کلمه جو
صفحه اصلی

blubber


معنی : حباب، کف، الچروبه، چاق شدن، هایهای گریستن، با صدا گریستن، چربی اوردن
معانی دیگر : پیه نهنگ و دیگر پستانداران دریایی که از آن روغن ماهی به دست می آید، با زاری گفتن، زاریدن، های های گریستن (مثل کودک)، گریه و زاری کردن، زار زار گریه کردن، از شدت گریه باد کردن یا خیس شدن، چربی بالن وسایرپستانداران دریایی

انگلیسی به فارسی

کف، حباب، چربی بالن و سایر پستانداران دریایی، چاق شدن، چربی آوردن، های‌های گریستن، با صدا گریستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the layer of fat beneath the skin of whales, seals, and other large sea mammals.

- The whale blubber was melted down for oil.
[ترجمه ترگمان] پیه وال برای نفت آب شده بود
[ترجمه گوگل] نیل نیل برای نفت خرد شده بود

(2) تعریف: the act of blubbering.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: blubbers, blubbering, blubbered
• : تعریف: to weep uncontrollably and loudly.
مشابه: sob

- Don't blubber like a baby!
[ترجمه ترگمان] مثل یک بچه چاق نکن!
[ترجمه گوگل] مثل یک کودک نباشید!
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to attempt to utter while weeping loudly and uncontrollably.
مشابه: sob

- The child blubbered his protest.
[ترجمه ترگمان] کودک به اعتراض خود اعتراض کرد
[ترجمه گوگل] کودک اعتراض خود را تضعیف کرد
صفت ( adjective )
مشتقات: blubberingly (adv.)
• : تعریف: puffy or swollen; fat (often used in combination).

• whale fat (zoology); excess fat; noisy crying, sobbing
burst into loud crying; swell from crying
swollen from crying; swollen, fat, thick
blubber is the fat of whales, seals, and similar sea animals.
if you blubber, you cry noisily and in an unattractive way.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کف - حباب - چربی نهنگ

مترادف و متضاد

حباب (اسم)
globe, foam, blubber, blob, bubble

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

الچروبه (اسم)
blubber

چاق شدن (فعل)
batten, blubber, plump

هایهای گریستن (فعل)
blubber

با صدا گریستن (فعل)
blubber

چربی اوردن (فعل)
blubber

جملات نمونه

1. The baby whale develops a thick layer of blubber to protect it from the cold sea.
[ترجمه مسعود شمیرانی] نهنگ کودک یک لایه ضخیم ازچربی تولید می کند تا از دریای سرد محافظت کند
[ترجمه ترگمان]وال سر یک لایه ضخیم از پیه را برای محافظت از آن از دریای سرد رشد می دهد
[ترجمه گوگل]نهنگ کودک یک لایه ضخیم از گلوله تولید می کند تا از دریای سرد محافظت کند

2. The whale is rich in blubber.
[ترجمه ترگمان]وال در پیه وال غنی است
[ترجمه گوگل]نهنگ غول پیکر است

3. She started to blubber like a child.
[ترجمه Amir] او مانند یک کودک شروع به گریه کردن کرد
[ترجمه ترگمان]مثل بچه ها شروع به گریه کرد
[ترجمه گوگل]او مانند یک کودک شروع به خم شدن کرد

4. She has lost most of her blubber and she is starving.
[ترجمه ترگمان]بیشتر of را از دست داده است و گرسنه است
[ترجمه گوگل]او بیشتر از او را از دست داده و او گرسنه است

5. A large piece of whale blubber, bearing the marks of fleshing knives, has been discovered off west Falkland.
[ترجمه ترگمان]یک تکه پیه وال بزرگ که نشان کاردها و of را در بر گرفته است از غرب Falkland کشف شده است
[ترجمه گوگل]یک قطعه بزرگ نهنگ نازک با علامت چاقوهای فلاشینگ از غرب فالکلند کشف شده است

6. The blubber was probably considered to be a valuable dietary supplement to help counter the effects of the cold weather.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد چربی به عنوان یک مکمل رژیم غذایی برای کمک به مقابله با اثرات آب و هوای سرد تلقی می شد
[ترجمه گوگل]احتمالا به عنوان یک مکمل تغذیه ای ارزشمند برای کمک به مقابله با اثرات هوای سرد محسوب می شود

7. Moving closer, Miles watched as strips of blubber were placed along with heated stones into canoes filled with water.
[ترجمه ترگمان]به جلو حرکت کرد، مایلز به صورت نوارهای پیه با سنگ های مذاب که پر از آب بود، نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]مایلز نزدیکتر، مایلز تماشا کرد به عنوان نوار از blubber همراه با سنگ های گرم شده به قایق های پر از آب قرار داده شد

8. Aquatic birds and mammals, equipped with subcutaneous blubber, may also have a covering of fur or feathers.
[ترجمه ترگمان]پرندگان و پستانداران آبزی، مجهز به زیر جلدی، ممکن است پوشش خز یا پر را نیز داشته باشند
[ترجمه گوگل]پرندگان و پستانداران آبزی که مجهز به بلورهای زیر جلدی هستند، ممکن است پوشش پوسته یا پرهای نیز داشته باشند

9. Here he found remains of structures for rendering blubber into whale oil.
[ترجمه ترگمان]در اینجا او بقایای ساختمانی را برای کشیدن پیه به روغن وال پیدا کرد
[ترجمه گوگل]در اینجا او باقی مانده از سازه ها برای ارائه blubber به نفت نهنگ

10. Large quantities of unused frozen meat and blubber have been found on rubbish dumps after recent drives.
[ترجمه ترگمان]مقادیر زیادی از گوشت منجمد شده و پیه خوک، پس از چند ماه اخیر، در محل های دفن زباله پیدا شده است
[ترجمه گوگل]مقادیر زیادی گوشت یخ زده و استفاده نشده از گندم در دفع زباله بعد از رانندگان اخیر یافت شده است

11. Now ! I am in process of blubber ! Ask for god, please let her come back!
[ترجمه ترگمان]! همین حالا من در جریان پیه وال هستم از خدا بخواه، خواهش می کنم بگذار برگردد!
[ترجمه گوگل]اکنون ! من در حال فرآیند بلوبری هستم! از خدا بپرس، لطفا اجازه دهید او را به عقب بر گردیم!

12. Hardly blubber, the energy - using tissue turns out to be one step away from muscle.
[ترجمه ترگمان]به سختی چربی، استفاده از بافت با استفاده از بافت یک گام دور از ماهیچه است
[ترجمه گوگل]به سختی دلفریب، بافت بافت انرژی تبدیل به یک قدم به عقب از عضله می شود

13. Who cry me a river, blubber - tooth tiger. Have some fun.
[ترجمه ترگمان]کی من رو به یه رودخونه، \"blubber\" صدا می کنه؟ خوش بگذره
[ترجمه گوگل]چه کسی رودرروی من را می کشد، بلبر - ببر دندان یه کمی سرگرمی داشتن

14. Many studies hit linked blubber to watching television and that interlock is possible due to inactivity, lunette de soleil, Hirsch said. But perhaps entertaining shows are too tributary.
[ترجمه ترگمان]هرش می گوید: بسیاری از مطالعات با چربی مرتبط با تماشای تلویزیون ارتباط دارند و این به دلیل عدم فعالیت، lunette دی سلی ممکن است ولی شاید نمایش های سرگرم کننده خیلی tributary باشند
[ترجمه گوگل]هیرش گفت: بسیاری از مطالعات به دنبال تماشای تلویزیون بوده و به دلیل عدم فعالیت، lunette de soleil امکان اتصال وجود دارد اما شاید نمایش های سرگرم کننده نیز خیلی زیاد است

The child was blubbering loudly.

بچه با صدای بلند گریه و زاری می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

چربی بدن خرس های قطبی

چربی ( زیر پوست ) ؛ گریه و زاری کردن

# The whale blubber was melted down for oil
# Take some exercise and get rid of some of that blubber
# She started to blubber like a child
# Don't blubber like a baby

blubber ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: چربی لایه
تعریف: لایه ای از چربی که در زیر پوست نهنگ ها و دیگر پستانداران دریایی قرار دارد


کلمات دیگر: