1. (at) full pelt
با سرعت تمام،با شتاب زیاد
2. i gave him a good pelt on the head with my stick
با چوب خود ضربه ی جانانه ای بر سر او زدم.
3. i listened to the rain pelt and rattle on the tin roof
به صدای خوردن و تلق تلق باران روی شیروانی گوش دادم.
4. Some of the younger men began to pelt one another with snowballs.
[ترجمه ترگمان]بعضی از افراد کوچک تر با هم به هم گلوله های برفی می زدند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردان جوان شروع به انداختن یکدیگر با توپ های برفی کردند
5. The children pelt each other with snowballs.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با گلوله های برفی به هم پرتاب می شدند
[ترجمه گوگل]بچه ها با توپ های برف به یکدیگر متصل می شوند
6. Alice leapt from the car and ran full pelt towards the emergency room.
[ترجمه ترگمان]الیس از ماشین بیرون پرید و به سمت اتاق اورژانس رفت
[ترجمه گوگل]آلیس از ماشین رانده و به سمت اتاق اورژانسی حرکت کرد
7. He ran full pelt to the bus stop.
[ترجمه ترگمان]با تمام قوا به ایستگاه اتوبوس حمله ور شد
[ترجمه گوگل]او به سمت ایستگاه اتوبوس حرکت کرد
8. The boy gave the bully a pelt on the back with a pebble.
[ترجمه ترگمان]پسر با سنگریزه به پشتش ضربه زد
[ترجمه گوگل]پسر بچه را با یک سنگ ریزه به عقب هل داد
9. Bullets of water pelt down, gusts of wind whip and tear from all sides.
[ترجمه ترگمان]گلوله آب به پایین پرتاب می شود و باد می وزد و از هر طرف پاره می شود
[ترجمه گوگل]گلوله های آب از بین می رود، نفس های شلاق و پارگی از همه طرف
10. A prime beaver pelt was worth $ 6 to $ 8 a pound.
[ترجمه ترگمان]یک کلاهک اصلی سگ آبی به ارزش ۶ تا ۸ میلیارد پوند ارزش دارد
[ترجمه گوگل]نخستین شبیه ببر 6 تا 8 دلار پوند بود
11. An animal's pelt covered his scalp, its empty legs dangling beside his ears, yet it seemed not at all absurd.
[ترجمه ترگمان]پوست سر حیوانی پوست سرش را پوشانده بود و پاهای خالی آن در گوش هایش آویزان بود، با این حال به نظر نمی رسید که بی معنی باشد
[ترجمه گوگل]شلاق حیوانات پوست سر خود را پوشانده بود، پاهای خالی آن در گوشهایش آویزان بود، اما به نظر نمی رسید که پوچ باشد
12. I stroked his lovely velvety pelt and smelt his warm meaty breath.
[ترجمه ترگمان]به پوست نرم مخملی او دست کشیدم و نفس گرم او را حس کردم
[ترجمه گوگل]من شلوار مخملی دوست داشتنی خود را شستشو دادم و نفس نفس نفس نفس کشیدم
13. He ran full pelt down the street with a brick in his hand.
[ترجمه ترگمان]با یک آجر کف خیابان به طرف پایین خیابان دوید
[ترجمه گوگل]او در خیابان با یک آجر در دستش به حرکت درآورد
14. Pelt: Gee, thanks for the welcome.
[ترجمه ترگمان] خدایا، ممنون که اومدی
[ترجمه گوگل]Pelt Gee، با تشکر از خوش آمدید
15. Crowds started to pelt police cars with stones.
[ترجمه ترگمان]جمعیت شروع به پرت کردن ماشین های پلیس با سنگ کردند
[ترجمه گوگل]مردم شروع به حرکت دادن اتومبیل های پلیس با سنگ کردند