1. wry humor
مزاح یا شوخ طبعی غیرعادی
2. a wry glance
نگاه چپ،نگاه کج
3. pull a wry face
چهره ی خود را کج و معوج کردن
4. With wry humour, they laugh at their misfortunes.
[ترجمه ترگمان]با شیطنت آن ها را مسخره می کنند و به misfortunes می خندند
[ترجمه گوگل]با طنز کلاسیک، آنها در بیداری خود خنده می گیرند
5. Matthew allowed himself a wry smile.
[ترجمه ترگمان] متیو \"به خودش لبخند زد\"
[ترجمه گوگل]متی مجاز به داشتن یک لبخند کدر شد
6. He pulled a wry face when I asked him how it had gone.
[ترجمه ترگمان]وقتی ازش پرسیدم که چطور پیش رفته، اخم کرد
[ترجمه گوگل]وقتی که از او پرسیدم چطور گذشت، چهره ای عجیب را کشید
7. Jim permitted himself a wry smile.
[ترجمه ترگمان]جیم لبخندی کج و معوج زد
[ترجمه گوگل]جیم خود را مجذوب لبخند کور
8. His mouth twisted into a wry smile.
[ترجمه ترگمان]دهانش مثل یک لبخند کج شده بود
[ترجمه گوگل]دهانش به یک لبخند کثیف تبدیل شده است
9. Her writing has a wry dryness.
[ترجمه ترگمان]نوشته هاش یه تیکه خشکی داره
[ترجمه گوگل]نوشتن او خشکی کج است
10. She gave a wry smile.
[ترجمه ترگمان]لبخند کج و کوله ای تحویلم داد
[ترجمه گوگل]او یک لبخند کریستالی گذاشت
11. He looked across at Jos with a wry smile .
[ترجمه ترگمان]با لبخندی کج وکوله به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با لبخند کلاسی در جوزا نگاه کرد
12. She made a wry grimace.
[ترجمه ترگمان]او اخم کرد
[ترجمه گوگل]او یک تکه تکه تکه ساخت
13. His mouth lifted in a wry smile.
[ترجمه ترگمان]دهانش با لبخندی کج وکوله بلند شد
[ترجمه گوگل]دهان او در یک لبخند کریستال بریده شد
14. She watched their fumbling efforts with wry amusement.
[ترجمه ترگمان]او با شیطنت تمام تلاش آن ها را تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او تلاش های بی نظیر خود را با سرگرم کننده جادویی تماشا کرد
15. Antony's wry smile disconcerted Sutcliffe.
[ترجمه ترگمان]لبخند کج وکوله و کج وکوله آنتونیوس Sutcliffe Sutcliffe را مشوش کرد
[ترجمه گوگل]لبخند کریستی آنتونیک Sutcliffe را ناراحت کرد