کلمه جو
صفحه اصلی

saber rattling


دم از جنگ زدن، قدرت نمایی کردن، نیروی نظامی خود را به رخ کشیدن، نمایش نیروی نظامی

انگلیسی به فارسی

قدرت نمایی، نمایش نیروی نظامی


زخم زدن، قدرت نمایی، نمایش نیروی نظامی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a menacing display of military force, or the verbal threat to use it.

جملات نمونه

1. As a response we're saber rattling with our Naval muscle in the south China Sea and Korean Peninsula.
[ترجمه ترگمان]در پاسخ، ما در دریای چین، دریای چین و شبه جزیره کره، muscle را به صدا در می آوریم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک پاسخ، ما با عضله دریایی ما در دریای چین جنوبی و شبه جزیره کره ای سر و صدا زدیم

2. Saber rattling that set the stage for war.
[ترجمه ترگمان]Saber که صحنه را برای جنگ آماده می کرد
[ترجمه گوگل]صدای زنگ زدن که صحنه را برای جنگ تعیین می کند

3. Despite the saber rattling, most union leaders are not inclined to call for general strikes or mass pickets.
[ترجمه ترگمان]علی رغم the شمشیر، بسیاری از رهبران اتحادیه ها تمایل ندارند که به اعتصاب عمومی یا دسته های انبوه بپردازند
[ترجمه گوگل]با وجود گرگرفتگی، اغلب رهبران اتحادیه تمایل به تماس با اعتصابات عمومی و یا جادوگران انبوه ندارند

4. This is just North Korean saber rattling, pure and simple.
[ترجمه ترگمان]این فقط شمشیر کره شمالی است، خالص و ساده
[ترجمه گوگل]این فقط کره ای کره ای کوبنده، خالص و ساده است

5. A peaceful talk should be arranged prior to any saber rattling.
[ترجمه ترگمان]یک گفتگوی صلح آمیز باید قبل از هر نوع شمشیر انجام شود
[ترجمه گوگل]گفتگو صلح آمیز باید پیش از هر گریز زخمی مرتب شود

6. Sometimes the U. S. can be serious; it is not just saber rattling toward other nations.
[ترجمه ترگمان] \"بعضی اوقات\" ف - - ی اس - - - - - - - - جدی می گی؛ این فقط saber که به ملل دیگر rattling
[ترجمه گوگل]گاهی U S می تواند جدی باشد؛ این فقط جرقه زدن به سوی دیگر کشورها نیست

7. Though occupied with his lonely struggle to unify gravity and electromagnetism in a single mathematical framework, he watched Germany's saber rattling with alarm.
[ترجمه ترگمان]اگر چه درگیر مبارزه تن های خود برای اتحاد جاذبه و الکترو مغناطیس در یک چارچوب ریاضی واحد بود، با ترس و لرز آن شمشیر را نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]گرچه اشغال مبارزه با تنهایی او برای متحد شدن گرانش و الکترومغناطیس در یک چارچوب ریاضی تنها، شاهد زلزله آلمان بود

8. As to the Taiwan independence movement, some politicians feel China is just saber rattling.
[ترجمه ترگمان]اما در مورد جنبش استقلال تایوان، برخی از سیاستمداران احساس می کنند که چین تنها یک شمشیر است
[ترجمه گوگل]در مورد جنبش استقلال تایوان، بعضی از سیاستمداران احساس می کنند چین فقط زخمی شده است

9. Japan has been engaged in efforts to improve its sea-borne based ballistic missile defense capabilities in the wake of North Korean missile tests and saber rattling.
[ترجمه ترگمان]ژاپن در تلاش برای بهبود قابلیت های دفاع موشکی موشک های بالستیک خود در برابر آزمایش های موشکی کره شمالی و تکان دادن شمشیر درگیر بوده است
[ترجمه گوگل]ژاپن در تلاش برای بهبود قابلیت های دفاع موشکی بالستیک خود در دریای خزر براساس آزمایشات موشکی کره شمالی و زخم زدن است

10. It is still too early to say whether your opponent's threats were mere saber rattling .
[ترجمه ترگمان]هنوز خیلی زود است که بگویم تهدیدهای رقیب شما فقط saber است یا نه
[ترجمه گوگل]هنوز هم خیلی زود است که بگویم تهدید حریف شما به زحمت زیاد بود

پیشنهاد کاربران

رجزخوانی

شاخ و شونه کشیدن، رجز خوانی کردن، قدرت نظامی را به رخ یکدیگر کشیدن

رجز خوانی

– saber rattling toward other nations
– saber rattling that set the stage for war
– a peaceful talk should be arranged prior to any saber rattling


کلمات دیگر: