نقشه ها، نقشه، نگاشت، نقشه کشیدن، نگاشتن، ترسیم کردن
maps
انگلیسی به فارسی
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] نقشه-نگاشت ارایه گرافیکی روی صفحهای از عوارض منتخب از تمام یا بخشی از سطح کره زمین (یا هر جرم آسمانی).
[ریاضیات] نقشه
[ریاضیات] نقشه
جملات نمونه
1. the book contains several maps
کتاب حاوی چندین نقشه است.
2. the book's inserts consisted of two maps and a folded picture
لاورقی های کتاب عبارت بودند از دو نقشه و یک تصویر تا شده.
پیشنهاد کاربران
نقشه راه
maps همان mapهست که به ان s اضافه شده ( جمع=maps=چندین نقشه )
maps همان mapهست که به ان s اضافه شده ( جمع=maps=چندین نقشه )
کلمات دیگر: