کلمه جو
صفحه اصلی

modular


معنی : پیمانهای، وابسته به قدر مطلق، مطابق اندازه یامقیاس، دارای قسمت های کوچک
معانی دیگر : وابسته به وهیر، وهیری، یکانی، واحدی، قطعه قطعه، تعدیلی، (ریاضی) قدر مطلقی، هنگی، معماری مطابق اندازه یامقیاس، قایسی

انگلیسی به فارسی

(ریاضی) وابسته به قدر مطلق، (معماری) مطابق اندازه یامقیاس، قایسی، دارای قسمت های کوچک


مدولار، پیمانهای، وابسته به قدر مطلق، مطابق اندازه یامقیاس، دارای قسمت های کوچک


انگلیسی به انگلیسی

• made of standardized units which can be assembled in different ways; of or relating to a module
in building, modular means relating to the construction of buildings in parts called modules; a technical term.
modular also means relating to the teaching of courses at college or university in units called modules; a technical term.

دیکشنری تخصصی

[صنعت] پیمانه ای، مدولار
[ریاضیات] قدرمطلقی، پیمانه ای، واحدی، تکه تکه، سیستم خودکفا

مترادف و متضاد

پیمانهای (صفت)
modular

وابسته به قدر مطلق (صفت)
modular

مطابق اندازه یا مقیاس (صفت)
modular

دارای قسمت های کوچک (صفت)
modular

جملات نمونه

1. modular furniture
مبل و صندلی که بهم می خورد (یا با سایر تزئینات اتاق جور درمی آید)

2. modular homes
خانه های پیش ساخته و چند تکه (که در محل سوار می کنند)

3. They ended up buying a prebuilt modular home on a two-acre lot.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای خرید یک خانه پیمانه ای prebuilt در یک محوطه دو هکتاری ثبت نام کردند
[ترجمه گوگل]آنها به خرید یک خانه مدولار ساخته شده در دو هکتار رسیدند

4. The course is modular in structure.
[ترجمه ترگمان]این دوره از نظر ساختار پیمانه ای است
[ترجمه گوگل]این دوره در ساختار مدولار است

5. Many colleges and universities now offer modular degree courses.
[ترجمه بهرام] بسیاری از مدارس عالی و دانشگاه ها امروزه دوره های آموزشی ترکیبی ارائه می دهند.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشکده ها و دانشگاه ها در حال حاضر دوره های آموزشی دارند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بسیاری از کالج ها و دانشگاه ها دوره های مدرک تحصیلی خود را ارائه می دهند

6. Most colleges now use the modular system of teaching.
[ترجمه ترگمان]اکنون بیشتر دانشکده ها از سیستم مدولار تدریس استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر کالج ها از سیستم مدولار آموزش استفاده می کنند

7. Elonex also intends to ship modular notebook personal computers this month.
[ترجمه ترگمان]Elonex همچنین قصد دارد در این ماه کامپیوترهای شخصی دفترچه نوت بوک را ارسال کند
[ترجمه گوگل]Elonex همچنین قصد دارد در ماه این ماه، رایانه های شخص ثالث نوت بوک خود را حمل کند

8. Some areas remain, however, aloof from recognizing modular course possibilities.
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی مناطق همچنان از تشخیص امکانات دوره پیمانه ای کناره گیری می کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از مناطق باقی می ماند، از پذیرش امکانات دوره مدرن

9. There was some nervousness that perhaps modular courses did not deliver a satisfactory educational experience from the viewpoint of the student.
[ترجمه ترگمان]نوعی عصبانیت وجود داشت که شاید دوره های مدولار هیچ تجربه تحصیلی رضایت بخشی را از دیدگاه دانشجو ارائه نکرده بودند
[ترجمه گوگل]برخی از نگرانی ها وجود داشت که شاید دوره های مدولار از دیدگاه دانشجویان یک تجربه آموزشی رضایت بخش نداشته باشد

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

11. These modular construction kits now include solar cells, rechargeable batteries etc.
[ترجمه ترگمان]این کیت های ساخت مدولار اکنون شامل سلول های خورشیدی، باتری های قابل شارژ و غیره هستند
[ترجمه گوگل]این کیت های ساخت و ساز مدولار در حال حاضر شامل سلول های خورشیدی، باتری های قابل شارژ و غیره

12. Inter-related courses might fit into a modular plan.
[ترجمه ترگمان]دوره های مرتبط با هم ممکن است با یک برنامه پیمانه ای همخوانی داشته باشند
[ترجمه گوگل]دوره های مرتبط با آن ممکن است در یک طرح مدولار قرار بگیرند

13. The Silver modular electronic system is now well and truly with us.
[ترجمه ترگمان]سیستم الکترونیکی مدولار نقره ای اکنون به خوبی و با ما است
[ترجمه گوگل]سیستم الکترونیکی نقرهای مدولار در حال حاضر به خوبی و واقعا با ما است

14. Heraeus has launched a new range of modular temperature and climatic cabinets.
[ترجمه ترگمان]Heraeus یک سری جدید از درجه حرارت مدولار و قفسه های آب و هوایی را راه اندازی کرده است
[ترجمه گوگل]Heraeus طیف جدیدی از درجه حرارت مدولار و کابینت های آب و هوایی را راه اندازی کرده است

15. Assessment Assessment of students on the Modular Course takes place almost exclusively within modules.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی ارزیابی دانش آموزان در دوره مدولار تقریبا به طور انحصاری در ماژول ها انجام می گیرد
[ترجمه گوگل]ارزیابی ارزیابی دانشجویان در دوره مدولار تقریبا به طور انحصاری درون ماژول ها صورت می گیرد

modular furniture

مبل و صندلی که به‌هم می‌خورد (یا با سایر تزئینات اتاق جور درمی‌آید)


modular homes

خانه‌های پیش‌ساخته و چند تکه (که در محل سوار می‌کنند)


پیشنهاد کاربران

چند بخشی

پیمانه ای

بخش بخش ، چند بخش ، چند تکه ، چند ساختار ، چند ساختاری

ساختار یافته ، ساختارپذیر

دقیق

قابل تنظیم به حالت های مختلف

قسمت های کوچک

جزء به جزء - قسمت به قسمت ( مانند تبدیل قسمت به قسمت سیستم های قدیمی به سیستم های جدید ) - بخش بخشی - ترکیبی از اجزاء

ساخته شده از واحدها ی استاندارد ی که می توانند به طرق مختلف گرد هم آیند، تشکیل شده از واحدهای مونتاژ پذیر

تکمان

پودمانی/پودمان

برش، مقطع، برشگاه، دسته، گروه، برزن، محله، جز، بخش

جزء محور

پودمانی، پیمانه ای، پیمانه مند، بخش مند، جزء مند، جزءجزء، دارای استقلال اجزا
[در زبان شناسی] حوزه ای

چند واحدی

modular ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پودمانی
تعریف: هر سامانه‏ای که به صورت پودمان های مختلف طراحی شده باشد


کلمات دیگر: