کلمه جو
صفحه اصلی

anatolian


وابسته به آسیای صغیر و مردم آن، اهل آناتولی

انگلیسی به فارسی

آناتولی


وابسته به آسیای صغیر و مردم آن، اهل آناتولی


وابسته به بخشی از زبان‌های هند و اروپایی (مانند زبان هتیت) که سابقا در آناتولی رایج بوده است


انگلیسی به انگلیسی

• native or resident of anatolia
of or pertaining to anatolia; of or relating to the people or culture of anatolia
extinct family of anatolian languages that were spoken in ancient anatolia that included hittite and other nonexistent languages

دیکشنری تخصصی

[نساجی] آناتولی - قالیچه تمام پشم بارنگهای متفاوت و طرحهای مختلف که در ترکیه بافته میشود

جملات نمونه

1. We took a plane south-west across the Anatolian plateau to Cappadocia.
[ترجمه ترگمان]ما یک هواپیما در جنوب غربی فلات (آناتولی)تا کاپادوکیا را در پیش گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما یک هواپیما را به جنوب غرب در سراسر فلات Anatolian به Cappadocia بردیم

2. This size is frequently encountered in contemporary Anatolian village rugs.
[ترجمه ترگمان]این سبک اغلب در rugs روستای معاصر آناتولی با آن مواجه می شود
[ترجمه گوگل]این اندازه اغلب در روستاهای معاصر Anatolian روستا دیده می شود

3. Price and resale value Anatolian rugs are relatively inexpensive and represent very good value for money.
[ترجمه ترگمان]قیمت فروش مجدد و فروش مجدد rugs (آناتولی)نسبتا ارزان بوده و ارزش بسیار خوبی برای پول دارند
[ترجمه گوگل]قیمت و فروش مجدد فرش Anatolian نسبتا ارزان و ارزش بسیار خوبی برای پول است

4. Most contemporary Anatolian items are sufficiently attractive to be well worth buying, whatever their resale value.
[ترجمه ترگمان]اکثر موارد (آناتولی)به اندازه کافی جذاب هستند که ارزش خریدن را داشته باشند، هر چه ارزش فروش مجدد آن ها
[ترجمه گوگل]اکثر آیتم های Anatolian معاصر به اندازه کافی جذاب هستند تا ارزش خرید آنها را داشته باشند

5. In the heart of the Anatolian steppe, dervishes still whirl on festive occasions in mystic union with God.
[ترجمه ترگمان]در دل دشت Anatolian استپ، که هنوز در روزه ای شاد و پر شور و شادی در میان اتحاد عرفانی قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]در قلب استاپ Anatolian، Dervishes هنوز در مراسم های جشن در اتحاد عارف با خدا سوار

6. Spurred on by a new class of Anatolian entrepreneurs, the economy has thrived.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد تحت تاثیر طبقه جدیدی از کارآفرینان در آناتولی رشد کرده است
[ترجمه گوگل]اقتصاد در حال رشد است توسط طبقه جدید کارآفرینان آناتولی، اقتصاد رشد کرده است

7. The earthquake occurred along the North Anatolian strike-slip fault that extends roughly east-west beneath the Gulf of Izmit.
[ترجمه ترگمان]این زمین لرزه در امتداد گسل strike شمال آناتولی (آناتولی)رخ داد که تقریبا در شرق - غرب در زیر خلیج of امتداد دارد
[ترجمه گوگل]این زلزله در امتداد خطای لغزش اعتصاب شمال آناتولی رخ داد که تقریبا شرق-غرب را در زیر خلیج عثت گسترش می دهد

8. Western Anatolian dancers perform at the Hippodrome.
[ترجمه ترگمان]رقصنده های غربی آناتولی در the اجرا می کنند
[ترجمه گوگل]رقصنده های آناتولی غربی در هیپدروم اجرا می شوند

9. Big dogs like the Anatolian shepherd or Great Pyrenees can guard them from hostile animals.
[ترجمه ترگمان]سگ های بزرگ مانند یک چوپان (Anatolian)یا پیر پیرنه می توانند از آن ها در مقابل حیوانات دشمن محافظت کنند
[ترجمه گوگل]سگ های بزرگ مانند چوپان Anatolian یا Pyrenees بزرگ می توانند آنها را از حیوانات متخاصم محافظت کنند

10. Wheat descends from three grasses that hybridized on the Anatolian steppes.
[ترجمه ترگمان]گندم از سه زمین چمن که در استپ های آناتولی به وفور یافت می شود، پایین می آید
[ترجمه گوگل]گندم از سه گیاه است که بر روی استپهای آناتولی hybridised فرود می آید

11. The city-state of Ashur had extensive contact with cities on the Anatolian plateau.
[ترجمه ترگمان]شهر آشور، شهر آشور، با شهرهای فلات (آناتولی)ارتباط وسیعی داشت
[ترجمه گوگل]شهر شهر عاشور ارتباط گسترده ای با شهرها در فلات اناتولی داشت

12. It hit rocks and split in two off the coast of Turkey's Anatolian province.
[ترجمه ترگمان]این انفجار در دو منطقه از سواحل استان آناتولی ترکیه رخ داد و به دو بخش تقسیم شد
[ترجمه گوگل]این رودخانه ها را سنگ ها و در دو ساحل استان آناتولی ترکیه تقسیم می کند

13. In general, the poem reflects the culture of the Anatolian landowning aristocracy.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این شعر فرهنگ طبقه اشراف landowning را منعکس می کند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، شعر فرهنگ فرهنگ اشرافی اراضی آناتولی را منعکس می کند


کلمات دیگر: