کلمه جو
صفحه اصلی

humming


زمزمه کننده، فرفر کننده، وزوزو، وزوزکننده، سخت، جدی، کاری، سنگین، تند

انگلیسی به فارسی

زمزمه کننده، فرفر کننده، وزوزو


(عامیانه) پر رونق، موفق و روبراه، پر فعالیت، پر جنب و جوش (رجوع شود به: hum)


زمزمه کردن، وزوز کردن، صدا کردن، همهمه کردن، فریب دادن، در فعالیت بودن


انگلیسی به انگلیسی

• making a droning sound; buzzing; energetically active; extremely busy

جملات نمونه

1. a bee was humming around my head
زنبوری دور سرم وز وز می کرد.

2. my head is humming
سرم صدا می کند.

3. once again,our economy is humming
اقتصاد ما دوباره به جنبش در آمده است.

4. He was humming a familiar tune.
[ترجمه ترگمان]آهنگ آشنایی را زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]او صدای آشنا را آویزان کرد

5. The garden was humming with the sound of bees.
[ترجمه ترگمان]باغ با صدای زنبوره ای عسل وزوز می کرد
[ترجمه گوگل]باغ با صدای زنبورها آواز خواند

6. He was humming a tune as he dried the dishes.
[ترجمه ترگمان]همچنان که ظرف ها را خشک می کرد آهنگی را زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که غذاها را خشک کرد، صدایی آواز خواند

7. She was humming softly to herself.
[ترجمه ترگمان]آهسته زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]او به تنهایی به خودش خیره شد

8. Sam was humming a little tune .
[ترجمه ترگمان]سام داشت کمی زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]سام کمی لحن کرد

9. The bees were humming in the garden.
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای عسل در باغ وزوز می کردند
[ترجمه گوگل]زنبورها در باغ فرو می ریختند

10. The pub was really humming last night.
[ترجمه ترگمان]این کافه دیشب حسابی وزوز می کرد
[ترجمه گوگل]این میخانه واقعا شب گذشته بود

11. The whole place was humming when we arrived.
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدیم همه جا وزوز می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی ما وارد شدیم، همه جا جمع شد

12. The office was really humming with activity.
[ترجمه ترگمان]دفتر واقعا در حال وزوز با فعالیت بود
[ترجمه گوگل]این دفتر واقعا با فعالیت فعالیت داشت

13. The whole room was humming now.
[ترجمه ترگمان]تمام اتاق زیر لب زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]تمام اتاق در حال باریدن بود

14. He was humming a snatch of a song from "Cabaret".
[ترجمه ترگمان]او در حال زمزمه یک ترانه از \"Cabaret\" بود
[ترجمه گوگل]او یک خرگوش از یک آهنگ از 'کاباره' را آواز خواند

15. The bees were humming around the hive.
[ترجمه ترگمان]زنبوره ای در اطراف کندو وزوز می کردند
[ترجمه گوگل]زنبورها در اطراف کندو آواز خواندند

پیشنهاد کاربران

زمزمه کننده


کلمات دیگر: