dabbled، رنگ پاشیدن، نم زدن، تر کردن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن
dabbled
انگلیسی به فارسی
پیشنهاد کاربران
به چیزی متوسل شدن
کاریو امتحان کردن
حرکتی رو باور کردن
سراغ کاری رفتن
کاریو امتحان کردن
حرکتی رو باور کردن
سراغ کاری رفتن
کلمات دیگر: