to think of what might have happened
هر وقت فکر احتمال آن رویداد را می کنم لرزه بر اندامم می افتد.
45. littler than you think
کوچکتر از آنچه که فکر می کنی
46. we have to think of the nation's tomorrow
باید در فکر آینده ی ملت باشیم.
47. who do you think you are!
خیال می کنی کی هستی !
48. i'd better have a think before i decide
بهتر است قبل از تصمیم گیری کمی فکر کنم.
49. it behooves you to think for yourself
باید مستقلا فکر کنی.
50. it hurts to even think about it
حتی اندیشیدن درباره ی آن دردآور است.
51. it is paranoia to think that everybody wants to harm you
کژپنداری است که فکر کنی همه می خواهند به تو صدمه بزنند.
52. on second thought, i think i'll accept your offer
پس از اندیشه ی مجدد احتمالا پیشنهاد شما را قبول خواهم کرد.
53. we grieve and sweat to think that he too may die
ما غم می خوریم و نگرانیم که شاید اوهم بمیرد.
54. father huffed and said, "do you think money grows on trees!"
پدر برآشفت و گفت : ((فکر می کنی پول علف خرسه !))
55. we took any means we could think of
به هر وسیله ای که به فکرمان رسید متوصل شدیم.
56. why do you shout, do you think i am deaf!
چرا جار می زنی،خیال می کنی کرم !
57. a computer is a machine that can think and reason
کامپیوتر ماشینی است که می تواند فکر و استدلال کند.
58. he was not the first man to think of inventing a flying machine
او اولین کسی نبود که به فکر اختراع یک ماشین پرنده افتاد.
59. the problem is more involved than you think
مسئله از آنچه تو فکر می کنی پیچیده تر است.
60. only report what i said not what you think i said
فقط آنچه را که گفتم بازگو کن نه آنچه را که فکر می کنی گفتم.
61. she doesn't give a fig what the neighbors think
او اصلا عین خیالش نیست که همسایه ها چی فکر می کنن.
62. he had great industry but didn't know how to think
او پشتکار زیادی داشت ولی نمی دانست چطور فکر کند.
63. life is a tragedy for those who feel and a comedy for those who think
زندگی برای کسانی که احساس دارند تراژدی (غمنامه) است و برای کسانی که فکر می کنند کمدی (شادنامه).