1. the witch put a curse on them
ساحره آنها را نفرین کرد (دچار لعن کرد).
2. The central character is a malevolent witch out for revenge.
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی، یه جادوگر بد برای انتقام گرفتنه
[ترجمه گوگل]شخصیت مرکزی یک انتقام جنجالی بدخواهانه است
3. The witch enchanted the princess with magic words.
[ترجمه ترگمان]جادوگر با کلمات جادویی پرنسس را طلسم کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر شاهزاده خانم را با کلمات جادویی تحریک کرد
4. The evil witch in this story is cursed by.
[ترجمه ترگمان] جادوگر شرور تو این داستان نفرین شده اس
[ترجمه گوگل]جادوگر بد در این داستان لعنت شده است
5. The witch disappeared in a puff of smoke.
[ترجمه ترگمان]ساحره در هاله ای از دود ناپدید شد
[ترجمه گوگل]جادوگر در یک پف دود ناپدید شد
6. The heartless witch cast a spell on the poor little girl.
[ترجمه ترگمان]جادوگر بی عاطفه یه افسون روی اون دختر بیچاره اجرا کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر بدون عصبانیت یک دختر کوچک فقیر را طلسم می کند
7. The little witch put a mock malignity into her beautiful eyes, and Joseph, trembling with sincere horror, hurried out praying and.
[ترجمه ترگمان]جادوگر کوچک با بدجنسی او را به چشمان زیبای خود انداخت و جوزف که از فرط وحشت می لرزید، با عجله از اتاق بیرون رفت و دعا خواند
[ترجمه گوگل]جادوگر کوچکی را به چشمان زیبای او می اندازد و یوسف با ترس و وحشت در حال تکان دادن، عجله کرد و دعا کرد
8. The witch put a magic spell on the prince and turned him into a frog.
[ترجمه ترگمان]ساحره یک افسون جادویی روی پرنس گذاشت و او را به قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر یک شاهزاده سحر آمیز را به شاهزاده تبدیل کرد و او را به یک قورباغه تبدیل کرد
9. The witch changed the prince into a frog.
[ترجمه ترگمان]ساحره پرنس رو تبدیل به قورباغه کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر شاهزاده را به یک قورباغه تبدیل کرد
10. The witch is supposed to have put a curse on the house.
[ترجمه ترگمان] جادوگر باید نفرین رو توی خونه گذاشته باشه
[ترجمه گوگل]جادوگر قرار است لعنت بر روی خانه قرار داده شود
11. witch on the TV.
[ترجمه ترگمان] جادوگر توی تلویزیون
[ترجمه گوگل]جادوگر در تلویزیون
12. In the story, a wicked witch put a curse on the princess for 100 years.
[ترجمه ترگمان]تو این داستان، یه جادوگر بدجنس صد ساله که نفرین رو روی پرنسس گذاشته
[ترجمه گوگل]در این داستان، یک جادوگر شرور 100 ساله لعنت به شاهزاده خانم کرد
13. They say she died after a witch cast a spell on her.
[ترجمه ترگمان] میگن بعد از اینکه یه جادوگر اونو طلسم کرد مرده
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که پس از یک جادوگر، یک جادوگر به او زد
14. A witch had changed him into a mouse.
[ترجمه sina] یک جادوگر او را به موش تبدیل کرد.
[ترجمه جواد] جادوگری اورا مانند موش کرد
[ترجمه ترگمان]یک ساحره او را تبدیل به یک موش کرده بود
[ترجمه گوگل]یک جادوگر او را به یک ماوس تغییر داد
15. She's a witch, and she'll cast a spell on you if she catches you.
[ترجمه ترگمان]او یک جادوگر است و اگر او تو را بگیرد، افسونی روی تو اجر خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر است، و اگر شما او را جلب کند، به شما طلسم می دهد