کلمه جو
صفحه اصلی

response


معنی : جوابگویی، پاسخ، واکنش
معانی دیگر : جواب، پتواز، عکس العمل، (روان شناسی - زیست شناسی - الکترونیک) پاسخ، عمل متقابل، رجوع شود به: responsory، پاسخ به دعا (مثلا: آمین)

انگلیسی به فارسی

جوابگویی، پاسخ، واکنش


واکنش، پاسخ، جوابگویی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: responseless (adj.)
(1) تعریف: the act or process of responding.
مترادف: answer, reply
مشابه: acknowledgment

- The government's response to the problem came too late for many.
[ترجمه ترگمان] واکنش دولت به این مشکل برای بسیاری از مردم بسیار دیر بود
[ترجمه گوگل] پاسخ دولت به این مشکل خیلی دیر شد

(2) تعریف: a written or spoken answer; reply.
مترادف: answer, reply
مشابه: acknowledgment, return

- She got a quick response to her letter.
[ترجمه رسول] او جواب کوتاهی به نامه اش داد.
[ترجمه ترگمان] سریع جواب نامه اش را داد
[ترجمه گوگل] او پاسخ سریع به نامه او را دریافت کرد
- It seemed like a neutral question, and he was surprised at the angry response he received.
[ترجمه ترگمان] این یک سوال خنثی به نظر می رسید، و او از واکنش خشمگینانه ای که دریافت کرده بود شگفت زده شد
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید یک سوال بی طرف بود، و او در پاسخ عصبانی او دریافت کرد شگفت زده شد

(3) تعریف: the reaction of a living organism to a stimulus.
مشابه: reaction

- The doctor was pleased with the patient's response to the drug.
[ترجمه ترگمان] دکتر از پاسخ بیمار به دارو خشنود شد
[ترجمه گوگل] دکتر با پاسخ بیمار به دارو خوشحال بود

• reply, answer, reaction
your response to an event, action, or statement is what you do or say as a reaction or reply to it.
if you do or say something in response to an event, action, or statement, you do it or say it as a reaction or reply to it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پاسخ - واکنش - عکس العمل - اثر - جواب
[برق و الکترونیک] پاسخ 1. بیان کمیتی خروجی قطعه یا سیستم به صورت تابعی از ورودی 2. amplitude - frequency response 3. reply - پاسخ
[صنعت] واکنش، پاسخ
[ریاضیات] پاسخ، عکس العمل، جواب
[پلیمر] پاسخ

مترادف و متضاد

جوابگویی (اسم)
accountability, response, amenability, responsibility

پاسخ (اسم)
response, answer, replication, reply, respond

واکنش (اسم)
response, repercussion, rebound, reaction, reactance, reflex

answer, reaction


Synonyms: acknowledgment, antiphon, back talk, comeback, counter, double-take, echo, feedback, hit, kickback, knee-jerk reaction, lip, rejoinder, reply, respond, retort, return, reverberation, riposte, sass, snappy comeback, vibes, wisecrack


Antonyms: asking, question, request


جملات نمونه

1. response latency
نهفتگی پاسخ

2. nastic response
پاسخ تنجشی،واکنش تنجشی

3. a learned response
واکنش اکتسابی

4. a measured response
پاسخ سنجیده

5. a speedy response
پاسخ سریع

6. an expeditious response
پاسخ سریع

7. an unwilling response
پاسخ حاکی از بی میلی

8. she gave no response to my question
پاسخی به پرسش من نداد.

9. i opened the door in response to the knock
در پاسخ به ضربه بر در آنرا گشودم.

10. we are anxiously awaiting your response
با اشتیاق آمیخته با نگرانی در انتظار پاسخ شما هستیم.

11. any terrorist act will meet our armed response
هر گونه اقدام تروریستی با واکنش مسلحانه ی ما روبرو خواهد شد.

12. His response was full of pretentious nonsense.
[ترجمه ترگمان]جواب او پر از چرندیات پر زرق و برق بود
[ترجمه گوگل]پاسخ او پر از مزخرف وحشتناک بود

13. He was gratified by Lucy's response.
[ترجمه ترگمان]از پاسخ لوسی خشنود شد
[ترجمه گوگل]او از پاسخ لوسی خوشحال شد

14. She laughed in response to his jokes.
[ترجمه ترگمان]او در پاسخ به لطیفه های خود خندید
[ترجمه گوگل]او در پاسخ به جوک هایش خندید

15. The initial response has been encouraging.
[ترجمه ترگمان]واکنش اولیه دلگرم کننده بوده است
[ترجمه گوگل]پاسخ اولیه تشویق شده است

16. Our immediate response to the attack was sheer horror.
[ترجمه ترگمان]واکنش فوری ما به حمله، وحشت محض بود
[ترجمه گوگل]پاسخ فوری ما به این حمله ترسناک بود

17. His response was one of complete disbelief.
[ترجمه ترگمان]واکنش او با ناباوری کامل بود
[ترجمه گوگل]پاسخ او یکی از کل کفر بود

18. Mr. Dambar was gratified by his response.
[ترجمه ترگمان]آقای Dambar از پاسخ او خشنود شد
[ترجمه گوگل]آقای دامبار از پاسخ او سپاسگزار بود

19. I'm sorry I punched him, it was a reflex action/response.
[ترجمه ترگمان]متاسفم که مشت زدم، عکس العمل یک عکس العمل بود
[ترجمه گوگل]من متاسفم که من او را شکست دادم، این یک اقدام / پاسخ رفلکس بود

She gave no response to my question.

پاسخی به پرسش من نداد.


Any terrorist act will meet our armed response.

هرگونه اقدام تروریستی با واکنش مسلحانه‌ی ما روبه‌رو خواهد شد.


response latency

نهفتگی پاسخ


I opened the door in response to the knock.

در پاسخ به ضربه بر در آن را گشودم.


اصطلاحات

in response(to)

در پاسخ (به)، در واکنش (به)


پیشنهاد کاربران

توصیه

ابهامات


in response to
مطابق با

واکنش

رفتار

عکس العمل

( مهندسی عمران ) : عکس العمل ( در نرم افزارهای تحلیل ) : پاسخ

واکنش ، پاسخ.

پاسخ
جواب

an answer somebody or something


پاسخ


معنا های زیاد داری ولی در فوتبال به معنای عکس العمل میباشد که نسبت در بازی دارد

response ( noun ) = reaction ( noun )
به معناهای : واکنش، پاسخ، عکس العمل

فعل/کارواژه آن
پاسخیدن = پاسخ دادن.
م. ث
اگر بتوانید درست بپاسخید، به مرحله بعدی می روید.

پیشرفت
واکنش. پاسخ

response
واژه ای ایرانی - اوروپایی ، واکاوی :
response : re - s - pon - s - e
re - : پیشوَند هَمتَراز با " را " وَ " رَ " : رَسیدَن
s - : پیشوَند هَمتَراز با سِ - : سِگایدَن ، شِ - : شِماردَن ، زُ - : زُدودَن ، آز - ؛ آزمودَن ، خَ: خَبَر ، اِخ : اِخرَواک ( اِخراج )
pon = سِتاک هَمریشه با : بان دَر زَبان وَ فان دَر زَفان ( گویِشِ کُهَن ) ، phon دَر telephon ، خُن دَر خُنیا ( موسیقی ) ، خُن هَمین خوان دَر خواندَن اَست
s - : پَسوَند - اِش : مانَندِ : خوان - اِش : خوانِش
e - : پَسونَدِ نامساز که دَر اِنگِلیسی به دیگَر لَبیده
( تَلَفُظ ) نِمی شَوَد ، هَمتَراز با - ه پارسی مانَند : ماله ، کوبه ، سازه . . .
رویِ هَم رَفته به پارسیِ اِمروز : respons یَنی به زَبان آوُردَن
گَرته بَرداری بَرایِ کارواژه : رَزَبانیدَن ، رَزفانیدَن، باززَفانیدَن ، وازَبانیدَن ، وازَفانیدَن ، وازَپانیدَن
گرته بَرداریِ وات به وات : رَزپانِشه

. E. g

Climate crisis
How does Australia’s ⭕response⭕ to the climate crisis compare with the rest of the world?
. . .
The Morrison government says Australia is doing more than other nations to act on global heating. These interactive graphs tell the full story
. . .
It’s a common refrain from the Morrison government, repeated again on Tuesday: that Australia is not only acting on the climate crisis but doing more than other countries. That the consistent criticism it receives over global heating is unfair

response ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: پاسخ 2
تعریف: هر نوع واکنش به محرک اعم از غددی یا عضلانی یا عصبی


کلمات دیگر: