کلمه جو
صفحه اصلی

blotch


معنی : دمل، خال، کورک، لکه، جوش چرک دار، رنگ محو
معانی دیگر : لک پوست بدن، پیسه، پیسی، هر لک یا لکه ی بزرگ، (پوست را) لک کردن، لکه کردن، دارای رنگ غیرواضح

انگلیسی به فارسی

دمل، لکه، خال، جوش چرک‌دار، کورک، دارای رنگ غیرواضح، رنگ محو


بطری، لکه، خال، دمل، جوش چرک دار، کورک، رنگ محو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, irregularly shaped stain or blot.
مشابه: stain

- a blotch of ink
[ترجمه ترگمان] لکه لکه جوهر،
[ترجمه گوگل] یک بطری جوهر

(2) تعریف: an area of discoloration on the skin.

(3) تعریف: a plant disease causing discolored areas or lesions.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blotches, blotching, blotched
• : تعریف: to mark with irregular spots or stains.
مشابه: stain

- She blotched the canvas with paint.
[ترجمه ترگمان] پرده نقاشی را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل] او با نقاشی بوم را رنگ کرد

• stain, spot, mark (as in an ink stain)
cover with large stains
a blotch is a small area of colour, for example on someone's skin.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] چاپ تمام سطح پارچه ( در مقابل چاپ خطوط و نوارهای باریک ) - لکه- دارای رمگ مات - رنگ محو - رنگ تار

مترادف و متضاد

دمل (اسم)
abscess, boil, wen, blain, blotch

خال (اسم)
blotch, speck, spot, dot, mote, beauty spot, mole, freckle, mother's mark, stigma, pip, fleck, speckle

کورک (اسم)
boil, blain, blotch, furuncle, pimple, burl, pustule, whelk, papule, pustulation

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

جوش چرک دار (اسم)
blotch, pock, pustule

رنگ محو (اسم)
blotch

smudge


Synonyms: acne, blemish, blot, breakout, eruption, mark, mottling, patch, splash, spot, stain, stigma


Antonyms: blank, clarity, cleanness


جملات نمونه

1. the red blotch on gorbachev's forehead
لک سرخ پیشانی گورباچوف

2. His face was covered in ugly red blotch es.
[ترجمه ترگمان]صورتش کثیف و کثیف بود
[ترجمه گوگل]چهره او در انفجار قرمز رنگ بود

3. The mouth flew open wider this time, a blotch of sick color.
[ترجمه ترگمان]این بار دهان باز شد، لکه لکه به رنگ خون
[ترجمه گوگل]این دهان در این زمان، وسیع تر از رنگ بیمار، باز می شود

4. That red blotch in the painting is supposed to be the sun.
[ترجمه ترگمان]لکه قرمز رنگ نقاشی باید خورشید باشه
[ترجمه گوگل]این نقاشی قرمز در نقاشی، خورشید است

5. But there had no blotch in negative control.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ لکه سیاهی در کنترل نبود
[ترجمه گوگل]اما در کنترل منفی هیچ انسانی وجود نداشت

6. Sooty blotch has become one of the most important diseases on many ornamental plants.
[ترجمه ترگمان]؟ Sooty blotch یکی از مهم ترین بیماری ها در بسیاری از گیاهان زینتی است
[ترجمه گوگل]بلوط تیره یکی از مهم ترین بیماری های بسیاری در گیاهان زینتی است

7. It looked as if the most direct route was through the green blotch on the map and the horizon: pines.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که most مسیر مستقیم در لکه سبز رنگ روی نقشه و افق دیده می شود: کاج های
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که مسیر مستقیم ترین مسیر از طریق بلوک سبز بر روی نقشه و کاج افق بود

8. However it is easily identified by the large black blotch that covers a large proportion of its upper body and dorsal fin.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به راحتی توسط the سیاه بزرگ شناسایی می شود که بخش بزرگی از بدن بالایی و باله پشتی را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]با این حال آن را به راحتی توسط بلوک بزرگ سیاه و سفید که بخش بزرگی از بدن فوقانی و پشت باله را پوشش می دهد

9. It has yellow flowers in various shades of yellow, with varying degrees of penciling or red-brown lines and sometimes with a red-brown circular blotch above the gland.
[ترجمه ترگمان]در رنگ های مختلف زرد، با درجات مختلفی از penciling و یا خطوط قرمز - قهوه ای و گاهی اوقات با دایره ای قرمز - قهوه ای بالای غده، گله ای زرد دارد
[ترجمه گوگل]گل های زرد در سایه های مختلف زرد با درجه های مختلفی از خطوط قرمز یا قرمز قهوه ای و گاهی اوقات با یک گلدان دایره قرمز قهوه ای بالای غده است

10. In this paper, the occurrence of watermelon bacterial fruit blotch was first reported in Jilin province.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، وقوع میوه bacterial هندوانه به عنوان اولین بار در استان Jilin گزارش شد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، اولین بوته میوه باکتری هندوانه در ابتدا در استان جیلین گزارش شد

11. These results showed that the kinds of the pathogens of apple sooty blotch and flyspeck were of high diversity, probably including some special types.
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان داد که انواع پاتوژن ها به دوده سیب باعث تنوع زیاد شده و احتمالا شامل انواع ویژه ای نیز هستند
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان داد که انواع پاتوژن ها از بلوط دلفریب و پرتقال سیب دارای تنوع زیادی هستند، احتمالا شامل برخی از انواع خاص

12. Far below, the railroad yard squealed, a small busy blotch on the ancient silent desert.
[ترجمه ترگمان]در آن پایین، حیاط راه آهن ناله ای سر داد، یک لکه کوچک پر از لکه تیره در بیابان متروک
[ترجمه گوگل]در زیر پایین، حیاط راه آهن پیچش زد، یک لکه کوچک مشغول در صحرا سکوت قدیمی

13. Sometimes, motion vectors may be far away from the true motion vector in the blotch area.
[ترجمه ترگمان]گاهی، بردار حرکت ممکن است دور از بردار حرکت واقعی در ناحیه blotch باشد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، بردارهای حرکت ممکن است از بردار حرکت واقعی در ناحیه بلوکه دور باشند

the red blotch on Gorbachev's forehead

لک سرخ پیشانی گورباچوف


On the margins of the portrait there were purple blotches.

در حاشیه‌ی تصویر لکه‌های سرخی وجود داشت.


پیشنهاد کاربران

blotch ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: خال لکه
تعریف: بخش وسیع تغییررنگ یافته یا مرده بر روی اندام های گیاه


کلمات دیگر: