1. full (or top or maximum) speed
بیشینه ی تندی،حداکثر سرعت
2. full brothers
برادران تنی
3. full colonel
سرهنگ تمام
4. full fathom five thy father lies . . .
(شکسپیر) پدرت در عمق 35 متری مدفون است . . .
5. full information
اطلاعات تمام و کمال
6. full moon
ماه شب چهاردهم
7. full of interest for me
پراز کشش برای من
8. full of pageantry, banners, and bravery
پر از مراسم پر زرق و برق و پرچم ها و جلال و جبروت
9. full of righteous anger
آکنده از خشم بجا
10. full of sound and fury signifying nothing
(شکسپیر) پر از سروصدا و خشونت و کاملا بی معنی
11. full of sound and fury, signifying nothing
(شکسپیر) پر از هیاهو و خشونت و عاری از هر گونه معنی
12. full professor
استاد (تمام)
13. full professor
استاد (دانشگاه)
14. full steam ahead!
با تمام نیرو به جلو!
15. full alert
(ارتش) آماده باش کامل
16. full complement (of)
(در مورد یک دست ظرف یا خدمه یا یک دسته ی کامل کارمند و غیره) دست کامل،گروه کامل،دسته ی بی کم و کاست،ظرفیت تکمیل
17. full of beans
پر انرژی،پر اشتیاق،سرزنده
18. a full appreciation of the risks involved
ارزیابی کامل مخاطرات مربوطه
19. a full boatload of passengers
یک قایق پر از مسافر
20. a full complement of teeth
یک دست دندان کامل
21. a full dozen
دو جین تمام
22. a full face
صورت گرد و گوشتالو
23. a full glass
یک لیوان پر
24. a full load
بک بار کامل
25. a full moon
ماه شب چهارده،ماه کامل
26. a full skirt
دامن پرچین،دامن کلوش
27. in full bay, the hounds followed the fox
سگ های تازی زوزه کنان در تعقیب روباه بودند.
28. in full sail
با بادبان های کاملا افراشته
29. the full amount must be remitted in five days
کل مبلغ باید ظرف پنج روز فرستاده شود.
30. the full exposure of his crimes took two years
پرده برداری کامل از جنایات او دو سال طول کشید.
31. the full extent of the damages sustained is not yet known
میزان دقیق آسیب های وارده هنوز تعیین نشده است.
32. the full version of his journals
متن کامل خاطرات روزانه ی او
33. (at) full blast
باحداکثر قدرت یا سرعت یا ظرفیت،تمام و کمال
34. (at) full pelt
با سرعت تمام،با شتاب زیاد
35. at full length
دراز کشیده،با تمام قد یا طول،در تمام درازا
36. at full tilt
با سرعت تمام،با شتاب تمام
37. come full circle
(پس از تغییرات زیاد) به وضع پیشین بازگشتن
38. in full
1- به طور کامل (و خلاصه نشده)،تمام و کمال،بدون حذف و زدگی،مشروح 2- به مبلغ کامل،به میزان تمام
39. in full career
با حداکثر سرعت،با شتاب تمام
40. in full cry
(بیشتر در مورد سگ شکاری) در تعقیب شکار،با اشتیاق دنبال کسی یا چیزی (رفتن)
41. in full fig
(عامیانه) سر تا پا غرق در جامه ی فاخر و تزئینات،شال و قبا کرده
42. in full swing
دراوج فعالیت،کاملا دست به کار
43. in full view of
کاملا در معرض دید
44. one's full
تا آنجایی که (کسی) بخواهد،به میزان دلخواه،کام دل (کسی)
45. a bag full of apples
یک پاکت پر از سیب
46. a bottle full of water
یک شیشه پر از آب
47. a bowl full of fruits
یک قدح پر از میوه
48. a box full of blue capsules
یک قوطی پر از پوشینه های آبی رنگ
49. a box full of clothes
صندوقی پر از لباس
50. a bucket full of coal
یک سطل پر از زغالسنگ
51. a car full of his armed henchmen followed behind him
اتومبیلی که مملو ازدار و دسته ی مسلح او پر بود در عقب او حرکت می کرد.
52. a crate full of apples
یک صندوق پر از سیب
53. a lap full of apples
یک دامن پر از سیب
54. a letter full of menace
نامه ای پر از تهدید
55. a pit full of poisonous snakes
یک چاله پر از مارهای سمی
56. a plate full of fruits
یک بشقاب پر از میوه
57. a poem full of commonplace moralities
شعری مملو از پندآموزی های پیش پا افتاده
58. an article full of conjectures
مقاله ای مملو از حدسیات
59. downtown is full of high-rise office buildings
مرکز شهر پر است از ساختمان های بلند ادارات
60. hail mary, full of grace
درود بر مریم پرفتوت
61. he is full of spirits
خیلی شنگول است.
62. he took full note of what had happened
کاملا متوجه شد که چه روی داده بود.
63. he was full of apology
او با تمام وجود پوزش می خواست.
64. he was full of male energy
او مملو بود از شور و حرارت مردانه.
65. he was full of remorse for having slapped his own mother
از این که به مادر خودش سیلی زده بود غرق ندامت بود.
66. hold the full cup steady, else it may spill
فنجان پر را بی تکان نگهدار و الا می ریزد.
67. i am full
من سیرم.
68. i know full well what you want
خوب می دانم چه می خواهی.
69. life is full of ups and downs
زندگی پر از فراز و نشیب است.
70. she seems full of my company
به نظر می رسد که از مصاحبت من سیر شده است.