کلمه جو
صفحه اصلی

bluish


معنی : مایل به ابی، ابی فام
معانی دیگر : نسبتا آبی رنگ، مایل به آبی

انگلیسی به فارسی

مایل به آبی، آبی‌فام


انگلیسی به انگلیسی

• somewhat blue
something that is bluish is slightly blue.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] رنگ مایل به آبی

مترادف و متضاد

مایل به ابی (صفت)
bluish

ابی فام (صفت)
bluish

جملات نمونه

1. It always looks kind of bluish.
[ترجمه ترگمان] همیشه به نظر میاد مایل به آبی باشه
[ترجمه گوگل]این همیشه به نظر می رسد نوعی آبی رنگ است

2. Her skin had a bluish tinge .
[ترجمه ترگمان]پوستش به رنگ آبی مایل به آبی بود
[ترجمه گوگل]پوست او رنگی آبی داشت

3. The bluish shadows beneath her eyes made the eyes themselves look enormous.
[ترجمه ترگمان]سایه های آبی رنگ زیر چشمانش را درشت تر نشان می داد
[ترجمه گوگل]سایه های سایه ای زیر چشم او چشم های خود را به نظر می رسد بسیار بزرگ است

4. Faintly bluish spots may develop at the site of a louse bite and persist for several days.
[ترجمه ترگمان]خال های آبی مایل به آبی ممکن است در محل گاز شپش ایجاد شده و چند روز دوام بیاورند
[ترجمه گوگل]ممکن است لکه های مبهم بنفش ممکن است در محل انسداد انسداد ایجاد شده و برای چند روز ادامه داشته باشند

5. Overhead, a bulb casts an eerie bluish light.
[ترجمه ترگمان]بالای سرش یک حباب نور آبی رنگ رنگی به نظر می آید
[ترجمه گوگل]سربار، یک لامپ، یک نور آبی پر حرارت می دهد

6. His green eyes were taking on a bluish tinge and hers were going green with so much exchanging of deep looks.
[ترجمه ترگمان]چشمان سبزش به رنگ آبی مایل به آبی بود و چشمان او به رنگ سبز رنگ و بدل شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان سبز او رنگی آبی رنگی گرفتند و با تغییر زیادی در ظاهر عمیق، سبز می شدند

7. The patient's lips were bluish - I'd say she has a heart problem.
[ترجمه ترگمان]لب های بیمار به رنگ آبی مایل بودند - من می گویم که او مشکل قلبی دارد
[ترجمه گوگل]لب های بیمار مسخره بود - می گویم او مشکل قلب دارد

8. If you prefer silver, stick with bluish pinks and deeper shades.
[ترجمه ترگمان]اگر نقره را ترجیح می دهید، با صورتی رنگ به رنگ آبی و سایه های عمیق باشید
[ترجمه گوگل]اگر شما نقره را ترجیح می دهید، با پین های مایل به زرد و سایه های عمیق تر پوشانید

9. In the bluish light, he seemed far away, not yet a creature of flesh and blood.
[ترجمه ترگمان]در نور آبی رنگ بسیار دور به نظر می رسید، نه هنوز موجودی از گوشت و خون
[ترجمه گوگل]در نور آبی، به نظر می رسید دور، هنوز موجودی از گوشت و خون نیست

10. A couple of middle-aged men with bluish legs were roller skating along the middle of the road.
[ترجمه ترگمان]دو مرد میانسال با پاهای مایل به آبی در وسط جاده اسکیت بازی می کردند
[ترجمه گوگل]زن و شوهر مردان میانسال که دارای پاهای بلوط بودند، اسکیت غلتکی در وسط جاده بودند

11. A bluish envelope of flame surrounds the particle as it burns.
[ترجمه ترگمان]یک پاکت آبی رنگ از شعله آن شعله را در اطراف ذره ای که می سوزد احاطه کرده است
[ترجمه گوگل]یک پاکت شعله ای از شعله، ذره را به عنوان سوختگی محاصره می کند

12. The light had a cold bluish tinge and the air was cooler too.
[ترجمه ترگمان]نور آبی سردی می وزید و هوا هم خنک تر بود
[ترجمه گوگل]نور دارای رنگ کرم سرد بود و هوا نیز خنک تر بود

13. Her eyes are bluish green.
[ترجمه ترگمان]چشمانش آبی مایل به آبی هستند
[ترجمه گوگل]چشمان او سبز مایل به سبز است

14. The glass had a bluish tint to it, like ice.
[ترجمه ترگمان]شیشه مانند یخ فقط رنگ آبی داشت
[ترجمه گوگل]شیشه ای به رنگ آن، مانند یخ، به رنگ آن بود


کلمات دیگر: